نقش علم در تولید ثروت موضوعی است که در مقطع زمانی کنونی برای تمام کشورها اهمیت یافته است.
تغییر چهره تجارت و گسترش نقش علم در تولید ثروت، آن هم در فضای بینالمللی موجب شده است تا دولتها در روند بهینهسازی شرکتهایشان اهتمام بیشتری به پیوند صنعت و دانشگاه داشته باشند. به عبارتی نقش علم در تولید ثروت موضوعی است که در مقطع زمانی کنونی برای تمام کشورها اهمیت یافته است. بیشک سرآمد این جریان در آسیا، کشور ژاپن است که توانسته از مرز پیوند علم و صنعت گذر کند و تنها به تولید علم روی آورد. روند تولید علم در این کشور به قدری پرشتاب پی گرفته شده است که در چندسال اخیر سیاستمداران و تصمیمگیران ژاپنی تولید کالا را برای کشورشان بهینه نمیدیدند و این شاید دلیلی بود بر تولید و صدور علم در ژاپن. فارغ از این مثال باید اشاره کرد که ایجاد پیوند میان علم و صنعت یک شاهراه اصلی دارد که همانا تأسیس شرکتهایی است که با پایه دانشی کار خود را آغاز میکنند و با ترکیبی متفاوت از دیگر شرکتهای تجاری و بنگاههای اقتصادی فعالیتشان را از سر میگیرند. تولد یک شرکت است که میتواند با تعیین اهداف و ساختاری دانشبنیان آغازی باشد بر تولید ثروت از مسیر علم. برای درک بهتر از چگونگی ساختار شرکتهای دانشبنیان و مقوله استارت آپها با دکتر «مهدی الیاسی» به گفتوگو نشستیم. او که اکنون مدیرکل دفتر هماهنگی صنعت، دانش و بازار معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری است، امید زیادی به شرکتهای دانشبنیان دارد. او معتقد است که سرآغاز تزریق علم به صحنه تجارت با تأسیس شرکتهای دانشبنیان شکل میگیرد. در این میان تنها این نگرانی وجود دارد که شرکتهای بر پایه علم و دانش باید ترکیب موسسان را طوری تعریف کنند که مشکلات بازار و فروش را نیز رعایت کرده تا در عرضه محصول و بازاریابی نیز موفق عمل کنند.
در ابتدای بحث توضیح دهید اساسا شرکتهای دانشبنیان چه شرکتهایی هستند و چه ملاکهایی برای شناخت چنین شرکتهایی وجود دارد؟
تفاوت شرکتهای دانشبنیان با دیگر بنگاههای اقتصادی از یک دوره گذار ایجاد میشود. برای درک بهتر این مفهوم باید اشاره کرد که از دو دهه گذشته اندک اندک سهم تکنولوژی در اقتصاد کشورها بالا رفته است. در اینجا این پرسش مطرح میشود که ارزش افزوده بالا در اقتصاد چگونه ایجاد میشود؟ پاسخ اینجاست که شکاف میان درآمد سرانه و ارزش افزوده ایجاد شده دقیقا همان سهم اقتصاد دانشبنیان است که در فناوریهای سخت و قدری هم در بخش خدمات تبلور پیدا میکند. در این بین اما قهرمان اقتصاد دانشبنیان همین شرکتها هستند. به همان میزانی که ارزش افزوده این شرکتها افزایش یابد اقتصاد کشور نیز قدرتمندتر میشود. برای مثال سنگی که از معادن کشور ما استخراج میشود و بعد از صادرات به کشورهای دیگر با ١٠ برابر ارزش افزوده به کشور خودمان بازمیگردد، به همین موضوع ارزش افزوده اشاره دارد.
بهنظر میرسد منظور شما در مورد تفاوت بنگاههای عادی اقتصادی با شرکتهای دانشبنیان، تفاوت آنها در ایجاد ارزش افزوده و پر کردن شکاف میان این شاخص و درآمد سرانه باشد؟
دقیقا همینطور است. به عبارتی دیگر، اقتصاد تابع شرکتهاست، اما در بحث ارزش افزوده دارای طبقهبندیهایی میشود. در بحث شرکتهای دانشبنیان هم منظور ما شرکتهایی است که میتوانند ارزش افزوده بالاتری ایجاد کنند و تمام برنامههای کشور باید حول این شرکتها جمع شود. اما در بحث معرفی آنها شرکتهای دانشبنیان دو شاخص اصلی دارند که یکی موضوع کسب و کار است و دیگری اینکه نوع فعالیت آنها با چه نوع انسانی جلو میرود و درواقع به بحث سرمایه انسانی اشاره میکند. درخصوص معرفی این شرکتها براساس لیست منتشره از سوی معاونت علمی و فناوری قریب به اتفاق این شرکتها در حوزه فناوریهای پیشرفته، بحث نیتروالکتریکها و موضوعاتی که نیازمند دانش فنی هستند، فعالیت دارند.
