روحالله انصاری – «ما در حال ورود به دورانی هستیم که در آن بسیاری از مردم اطلاعاتشان را از طریق توئیتها و شبکههای اجتماعی و سرتیترهایی که در تلفن همراه میبینند، دریافت میکنند. من فکر میکنم که در این وضعیت قدرت و در عین حال خطری وجود دارد. چیزی که یک سرتیتر یا یک مناقشه را به وجود آورده و صرفاً جلب توجه میکند با فرایند لازم برای حل عملی مساله یکی نیست.» (بخشی از آخرین مصاحبه باراک اوباما با شبکه سی. بی. اس آمریکا و به نقل از ایسنا)
تا حدود ۲۰۱۰ میلادی روند رشد و بلوغ شبکههای اجتماعی در دنیا رویایی بود؛ “اخبارِ بدون سانسور” و “پروازِ خبر بدون دروازهبانی خبر”. آرام آرام حقیقت دیگر در مصلحت و قدرت توتالیترها گم نمیشد.
اما آمریکا و تیم امنیتی اوباما چنان انحرافی به این رشد فرهنگ عمومی دادند که شاید به قول اوباما در انتخابات ۲۰۱۶ دیگر چاقو دسته اش را برید.
دخالت آمریکا در شبکههای اجتماعی کاری کرد تا حقیقت نقد و اعتراض در ایران مخدوش شده و به یک فتنه تبدیل شد، جریان اعتراضی و روشنگری که به لطف شبکههای اجتماعی در کشورهای عرب به “بهار عربی” ختم شده بود، به فاجعهای رسید که امروز در جنگ داخلی سوریه و هرج و مرج لیبی و دیکتاتوری دوباره مصر و خزان تونس و بقیه جهان عرب میبینیم. فقط یک جا به نفعشان بود و آن هم کنترل جنبش ۹۹درصد آمریکا بود. اما به جز آن، «فیک نیوز»ها (اخبار جعلی) بهترین سلاح رشد هژمونی داعش و تروریسم در جهان شد.
ولی فقط وقتی همین سلاح (خبرهای جعلی و تیترهای توییتری) به دست ترامپ افتاد و با آن کاخ سفید را فتح کرد، رئیس جمهوری آمریکا از گسترش آن ابراز نگرانی میکند.
به نظرم تنها راه ممکن برای کمتر شدن تاثیر این شکل اخبار، «تقویت دوباره رسانههای قدرتمند رسمی» است. اما این اتفاق فقط با جلب اعتماد دوباره مردم سراسر جهان به رسانههای محلی خودشان میافتد. اعتمادی که پیش از این شاید به علت دروازه بانی و سانسور خبر موجب رویگردانی مردم از رسانه های رسمی شده بود. اتفاقی که میتواند به هدایت و روشنگری دوباره مردم و رهایی از این سردرگمی اخبار شبکههای اجتماعی بسیار موثر باشد.
دونالد ترامپ در نخستین کنفرانس خبری خود به شدت به رسانهها حمله کرد. شاید چون میدانست از نظر رسانههای رسمی، او یک کاریکاتور است. اما در شبکههای اجتماعی او مرد عجیب و غریب و بامزهای است که همیشه توییت میکند و به همه میپرد و جذاب است. حتی به عنوان رئیس جمهوری منتخب ابایی از حمله به مریل استریپ (بازیگر مشهور هالیوود و منتقدش) را هم ندارد. او به رسانه ها حمله میکند شاید چون می داند افکارش فقط در حد همان ۱۶۰ کارکتر توییتر خواندنی است. اما اگر ماهیت اینها در رسانه تحلیل و نقد شوند دیگر قصه فرق میکند.
همین ماجرا در ایران خودمان هم میتواند بیفتد و هنوز دیر نیست. شبکههای اجتماعی غیر رسمی ایران به شدت مخدوش و پر از فیک نیوز است. در این میان متاسفانه اخبار رسانههای رسمی مثل صداوسیما برای لااقل بخش اعظم جامعه معتبر نیست. ابزار ارتباطی دست مردم بسیار پیشرفته تر از تمام “مقاطع حساس کنونی” کشور در طول تاریخ است و هر پاسخ رسمی از سمت رسانه های دولتی برای مردم و در شبکه های اجتماعی، تبدیل به «توجیه» و «دروغ» میشود.
اگر صداوسیما (نظام جمهوری اسلامی ایران) زودتر فکری برای ترمیم چهره رسانهای خود و بازگشت اعتماد عمومی نکند، بعید نیست در آیندهای نزدیک کوچکترین مسئله پیچیده شده در شبکههای اجتماعی تبدیل به بزرگترین بحران کشور شود. بحران هایی که دیگر مقابله با آنها با صد موشک شهاب ۳ و شبکه افق و اخبار ۲۰:۳۰ و گفتگوی ویژه خبری و باشگاه خبرنگاران جوان و فارس نیوز و ایرنا و تسنیم، ممکن نیست.
