مرگ یک‌بار و شیون هم یک‌بار. بگذاریم روز شود، چون بازار، شب‌ها بسته است.

صادقانه بگوییم. در این چند خط شاید حرف چندان جدیدی در مورد چرایی رکود دامنه‌دار و بلندمدت بازار سرمایه نگوییم. بلکه در پی نگرشی جامع و جدید به موضوع بوده و سعی کرده‌ایم دیدگاه‌های مختلف شامل نظرات گروه‌های متفاوت مانند مسئولان و سرمایه‌گذاران، فعالان بازار و دانشگاهیان اشخاص حقیقی و حقوقی و… را تجمیع کنیم.

سؤال این است: چرا رکود و کاهش قیمت‌ها این‌قدر دامنه‌دار است؟ قبول داریم پای عوامل کلان که درمیان باشد، خشک و ‌تر با هم می‌سوزد. عوامل کلانی مانند مسائل سیاسی داخلی و خارجی (مسائل هسته‌ای، ناامنی منطقه‌ای، اختلاف نظرات داخلی و…)، عوامل اقتصادی بین‌المللی و ملی (کاهش قیمت کالاها، سقوط قیمت نفت، افت‌های شدید بورس‌های جهانی اعم از آسیا، اروپا و آمریکا، رکود داخلی صنایع، سیاست‌های انقباضی دولت و…)، همه و همه انگار دست‌به‌دست هم داده‌اند تا بخت با بازار یار نباشد و زمان رام بازاریان نشود. از این عوامل کلی که بگذریم، مشکلات خاص صنایع نیز سنگ‌تمام گذاشته‌اند؛ خوراک پتروشیمی‌ها، بهره مالکانه سنگ‌آهنی‌ها، بی‌حساب‌وکتابی حساب‌وکتاب پالایشی‌ها، رکود ساخت‌وساز، مشکلات فلزی‌ها، مسائل به‌حق و ناحق خودرویی‌ها و… . این‌طور که پیداست بااین‌همه مصیبت بازار حق دارد منفی باشد حتی با حل برخی از اساسی‌ترین مسائل هسته‌ای!
به‌ویژه که اثرات حل مسائل هسته‌ای همچنان نسیه است و تأثیر اکثر مشکلات ذکرشده، نقد. به زبان آکادمیک‌تر، ارزش این مثبت‌های آتی احتمالی را که تنزیل کنیم و با اثر فعلی این عوامل منفی بسنجیم، کفه ترازو به‌نفع بدهاست. کمی دانشگاهی‌تر که شویم، اوضاع بدتر می‌شود چون مالی‌دان‌های رفتاری از یک طرف اعتقاد به ظرفیت محدود پردازش اطلاعات توسط سرمایه‌گذاران دارند و می‌گویند همه اطلاعات آتی را سرمایه‌گذاران نمی‌توانند در نظر بگیرند و از سوی دیگر، می‌گویند در دوره‌های رکودی بلندمدت، افق دید سرمایه‌گذاران کوتاه‌مدت‌تر شده و وزن اتفاقات آتی که از قضا این‌بار خوبند، در ذهن سرمایه‌گذاران کمتر می‌شود یا به‌قولی، همه به جمله کینز که گفته «در بلندمدت همه ما مرده‌ایم» معتقد می‌شوند. از اثرات زمان نیز که بگذریم، این پدیده‌ای نه‌چندان غریب است که در بازارهای نزولی اثر اخبار بد بر نوسانات به اخبار خوب بچربد.
اما تا اینجا همه بخشی از ماجراست و «از شب هنوز مانده دو دانگی». این بخش باقی‌مانده نیز تا حد زیادی پاسخ این سؤال است که: چرا همه بازار؟ مثلا قیمت جهانی سنگ‌آهن افتاده و منطقا باید گل‌گهر و چادرملو و جدشان، توسعه معادن، تاوان پس دهند. دراین‌میان، مثلا غذایی‌ها به کدامین گناه این‌گونه می‌سوزند؟ باز می‌گوییم قبول که بعضی از مسائل کلان سیاسی و اقتصادی با تأثیر بر سودآوری شرکت‌ها گریبان همه را با هم می‌گیرند، ولی بی‌انصافی است که اگر بازار چین سقوط کرد، سهام مخابرات و همراه‌اول نیز با کاهش قیمت مواجه شوند. مگر اینها خدماتی به چینی‌ها می‌دهند؟ پاسخ تا آنجا که من می‌دانم «نه» است. ولی شاید اگر بدانیم این فقط مشکل بورس ایران نیست، کمی راحت‌تر تحمل کنیم. مثلا وقتی بازارهای چین در دو روز حدود ١۵‌درصد ریخت و نفت، قیمت‌های زیر ۴٠ دلار را لمس کرد،
