زمانی که من در هولدینگ نفت بودم، بانک FIIB بابک زنجانی را آوردند تا به قیمت ۲۶۵ میلیون یورو به ما بفروشند، ولی ما دیدیم که این بانک بیشتر از ۱۶ میلیون یورو نمی‌ارزد.

معاون سابق بانک مرکزی در بخش دوم گفت‌وگوی خود با تاکید بر این که رقم معوقات بانکی بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان است، درباره محمودرضا خاوری، سیدمحمد جهرمی و بابک زنجانی هم اظهار نظر کرده‌است.

گفتگوی ما با سیدکمال سیدعلی درباره علل افزایش قابل توجه مطالبات معوق بانک‌ها، اشکالات سیستم تسهیلات‌دهی در نظام بانکی و نظرش درباره سه چهره مطرح درگیر با اقتصاد کشور را در ادامه می‌خوانید.

مشکلی جدی که این روزها گریبان نظام بانکی را گرفته، مطالبات معوق است. گفته شده این رقم حدود ۸۰ هزار میلیارد تومان است. از دیدگاه شما علت ایجاد این حجم از مطالبات معوق چیست؟

رقم مطالبات معوق در نظام بانکی به صورت قطعی بیش از ۸۰ هزار میلیارد تومان است و من معتقدم این رقم از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان عبور کرده‌است. مواردی که خود بانک‌ها توانسته‌اند مدیریت کنند، تمدید کنند یا مواردی که درگیر با حساب ذخیره است و تصمیم‌گیری نهایی بر آنها مترتب نشده، مواردی است که معوقات را به بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان می‌رساند.

یک مساله هم عامل ایجاد آن نیست. یکی از عوامل معوق شدن، عدم تمایل طرف بدهکار برای بازپرداخت است. یعنی طرف پول دارد، اما چون وام را با ۱۴ درصد سود گرفته و با محاسبه ۶ درصد جریمه می‌داند که با سود کنونی بازار هنوز ۱۰ درصد فاصله دارد، آن را برنمی‌گرداند.

گاهی از اول نیت به پس ندادن بوده‌است! زمان دیگری موضوع این است که بانک‌ها گاه ضعف اعتبارسنجی داشته‌ و توجیه فنی و اقتصادی طرح را در نظر نگرفته‌اند. خیلی از پروژه‌ها که به دلیل کمبود نقدینگی ناتمام مانده هم به این موضوع اضافه می‌شود. به هر حال وضعیت اقتصادی کشور طوری است که پروژه‌ای به اتمام نرسیده و امکان بازپرداخت اقساط آن هم وجود ندارد.

موضوع دیگر ورود افراد غیرمتخصص به سیستم دریافت وام است، یعنی فردی برای دریافت وام اهلیت نداشته‌است؛ در حالی که باید اهلیت افراد یعنی میزان نقدینگی، شهرت و مطمئن بودن وثایق آن احراز شود. در واقع پول را باید به کسی بدهیم که بتوانیم از او پس بگیریم.

مصرف نشدن پول در جای خودش هم از این موارد است. طرف پول گرفته، ولی آن را به مصرف کارخانه نرسانده، بلکه در شمال تهران ساختمان سازی کرده‌است. حالا ساختمان هم نیمه کاره مانده یا کسی آن را نمی‌خرد.

پس سیستم بانکی در این زمینه کاملا مقصر است.

به هر حال نه این که سیستم بانکی مقصر نبوده، اما مقررات، لابی‌ها، فسادها و تسهیلات تکلیفی منجر شده که معوقات ایجاد شود. من معتقدم اگر بازار رونق داشت، ممکن بود بخشی از این معوقات برگردد.

گفته شده که تسهیلات مسکن مهر هم در معوقات بانکی حجم قابل توجهی دارد.

سقف تسیهلات پرداخت شده در این بخش خیلی زیاد بوده‌، به طوری که ۵۰ هزار میلیارد تومان پول به این بخش رفته‌است. حجم قابل توجهی پول که قرار بوده به تولید، کشاورزی، صنعت، صادرات، خدمات و بازرگانی پرداخت شود، به مسکن مهر سرازیر شده‌است، یعنی جایی که اقشار مستضعف باید آن را بازپرداخت کنند. خب معلوم است که بحران ایجاد می شود. این یک زنجیره است. پولهایی که اینجا بلوکه شده و برنگشته، یک عامل مهم در ایجاد معوقات است.

دولت در ایجاد مطالبات معوق نقشی نداشت؟

البته باید گفت که دولت هم بدهی خودش را به پیمانکاران پرداخت نکرد. پیمانکار هم پول را از بانک گرفته و حالا که دولت بدهی‌اش را نمی پردازد، طبیعی است که پول بانک برنمی‌گردد.