***
صداوسیما و سایر رسانههای رسمی در مقابل رسانههای غیررسمی (شبکههای اجتماعی و رسانههای خارج از مرز ایران) برای اقناع افکار عمومی و پوشش خبری رسمی رویدادهایی مثل فوت مرحوم هاشمی، برجام و کلیت مذاکرات هستهای، حضور مستشاری ایران در سوریه، تحولات اقتصادی و فساد سازمانهای دولتی، محیط زیست، پیگیری فاجعه منا و کنترل عقلانیت در دو سوی ماجرا یعنی «دولت و دیپلماسی» و «مردم و احساسات شیعی»، دیپلماسی رسانهای ایران در سوریه، لبنان، عراق، یمن، بحرین و در کل منطقه، القای حس رضایت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی غلو شده در دوران دولت نهم و دهم، و القای حس غلوشدهتر سرخوردگی ملی، سقوط اقتصادی، بینتیجه بودن مذاکرات ایران با کشورهای جهان و . . . بسیار ناتوان بودهاند. این تازه بخش کوچکی از نمونههای متاخر است که به ذهن من رسید و ذکر تمام آنها این یادداشت را طولانی خواهد کرد.
اما راهحلها چیست؟ معلوم است که نمی توان در یک یادداشت کوتاه و از ذهن یک نفر (نگارنده) به راه حلها رسید. اما آنچه به نظر من میرسد، این موارد است:
۱- در اولین فرصت ممکن امکان ارتباط با جهان خارج از تلویزیون برای صداوسیما مهیا شود. اتفاقی که سالهاست در شبکههای خبری بزرگ دنیا میافتد. برای مثال، همزمان با پخش خبر روی نوار پایین تصویر، توییتها و ریتوییتهای آنلاین مخاطبان درباره موضوع خبر را میخوانیم. (این اتفاق ساده تا ۱۶٪ آمار مخاطبان سی. بی. اس و سی. ان. ان را بالا برد) «توییتر» رسانه محبوب مردمی در ایران نیست. اما تلگرام و اینستاگرام چرا. به جای آنکه شبکههای اجتماعی را یک رقیب و هیولا برای صداوسیما فرض کنیم، بهتر است از فرصت آنها برای تعامل مخاطبین با خبر استفاده کرد.
۲- صداوسیما بالاخره و بعد از سالها تصمیم بگیرد و تبدیل به رسانه تمام مردم ایران شود. الان هر چه هست، «رسانه ملی» نیست؛ به جز ایام انتخابات و دهه فجر در باقی سال رسانه قشر مذهبی ایران است.
۳- تقریبا هیچ «هانینیوز»ی (اخبار شیرین سبک زندگی) در اخبار تلویزیون وجود ندارد. سربیران خبر در چینش کنداکتور اخبار معمولا «کاتالوگ بدبختی و فلاکت جهان غرب» و «کاتالوگ تبلیغاتی نظام» را میچینند. به خدا اشکالی ندارد اگر در هر باکس خبر و پس از اخبار بمب گذاری و قتل عام و استکبار و . . . ، یکی دو خبر هم از «تولد یک خرس پاندا در باغ وحش کلن» ، «جشنواره رنگ در اسپانیا» ، «مسابقه بالن سواری در استرالیا»، «یک روز برفی شاد در پیست دیزین»، «فرهنگ کافه نشینی در کافههای تهران»، «اجرای یک نمایش موفق در مشهد»، «گفتگو با یک خانم جوان تهرانی که با هزار یورو جهان گردی کرده» و از این دست ببینیم. مخاطبان خبر سیما با تماشای یک باکس خبر ۲۱ یا ۲۰:۳۰ بیشتر از آرام شدن، مضطرب و نگران میشوند.
۴- ارتقای فنی خبر صداوسیما باید اولویت اول باشد. منظور ارتقای دانش تهیه و تنظیم خبر، آراستگی خبرنگاران در طراحی لباس و چهره، تربیت تصویربرداران و تدوینگران انحصاری خبر، حضور موثر دفاتر خارج از کشور در تهیه گزارشها، ارتقای استاندارد ارتباط زنده ویدئویی و مواردی از این دست است. صداوسیما باید علاوه بر «سردبیر ارشد» ، یک «کارگردان ارشد» و «تدوینگر ارشد» هم داشته باشد. آشفتگی آماتور وحشتناک بستههای خبری سیما فاجعه بار است. تصویربرداری و تدوین و انتخاب موسیقی (اصلا چرا موسیقی؟!) و دکوپاژ در یک گزارش تلویزیونی حتی از خود متن گزارش هم مهمتر است. در تلویزیون اگر بهترین خبر را هم تهیه کنی اما از نظر بصری درست نباشد، مثل این میماند که خوشمزه ترین غذای فرانسوی را درست کنی، اما بخواهی در یک فلافل فروشی در ته ترمینال جنوب عرضه کنی. در یک حرف کلیشهای اما درست، یک خبرنگار در گزارش تصویری عملا مهمان خانههای مردم است. لاقل موهایت را شانه کن و سلمانی برو، دکمه بالای پیراهنت را ببند، کت و شلوار بپوش، به جای میکروفن با لوگوی رنگ پریده آبی خبر، میکروفن یقهای ببند و لباست را اتو کن و مودب حرف بزن!