فقط قیمت سهام اگزون و دوپونت متأثر نشد. سهام ورایزن از بخش ارتباطات و سان‌استار از بخش خدمات بانکی منطقه‌ای هم افت داشتند بدون اینکه با چشم‌بادامی‌ها سروسری داشته باشند یا سودشان به بند ناف نفت، گره خورده باشد. با همه تفاوت‌های بازار آنها با بازار ما، این یکی کاملا شبیه است. معامله‌گران بازارهای خارجی به این پدیده De-Grossing می‌گویند یعنی خبر بد یک یا چند سهم یا صنعت به کل بازار سرایت می‌کند و دامنه‌دار می‌شود. دقیق‌تر که شویم می‌بینیم علت این پدیده نیز همان عوامل کلان مؤثر بر کلیت بازار است که علاوه بر تأثیر مستقیم خود موجب گسترده‌ترشدن اثرات اخبار منفی یک صنعت به کل بازار نیز می‌شوند. برای شرح بیشتر این پدیده از شکسپیر وام می‌گیریم که می‌گوید: «در آن شب که ترس بر ما مستولی شده، چه آسان است پنداشتن یک بوته به‌جای خرس». بله، شب. شب یعنی تاریکی، ابهام، عدم‌شفافیت و شب می‌تواند یک بوته را به اندازه یک خرس، ترسناک کند. در آمریکا نیز همین است. ابهام کلی‌ در مورد احتمال افزایش نرخ بهره، همان شب است و گسترده‌شدن اثرات کاهش رشد اقتصادی چین به کل بازار، همان خرس‌وارشدن بوته‌ها در تاریکی.
بازار ما هم مدت‌هاست زیر فشار چنین ریسک‌های کلی در شب به‌سر می‌برد و در نتیجه به‌راحتی خبر بد یک صنعت بر کل بازار مؤثر می‌شود. یک فلزی تعدیل منفی می‌دهد، فشار فروش در تجهیزاتی‌ها زیاد می‌شود. خودرویی‌ها نمی‌فروشند، دارویی‌ها از نفس می‌افتند. پتروشیمی‌ها دست‌خالی می‌شوند، از رونق حمل‌ونقلی‌ها کم می‌شود. همه‌وهمه به‌این‌دلیل است که کلیت بازار در پرده‌ای از عدم‌قطعیت‌ها و ابهامات سیستماتیک قرار گرفته و سهام‌داران در این تاریکی از بوته‌ها نیز می‌ترسند.
بگذارید به دانشگاه برگردیم و کمی فنی‌تر بحث کنیم که چرا تاریکی (ابهام) بد است. یکی از نسبت‌های مورد استفاده مالی‌دان‌ها، نسبت سیگنال به نوفه (Signal to Noise Ratio) است. در یک کلام تحلیل این نسبت چنین می‌گوید که هرچه نوفه (ابهام) بیشتر باشد، برای اثرگذاری (تغییر قیمت سهام) نیاز به سیگنال (اطلاعات) شدیدتری داریم. به عبارت دیگر زمانی که نویز و ابهام در بازار زیاد است، برای اینکه قیمت سهام تغییر کند نیاز به اطلاعات قوی‌تری است. در وضعیت فعلی نیز چیزی که در بازار زیاد است، نوفه و ابهام. به‌همین‌دلیل حتی وقتی شرکتی مثلا تعدیل مثبت می‌دهد، قیمت سهام واکنش چندانی به آن نشان نمی‌دهد. پس حتی اگر شرکتی اکنون پیش‌بینی سود امسال خود را زیادتر کند ولی ابهام در آن صنعت یا سهم نهفته باشد نباید انتظار انعکاس مثبت آنچنانی از آن در قیمت سهام را داشت. قصه از آنجا سوزناک‌تر می‌شود که بدانیم این اثر در بازار منفی شکلی نامتقارن به خود می‌گیرد به این صورت که تأثیر اخبار خوب در فضای پرابهام محو شده، ولی اثرات اخبار بد به دلیل اطلاعات مبهم رایج در بازار دوچندان می‌شود.
قصد نداریم امید را از بازار بگیریم که شاید تنها دارایی این روزهایش باشد. هدف فقط‌وفقط شناخت بهتر مشکل است، چون نیمی از حل‌مسئله در فهم مسئله نهفته است. البته ادعای ارائه راه‌حل معجزه‌آمیزی که چرخ‌های نامراد را تماما برهم زند نیز نداریم. پیشنهاد در همین بحث نهفته که ابهام بد است حتی شاید بدتر از خبر بد واقعی. تا کی باید از ترس مرگ، خودکشی کرد. بگذاریم روز شود. بله شاید خرسی هم در جلو ما ظاهر شود ولی لااقل مابقی بوته‌ها از خرسی‌شدن در امان خواهند ماند و چه‌بسا یکی از بوته‌ها گاو بوده، ولی از ترس سیاهی شب با خرس اشتباه گرفته شده باشد. مرگ یک‌بار و شیون هم یک‌بار. بگذاریم روز شود، چون بازار، شب‌ها بسته است.

منبع: شرق


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=69553
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

بگذاریم در بازار سرمایه روز شود
بگذاریم در بازار سرمایه روز شود
بگذاریم در بازار سرمایه روز شود
بگذاریم در بازار سرمایه روز شود
بگذاریم در بازار سرمایه روز شود
بگذاریم در بازار سرمایه روز شود