موضوع فعالیت و سرمایه انسانی شرکتها ملاک کافی برای شناسایی یک شرکت دانشبنیان هستند؟
درحقیقت شرکتی دانشبنیان است که علاوه بر موضوع فعالیتش، جنس فعالیتهایش نیز در میان حلقههای دانشبنیان باشد و تنها به صرف اینکه شرکتی واردات کالای دانشبنیان را انجام دهد نمیتوان آن را در میان شرکتهای دانشبنیان دستهبندی کرد. افزون بر این سهم نیروی انسانی متخصص و فرهیخته در شرکتهای دانشبنیان بالاست و حدودا بالای ۵٠درصد شرکت را شامل میشود. در آخر هم جنس فعالیتهایشان است که باید ارتباط مستقیمی با موضوعات دانشبنیان داشته باشد.
میزان دارایی و درآمد این شرکتها چه نقشی در تقسیمبندیشان دارد؟
برای شناسایی بهتر این شرکتها در کارگروه تأیید صلاحیت شرکتهای دانشبنیان سه موضوع مورد بررسی قرار میگیرد؛ ابتدا اینکه باید دید میزان درآمد این شرکتها از فعالیتهای دانشبنیان چقدر است؟ در مرحله دوم تحقیق میشود که نوع فعالیت و سرمایه انسانی آنها چطور شکل گرفته و در آخر اینکه میزان سرمایهگذاری آنها در بحث تحقیق و توسعه در چه حدی است؟ البته این موضوع نیز بسیار مهم است که ترکیب نیروی انسانی شرکتهای دانشبنیان چه ترکیبی است و سطح تحصیلات و نوع مهارتهای آنها چگونه است. در مجموع تمام این فعالیتها باید به انجام فعالیتهای «های تک» یا فناوریهای پیشرفته منجر شود.
گذشته از موضوع ماهیت شرکتهای دانشبنیان، بهنظر شما پیوند میان آنها با بازار برای رسیدن به مقصود نهاییشان که همان تولید ثروت و کسب سود است باید چگونه و از چه مسیری تحقق پیدا کند؟
در واقع زمانی این شرکتها باعث افزایش سرمایه ملی و درآمد سرانه خواهند شد که پیوند میان آنها و بازار برقرار شده باشد؛ هدف اصلی و اولیه در این راه هم شکلگیری شرکتهاست. اگر ما آنها را در اقتصاد شریک کنیم، میتوانیم میزانشان را اندازهگیری کنیم. در این زمینه مناطق ویژه و پارکهای علم و فناوری فعالیتهای خوبی داشتهاند، اما متاسفانه تعداد افرادی که از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند و به دنبال راهاندازی کسب و کار شخصی میروند، بسیار پایین است. درحالیکه همه افراد علاقه دارند تا پس از اتمام تحصیلات در یک شرکت استخدام شوند. این درحالی است که فارغالتحصیلان باید در مراکز علمی و پارکهای فناوری حضور یابند. بخش دیگر افرادی هستند که در شرکتها مشغول فعالیت میشوند ولی بعد از مدتی افکارشان برای کار کارمندی جوابگو نیست و ظرفیت بالاتری پیدا میکنند؛ این گروه اگر افراد مستقلی باشند، میتوانند ارزش نفر – ساعت خود را بالاتر ببرند و با تأسیس شرکت در این حوزه نقش بسزایی داشته باشند. اما چنانچه دیده میشود، برخی که ریسکپذیرتر هستند بیرون میآیند و شرکت خودشان را تأسیس میکنند و برخی هم به اشتغال در شرکتهای دیگر روی میآورند. در چندسال گذشته با شکلگرفتن قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان اتفاقات خوبی در این مسیر افتاده است و مهم این است که این قانون قوام و دوام پیدا کند و شرکتهایی با این موضوع و جنس فعالیت بتوانند ضمن کمکهای دولتی به حیاتشان ادامه دهند.