اگر مخاطب بهترین، جامع ترین، و زیباترین شکل یک خبر را در تلویزیون ملی ببیند، میتوان امیدوار بود لااقل کمتر در صفحات تلگرام و شبکههای خارج از کشور غرق شود. جذابیت بصری عنصری است که در ایران «فعلن» در اختیار و انحصار تلویزیون است. بنابراین می توان با این ابزار روی ذهن مخاطب تاثیر بیشتری از یک پست تلگرامی گذاشت. شعار بی.بی.سی جهانی یادتان است: «هرجا که خبری باشد، ما هستیم. با بیشترین تعداد زبانهای خارجی با ۲۲ زبان و بیشترین تعداد خبرنگاران در کشورهای جهان. بی. بی. سی منزلگاه خبرنگاری حرفهای است.»
۵- کار مهم دیگر، جلوگیری از این موج خندهدار «خلاقیت بازیگری خبرنگاران» باشگاه خبرنگاران جوان و خبر ۲۰:۳۰ در تهیه اخبار است. لازم نیست مجریها و گزارشگران برای متفاوت بودن، جلوی دوربین «خوشمزگی بازی» در بیاورند! صدایشان را نازک کنند و طعنه آمیز و جهت دار گزارش دهند که انگار «طرف مردم» هستند. . . قبول کنید «کامران نجف زاده» یک نفر بود با یک سبک مخصوص خودش و تنها خودش میتواند نرم خبر را به شکلی درست اجرا کند. بعضی خبرنگاران صداوسیما باید قبول کنند که خبرنگارند، نه بازیگر سریالهای طنز شبانه. باید قبول کنند وظیفه تهیه خبر را دارند و نه هدایت افکار عمومی. باید این استعداد را داشته باشند که حرفشان را با تصویر بگویند، نه در بازیهای عجیب جملات. باید قبول کنند استعداد خبر نویسی و به خصوص لید نویسی را ندارند. باید یاد بگیرند، بیشتر ببینند، بخوانند و صرفن دنبال تقلید از مدلهای تجربه شده نباشند. باید بدانند وظیفه شان چیست. همان را درست انجام دهند نیازی به خلاقیت مجدد نیست.
۶- صداوسیما باید کاری کند که مردم خودشان را در خبر ببینند. برای مثال یک کارآفرین که محصولی ساخته این حق را دارد که در یک خبر یک دقیقهای از یک نمایشگاه محصولش را معرفی کند. او دارای نام و نام خانوادگی است. اما صداوسیما در برخورد با او چه میکند؟ نه محصولش را درست میفهمیم و نه حتی نامش را میدانیم. نام محصولش را محو (فلو) میکنند و تایتلش را میزنند «کارآفرین». فقط برای اینکه صداوسیما بگوید از تولید ملی حمایت میکند. حمایتی که آنقدر کاسبکارانه است و به خاطر معاونت بازرگانی سازمان، هیچ اطلاعی از یک کارآفرین نمیدهد، برای خودتان خوب است؛ منت اش را روی سر تولید ملی نگذارید!
اگر در مثلا اتریش، یک جوان کارآفرین توانسته باشد یک اپلیکیشن موبایل طراحی کند و به خاطرش ۱۰ هزار یورو درآمد داشته باشد، شبکههای خبری برای مصاحبه با او و معرفی محصولش پاشنه در خانه طرف از جا در میآورند. اینجا اما. . . خودتان میتوانید پیش بینی کنید چه میشود.
۷- رسانهای موفق است که جهت گیری سیاسی اش در ذهن مردم «رخنه کند»، نه اینکه «دیده شود». اگر سازمان صداوسیما میخواهد به هر دلیلی تریبون بخش تندرو اصولگرای کشور باشد، تصمیم خودش است. اما اینکه این جهت گیری را برادرزاده ۸ ساله من هم بفهمد، گاف مدیران تصمیم گیرنده است. کاری کنید که مردم مثل همین بی. بی. سی فارسی حداقل فکر کنند طرف آنهایید. تلویزیون ایران الان طوری است که جز فوتبال لیگ برتر انگلیس، بقیه برنامه هایش انگار متن تصویری رجانیوز است.
منبع: گروه تلگرامی «پوشش خبری»
انتهای پیام