مردم کشورهای آلمان یا آمریکا ارزش پول ملی را مرتبط با تورم میدانند و نه قیمت ارز. در ایران، کاهش قیمت ریال در برابر دلار همواره همزمان با شوک بر درآمدهای ارزی بوده است.
دکتر حجت قندی *: این روزها، مجددا در دورهای از تاریخ اقتصادی ایران قرار گرفتهایم که مساله قیمت ارز و سیاست ارزی دولت اهمیت مضاعفی یافته است. دلیلش هم این است که بهصورت تاریخی، تمامی شوکهای ارزی در ایران در پی شوکهای نفتی منفی (منفی از نظر کشورهای تولیدکننده نفت) رخ دادهاند و از مشاهدات بازار نفت چنین برمیآید که اقتصاد ایران دوباره در معرض چنین شوک منفی نفتی قرار دارد. معمولا و قبل از هر شوک نفتی، سیاست نانوشته ارزی، سیاست ثبات قیمت ارز بوده است. به این دلیل که هیچ دولتی دوست نداشته که متهم به به اصطلاح «کاهش ارزش پول ملی» شود.
(این اصطلاح کاهش ارزش پول ملی، به این دلیل که مثلا ارزش دلار نسبت به ریال افزایش مییابد یا برعکس، از آن اصطلاحاتی است که ناشی از کجفهمی مفاهیم اقتصادی است. چرا مثلا در آمریکا یا آلمان، وقتی که ارزش دلار نسبت به یورو تغییر میکند، کسی فریاد نمیزند که ارزش پول ملی ما بر باد رفت؟ مردم در این کشورها، ارزش پول ملی را مرتبط با تورم میدانند و نه قیمت ارز. در ایران، کاهش قیمت ریال در برابر دلار همواره همزمان با شوک بر درآمدهای ارزی بوده است؛ یعنی شوک قیمتی و همزمان شوک به قدرت خرید مردم، هر دو ناشی از شوک به درآمد نفتی بودهاند و این «همزمانی» مردم را به این فکر خطا میرساند که این افزایش قیمت دلار است که باعث کاهش قدرت خرید آنها میشود. در واقع عامه مردم به جای اینکه به این فکر کنند که کاهش درآمد نفتی قدرت خرید آنها را کاهش میدهد و افزایش قیمت ارز فقط سیگنالی است از این کاهش قدرت خرید، به این فکر میکنند که قیمت ارز علت کاهش قدرت خرید است. واقعیت اقتصادی این است که افزایش قیمت ارز سیگنالی از کاهش قدرت خرید است و نه علت آن).
به هر حال، دولت تا مجبور نباشد، قیمت ارز را تغییر نمیدهد نتیجه این میشود که تغییرات قیمت ارز در ایران بهصورت شوکهای عظیم ظاهر میشوند. همین سیاست ضمنی و پیامد آن شوکهای ارزی، واقعیت گذشته و حال اقتصاد ایران بودهاند. دولت هماکنون هم، بهصورت ضمنی، همین سیاست را دنبال میکند. نتیجه ساده این است که در آینده و مجددا، همان نوع شوکهای ارزی را شاهد خواهیم بود.
اما مسالهای که باقی میماند این است که شوک ارزی آینده در چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟ البته جواب به این سوال به چند دلیل روشن و ساده نیست. اول اینکه، درآمد عمده ارزی ایران از نفت میآید، اما قیمت نفت، مخصوصا این روزها، در حال نوسان شدید است و پیشبینی قیمت نفت برای سال آینده هم چندان کار سادهای نیست. دوم اینکه، درآمد ارزی سال آینده ایران، تا حدود زیادی، بستگی به نتیجه مذاکرات هستهای دارد که نتیجه آن هم چندان قابل پیشبینی نیست. تحریمهای بانکی و نحوه مبادلات خارجی هم بازار ارز را غیرشفافتر و غیرقابل پیشبینیتر کرده است.
راهحل بهتر چیست؟
در کوتاهمدت، دولت باید قیمت ارز را یکسان کند و در مقابل تغییرات نرخ ارز در بازار مقاومت نشان ندهد. وقتی قیمت ارز تکانی میخورد، چوب مجازات را برندارد تا بر سر هر صراف سر کوچهای بزند. با کم کردن موانع تجارت خارجی، اجازه دهد که بخش خصوصی، خود، راهی برای مبادلات خارجی بیابد. بهبود روابط با همسایگان و کشورهای دیگر دنیا هم کمک بزرگی است.
در درازمدت، ایران باید راهی برای دور زدن وابستگی به نفت بیابد. «نفت» نعمت است اما «وابستگی به آن» نکبت. برای رهایی از وابستگی به نفت راههای مشخصی وجود دارد. از جمله ذخیرهسازی ارزی که لازمهاش ارتباط بهتر بانکی با دنیا است. دسترسی داشتن به دانشهایی که صادرات صنعتی، خدمات پیشرفته و تکنولوژی را پیشرفت دهد هم، از وابستگی کشور به نفت خواهد کاست. البته لازمه آن، مطمئن کردن شرکتهای دارای تکنولوژی به بازاری خوب و کارگرانی ماهر و سرمایهگذاری امن است. تا آن روزها البته فاصله زیاد است.
*مدرس اقتصاد دانشگاه واشنگتناندلی
منبع: دنیای اقتصاد