شما بهعنوان یک مقام مسئول که افزون بر دفتر صنعت، دانش و بازار معاونت علمی رئیس جمهوری در کارگروه تعیین صلاحیت این شرکتها نیز فعالیت دارید برای رفع موانع موجود چه اقداماتی انجام دادهاید؟
تاکنون ما ١٣٠٠ شرکت را تأیید صلاحیت کردهایم و تقریبا به همین میزان هم در صف تأیید صلاحیت هستند، البته تمرکز اصلی ما، تزریق افراد سرمایهگذار به این نوع شرکتهاست تا بتوانیم به واسطه این امر ترکیب این شرکتها را اصلاح کنیم. چنانچه اکنون دیده میشود، شرکتهای دانشبنیان بیشتر از آنکه شرکت باشند، دانشبنیان شدهاند و توجه کمتری به حوزه فروش محصول، بازاریابی و جذب سرمایهگذار داشتهاند. ما در کارگروه تعیین صلاحیت ایدههای آنان را بررسی میکنیم. دقت میشود تا ماهیت این کار دانشی است یا خیر و اینکه پتانسیل کسب و کار را در خود دارد؟ البته افرادی که وارد پارکهای علم و فناوری میشوند یک بارمورد بررسی قرار گرفتهاند و تسهیلات دولتی هم شامل شان شده است. اما تسهیلات زمانی کمک میکند که بقیه عوامل موردنیاز نیز موجود باشد. یکی از این عوامل شبکهسازی است که درحال حاضر در آن مشکلات بسیاری داریم. به عبارتی باید ژن تحمل صبر در این شرکتها تقویت شود. در کنار این ترکیب، حاضرین باید بیشتر مورد توجه قرار گیرند و در کنار افراد فنی باید «بیزنسمن»ها یا بازارشناسها هم حضور داشته باشند. دراین زمینه خاطرات «استیو جابز» نشان میدهد او فردی مارکتینگ و بازاری بوده و در کنار او هم یک فرد دانشی بوده که خیلی زود هم سهامش را واگذار کرد. درمراحل بعد یک نفر دیگر هم متخصص در بخش مالی به آنها اضافه شد. این نشان میدهد که بنیانگذارها باید این سه ضلع مالی، دانشی و مارکتینگ یا بازاری را مورد توجه قرار دهند، البته ما نیز تسهیلات خوبی را برای شرکتها در نظر گرفتهایم ولی تسهیلات یکی از راههای تأمین مالی است و فرابورس هم در این راستا فعالیتهایی را آغاز کرده است.
آنگونه که از صحبتهای شما برمیآید، بزرگترین مشکل شرکتهای دانشبنیان بحث فروش محصول و تولید ثروت است که به دلیل ترکیب نامناسب نیروی انسانی در این شرکتها نتوانسته به خوبی ظهور کند. چه پیشنهادی برای پر کردن شکاف میان اعضای بنیانگذار این شرکتها دارید؟
اکنون تمام بحث در رابطه با این شرکتها طرف عرضه است، درحالیکه ٧٠درصد موضوع راجع به طرف تقاضاست. شرکتهای دانشبنیان در دنیا برای فروش تأسیس میشوند و شرکتهای بزرگ باید بازارشان باشند. برای مثال شرکت گوگل با چندصد شرکت دیگر ادغام یا آنها را خریداری کرده تا به این مرحله رسیده و تبدیل به یک شرکت بزرگ شده است. همه شرکتهایی که جنبه دانشی دارند باید واحد تحقیق و توسعه شرکتهای بزرگ باشند. شرکتهای دانشبنیان مسیر میانبری برای شرکتهای بزرگ هستند، تنها باید میان آنها پیوند برقرار شود. درواقع دانشبنیانها باید بدنه نوآوری شرکتهای بزرگ را تشکیل دهند.
الگوی اروپایی و غربی شرکتهای دانشبنیان چه مسیری را نشان میدهد. این را از آن جهت مطرح میکنم که مسیر تولید علم و توسعهیافتگی در این کشورها پیش از کشور ما پیموده شده است؟
هماکنون در دنیا بخش مهمی از ارتباط صنعت و دانشگاه برعهده شرکتهای دانشبنیان است. دانشگاه بهعنوان هویت آموزشی نمیتواند مسائل صنعت را حل کند. فقط در پروژههای پژوهشی قدری کمک میکند و مسائل کلانتر را به شرکتهای دانشبنیان میسپارند. ما باید شرایط را طوری مهیا کنیم که افراد علمی علاقهمندی بیشتری به تأسیس شرکتهای دانشبنیان نشان دهند. آنها باید با اقتصاد همراه شوند و بتوانند از این چاله خود را بیرون بیاورند؛ بدیهی است که در این مسیر ریزشهایی هم وجود دارد.