اصولا نظام نظام تسهیلات دهی در سیستم بانکی ما درست است؟

خیر! چون مکانیزم بازار در آن رعایت نمی‌شود. الان نرخ بهره در بازار حداقل ۷ درصد از نرخ‌های اعلامی بانک مرکزی بالاتر است. یعنی اگر از بازار پول قرض بگیرید، آن را با سود سه درصد در ماه به شما می‌دهند که می‌شود سالی ۳۶ درصد، در حالی که در نظام بانکی این سود ۲۲ درصد است.

این مشکل در تعیین نرخ سود سپرده هم هست.

نرخ سود سپرده حتما باید بیشتر از تورم باشد. ما چندین بار بعد از انقلاب این اشتباه را کرده‌ایم که نرخ سود را کمتر از تورم محاسبه کرده‌ایم. نظام نرخ سود ما هم مثل نرخ ارز باید مبتنی بر بازار باشد. وقتی می‌گوییم آزادسازی و مقررات زدایی و خصوصی سازی، یعنی برای مکانیزم بازار ارزش قائل شده‌ایم، اما وقتی نرخ سود دستوری بود و بازار از شما تبعیت نکرد، یعنی صف دریافت وام زیاد می‌شود و به هر کس هم وام بدهیم، رانت ایجاد کرده‌ایم.

الان ما رانت توزیع می‌کنیم. برای همین هم بانک‌ها نمی‌توانند تسهیلات بدهند، چون نرخ تمام شده پول آنها زیادتر از رقم سودی است که از مردم می‌گیرند. بانک‌ها برای همین عقود مبادله‌ای را کمتر پرداخت می‌کنند و بیشتر در عقود مشارکتی حضور دارند.

به عنوان بخش پایانی این گفت‌وگو می‌خواهم نظر شما را درباره سه نفر بدانم. نفر اول محمودرضا خاوری، مدیرعامل سابق بانک ملی است که پس از اختلاس سه هزار میلیارد تومانی از کشور گریخت.

ایشان حقوقدان بود و کتاب ضمانتنامه بانکی را نوشته است. او در حقوق بانکی فردی باسواد بود. کارها را خوب انجام می‌داد، اما اشتباه بزرگش، فرارش بود.

خاوری اگر نمی رفت و می‌ماند، بالاخره می‌گفت که چرا این مشکلات برایش پیش آمده و این روش خیلی بهتر بود. اشتباه او این بود که رفت. به نظر نمی‌رسد کسی حاضر شود ۲.۵ میلیارد تومان پول بگیرد و اجازه بدهد ۳ هزار میلیارد تومان اختلاس به او منتسب شود.

درباره سید محمد جهرمی، مدیرعامل سابق بانک صادرات که اختلاس در بانک او رخ داد هم نظری دارید؟

او مدیر خیلی توانمند و ریسک پذیری است، اما این که به آن صورت خیلی وسیع در بانک صادرات تصمیم‌گیری می‌کرد، نشان می‌دهد که احتیاط لازم را نداشت. او در پروژه‌های مربوط به طلا در بانک صادرات موفق نبود، اما در معاملات نفت اگر کار را ادامه می‌داد، حتما موفق می‌شد، چون نفت، ارزش افزوده بسیار بالایی در کشور ما دارد.

و نفر آخر هم بابک زنجانی است.

من مستقیم با او مراوده نداشتم. فقط زمانی که من در هولدینگ نفت بودم، بانک FIIB بابک زنجانی را آوردند تا به قیمت ۲۶۵ میلیون یورو به ما بفروشند، ولی ما دیدیم که این بانک بیشتر از ۱۶ میلیون یورو نمی‌ارزد. این بود که گزارشی تهیه کردیم و پس از آن وزارت نفت هم از خرید آن منصرف شد. البته این بانک وجود واقعی داشت، ولی ارزش نداشت.

بابک زنجانی در سوییفت‌هایی که می‌زد، از تهران عمل می‌کرد و همه آنها تقلبی بود. مدیریت شرکت‌هایی هم که در خارج داشت را در داخل تهران انجام می‌داد.

منبع: آنا


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=49511
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

حکایت سید علی از بابک زنجانی و خاوری
حکایت سید علی از بابک زنجانی و خاوری
حکایت سید علی از بابک زنجانی و خاوری
حکایت سید علی از بابک زنجانی و خاوری
حکایت سید علی از بابک زنجانی و خاوری
حکایت سید علی از بابک زنجانی و خاوری