سوال بعدی در مورد مواجهه اقتصاد سنتی با اقتصاد دانشبنیان است. به نظر شما، شکاف موجود میان شرکتهایی که به طریقه سنتی اداره شدهاند و شرکتهای دانشبنیان که بر پایه علم روز پیش میروند موجب نخواهد شد تا شرکتهای دانشی برای اثبات نقش و جایگاه خود با مشکلاتی روبهرو شوند؟
در مجموع همه اینها مقدماتی است تا به ارزش افزوده اقتصادی برسیم. ما اگر ۵هزار شرکت دانشبنیان هم داشته باشیم باز اقتصاد دانشبنیانمان ایجاد نخواهد شد. ما نسبت به دیگر کشورها سرمایه و ابزار ایجاد شرکتهای دانشبنیان را داریم. تقریبا بعد از انقلاب بود که موضوع علم و فناوری در کشور اهمیت پیدا کرد. یک دورانی بحث پژوهش بود و بعد متوجه شدیم که علم کفایت نمیکند؛ پس از آن بود که موضوع فناوری هم مطرح شد. سپس متوجه شدیم که راه کاربردی کردن فناوری ایجاد شرکت است. پارکهای علم و فناوری بیش از ١٠سال است که فعالیت خود را آغاز کردهاند. قانون حمایت از شرکتهای دانشبنیان هم چندسالی میشود که تصویب شده اما نباید انتظار داشت که تمام مشکلات به واسطه این قوانین حل شود. درحال حاضر ما یک پله جلوتر از این هستیم که فقط دانشجو داشته باشیم و سرمایه ما به سرمایه فناوری تبدیل شده است. ما به اندازهای که در مسیر شکلگیری سرمایه دانشی جلو رفتهایم در مسیر پیادهسازی این مفهوم جلو نرفتهایم؛ شرکت یعنی چرخه اقتصادی، یعنی این محصول دانشبنیان در بازار به پول تبدیل شود. اینجا صحبت از بیزینس و بازار است و افراد اهل کسب و کار باید وارد میدان شوند.
بهنظر شما همان افرادی که در این شرکتها تولید علم کردهاند، میتوانند علم را تبدیل به پول کنند؟
درحال حاضر این شرکتها باید آنقدر بالغ شوند تا بتوانند «بیزینسمن تکنولوژیک» (بازاری فناوری) شوند. در شرکتهای دانشبنیان ترکیب بنیانگذاران بسیار مهم است. سهم افراد دانشی در این شرکتها بالاست و بسیاری از آنان دنبال مکانیزمهای جذب سرمایه نیستند که این امر منتهی به شکستشان خواهد شد. جذب سرمایه راههای مختلفی دارد که درهمین زمینه ما در شرکتهای دانشبنیان تسهیلات را راحتتر اهدا میکنیم. باید تسهیلات به شرکتهایی داده شود که بازگشت سرمایه دارند و میتوانند در چرخه این صندوق و اختصاص منابع به دیگران کمک کنند.
چه پیشنهادی برای پیشرفت این شرکتها دارید؟
مهمترین اتفاق این است که شرکتهای دانشبنیان باید یارگیری کنند. این مسأله بزرگی است که آنها چه شرکایی دارند. یکی از دلایل مهم آن، نگرانی افراد است که میترسند سرمایه علمیشان به باد برود. آنها باید توجه کنند که بلوغ بنیانگذاران رعایت شود. در همه جای دنیا این شرکتها با دونوع ترکیب بنیانگذاران روبهرو هستند؛ یکی افرادی که متخصص مارکتینگ هستند و میتوانند بیزینس کنند و گروه دیگر کسانی که سرمایه میآورند، زیرا در این فضا نمیتوان تنها به روی وام و تسهیلات شرکت حساب کرد.
یارگیری شرکتهای دانشبنیان چطور ممکن است؟
این مفهوم در راستای برنامههای توسعه کارآفرینی مورد نظر قرار میگیرد. اعضای شرکت در بازار هدف و سیستم خود را باید با برنامهریزی جلو ببرند، زیرا دانش در شرکتهای دانشبنیان تنها بخشی از کار است. اکنون در کشورهای مختلف جهان بخشی از سرمایه صرف فعالیتهای مخاطرهپذیر میشود، امسال کار خوبی که در نمایشگاه شرکتهای دانشبنیان انجام شد رویارویی با سرمایهگذاران بود. از یک طرف شرکتها و از طرف دیگر، سرمایهگذاران و فرابورس و شرکتهای تأمین مالی که حاضرند در پروژههای مختلف سرمایهگذاری کنند، آمدند. بازده پروژههای دانشبنیان بالاست و برخی از آنها بالای صددرصد بازدهی دارند، البته از آن طرف ریسک بالایی نیز دارند. یکی از کارهای ما این است که موجب شویم افراد سرمایهگذار به سیستم شرکتهای دانشبنیان تزریق شوند. باید به نیروهای علمی و دانشگاهی که به شرکتهای دانشبنیان پیوستهاند، آموزش دهیم تا چگونه ترکیب خود را تغییر داده و سرمایهگذار نیز جذب کنند.
ساختار این شرکتها از لحاظ سرمایه باید چطور باشد؟
اکنون با وثایق خیلی سبک تسهیلات سنگینی به این شرکتها اختصاص پیدا میکند. صندوق حمایت از طرحهای دانشبنیان تا ٣٠٠میلیون تومان وام میدهد اما حمایتهای تسهیلاتی باید به گونهای باشد که به گروههای خاص تعلق پیدا کند؛ در مجموع باید در کارگروه تأیید صلاحیتها بررسی شوند و یکی از ملاکها هم استقرار در پارکهای فناوری است.
بهنظر شما اکنون چه معضلاتی دامنگیر شرکتهای دانشبنیان است؟
مشکل این است که شرکتهای دانشبنیان لزوما در مسائل دانشی که این روزها باب شده است شرکت نمیکنند. همانطور که میدانید اقتصاد ترکیبی از «لوتک» «مدیوم تک» و «هایتک» یا فناوری پایین، متوسط و بالاست، از طرفی ١۵درصد اقتصاد کشورهای توسعهیافته صنایع «هایتک» است که این میزان در کشور ما با واردات تأمین میشود. برای مثال ما تعداد زیادی شرکت فرش در ایران داریم ولی در صنعت فرش ما واردکننده علم هستیم. برهمین اساس تنوعبخشی به مدل کسب و کار شرکتهای دانشبنیان موضوع بسیار مهمی است.
چه پیشنهادی برای مشارکت بیشتر این شرکتها در اقتصاد دارید؟
در این شرایط بخشی از این شرکتها به صنایع هوایی و فضایی وصل میشوند و درصد بالایی باید به کسب و کارهایی که در ایران مزیت نسبی دارند وصل شوند. مثلا صنعت کاشی، نساجی و فولاد که همه آنها به دانش نانو احتیاج دارند یا تمام شرکتهای صنعتی ما مشکل پساب دارند، بنابراین شرکتهای دانشبنیان باید در این زنجیره قرار گیرد و نیاز شرکتهای صنعتی و تجاری را حل کند. شرکتهای دانشبنیان از زندگی روزمره ما جدا نیست.
ارزیابی شرکتهای دانشبنیان توسط سیستم دولتی انجام میگیرد؟
برای ارزیابی این شرکتها یک کارگروه تشخیص صلاحیت پیشبینی شده که رئیسجمهوری، رئیس آن را منصوب میکند. هماکنون معاون علمی و فناوری رئیسجمهوری، ریاست این کارگروه را برعهده دارد و در آن چند وزارتخانه مرتبط با موضوع علم و فناوری نیزحضور دارند. البته چند تقاضا از وزارتخانههای دیگر هم برای پیوستن به ترکیب این کارگروه داریم. اما شبکه ارزیابها توسط ٣٠ شرکت خصوصی که خودشان هم تأییدصلاحیت شدهاند، صورت میگیرد. اما در مجموع این شرکتهای خصوصی بدنه ارزیابیها را انجام میدهند.
نظرتان در مورد استارتآپها یا فعالیتهای جدید و نوپا و فراگیری آنها در اقتصاد چیست؟
درواقع استارت آپها شرکتهای نوپایی هستند و خیلی از آنها هم در بخش خدمات شکل میگیرند، البته همه استارت آپها هم دانشی نیستند. بخش اعظمی از آنها که برپایه دانش فعالیت میکنند از دانشگاهها شروع میشوند. درواقع برای این نوع فعالیت ٣ مسیر اصلی وجود دارد که شامل دانشگاهها، مراکز علوم و افراد دانشگاهی که میخواهند کسب و کار دانشی راهاندازی کنند، میشود. معاونت علمی رئیسجمهوری هم با برنامههای شتاببخشی خود ضریب مهارتهای کارآفرینی را بالا میبرد. یک مسیر هم خود صنایع هستند که افراد در آنجا مشغول فعالیتاند. در کنار این یک شاهراه هم افراد فارغالتحصیلی محسوب میشوند که یک مدت در شرکتهای مختلف کار میکنند و بعد فعالیتهای شخصی خود را آغاز میکنند که این هم منجر به استارت آپ و شروع یک فعالیت نوپا خواهد شد.
منبع: شهروند