بانکهای تجاری سود خود را از برداشتن موجودی حسابهای پسانداز کوچک، کوتاهمدت و نقدشونده و تبدیل آنها به وامهای بزرگتر با سررسید طولانیتر، کسب میکنند. این تبدیل سرمایه، برای بانکهای تجاری درآمد خالصی را تولید میکند. البته باید توجه داشت که تعدادی از بانکهای تجاری، کار بانکهای سرمایهگذاری را انجام میدهند اما این فعالیت دوم، به عنوان زمینه اصلی کسب و کار بانک شناخته نمیشود.
بانکهای تجاری سود خود را از برداشتن موجودی حسابهای پسانداز کوچک، کوتاهمدت و نقدشونده و تبدیل آنها به وامهای بزرگتر با سررسید طولانیتر، کسب میکنند. این تبدیل سرمایه، برای بانکهای تجاری درآمد خالصی را تولید میکند.
به گزارش پول پرس، البته باید توجه داشت که تعدادی از بانکهای تجاری، کار بانکهای سرمایهگذاری را انجام میدهند اما این فعالیت دوم، به عنوان زمینه اصلی کسب و کار بانک شناخته نمیشود.گروه اقتصادی، شرکتهای فعال در امر بانکداری در جهان امروز، به دو شاخه بزرگ بانکهای تجاری (Commercial Bank) و بانکهای سرمایهگذاری (Investment Bank) تقسیم میشوند. اغلب بانکهای بزرگ جهان و نیز اکثریت بانکهای جهان، بانکهای تجاری هستند که در آن، مانند هر شرکت تجاری دیگر، سودآوری برای سهامداران مهمترین هدف بانک است. اصلا ریشه به وجود آمدن بانکها این بوده است که پولهای مردم را نگه دارد و در قبال آن، به صاحبان حساب سود بدهد و با موجود حسابها، به دیگران نیز وام ارایه کند. این همان، کاری است که این روزها بانکهای تجاری با خدماتی بیشتر مثل کارتهای اعتباری، پرداخت ارز، فروش اوراق بهادار، عابربانک یا چک، انجام میدهند.
به گزارش بولتن نیوز، روزنامه فایننشیال تایمز چاپ انگلستان، در تعریف بانک تجاری مینویسد: «بانک تجاری یک موسسه مالی است که به کسب و کارها، سازمانها و افراد، خدماتی را ارایه میکند. این خدمات همان قدر که شامل حسابهای بانکی جاری، پسانداز و سپرده میشود، وام دادن به کسب و کارها را نیز در بر میگیرد. یک بانک تجاری، بانکی تعریف میشود که کسب و کار عمده آن پرداختن به حسابهای بانکی و وامها است.» این کسب و کار عمده در مقابل فعالیت اصلی بانکهای سرمایهگذاری است که این طور تعریف میشوند: «بانک سرمایهگذاری یک بانک با طیف وسیعی از خدمات ویژه به شرکتها و سرمایهگذاران بزرگ است که شامل تضمین کردن و حمایت از اوراق بهادار، دیگر انواع افزایش سرمایه، ادغام و تصاحب شرکتها، تجارت در بازار سرمایه، مشاوره مدیریتی، تحقیق و سرمایهگذاری در خرید سهام شرکتها میشود. البته بدیهی است که بانک سرمایهگذاری این نوع تجارت و سرمایهگذاری را برای رسیدن به سود و منفعت خود انجام میدهد.»
بانکهای تجاری سود خود را از برداشتن موجودی حسابهای پسانداز کوچک، کوتاهمدت و نقدشونده و تبدیل آنها به وامهای بزرگتر با سررسید طولانیتر، کسب میکنند. این تبدیل سرمایه، برای بانکهای تجاری درآمد خالصی را تولید میکند. البته باید توجه داشت که تعدادی از بانکهای تجاری، کار بانکهای سرمایهگذاری را انجام میدهند اما این فعالیت دوم، به عنوان زمینه اصلی کسب و کار بانک شناخته نمیشود.
همان طور که گفته شد، فعالیت اصلی بانکهای تجاری به حسابهای بانکی باز میگردد در حالی که زمینه اصلی بانکهای سرمایهگذاری عمدتا به تجارت اوراق بهادار مربوط میشود. به طور سنتی، کسب و کار بانکهای تجاری در مقایسه با فعالیت ناپایدار بانکهای سرمایهگذاری، نسبتا با خطر کمتر مواجه است. عملکرد بانکهای تجاری خیلی زیاد به رشد اقتصادی و میزان برداشت از حسابهای بانکی وابسته است در حالی که عمکرد بانکهای سرمایهگذاری به اندازه قابل توجه به عملکرد بازار سهام بستگی دارد.
در برخی مناطق، بانکهای تجاری و بانکهای سرمایهگذاری به صورت قانونی از هم جدا شدهاند؛ برای مثال، در ایالات متحده آمریکا، قانون گلس- استیگال مصوب سال ۱۹۳۳، بانکهای تجاری را وارد شدن به حوزه فعالیتهای بانکهای سرمایهگذاری و کسب و کار بیمه ممنوع کرد. این قانونگذاری پاسخ مقامات آمریکایی به سقوط وال استریت در سال ۱۹۲۹ بود که در آن جا ادعا شد سفتهبازی عظیم بانکها با اوراق بهادار دلیل سقوط بوده و پس از آن نیز رکود بزرگ اقتصادی رخ داد. قانونگذاری مشابهی در سال ۱۹۴۸ در ژاپن انجام شد.
مرز جدایی بین بانکهای تجاری و بانکهای سرمایهگذاری، در سالهای بین ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۷ که دوره آزادسازی مالی و جهانی شدن بود، مدام کمرنگتر شد. بانکها از فعالیت در کسب و کار حسابهای بانکی و موجودی آنها که کاری با سودآوری کم بود دورتر شدند و به سوی سرمایهگذاری در بازار سرمایه با سودآوری بالا و البته خطر احتمالی بیشتر، پیش رفتند. کار تا جایی پیش رفت که سرانجام در دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون، فعالیتهای دو نوع بانک در یک بانک تحت عنوان قانون «گرم- لیچ- بیلی» قانونی شناخته شد.
در ژاپن نیز در همان سال ۱۹۹۹ این قانونگذاریهایی لغو شد. از سال ۱۹۹۲ نیز، اتحادیه اروپا به بانکها اجازه داده است که بدون محدودیت، فعالیتهای بانکداری تجاری و سرمایهگذاری را پیش بگیرند. در حقیقت، آمریکاییها و ژاپنیها از قانونگذاری اروپاییها در برداشتن محدودیت فعالیتهای بانکهای تجاری و سرمایهگذاری، الگو گرفتند.
اما از سالهای ۸-۲۰۰۷ که بحران بانکی در غرب رخ داد، تعداد کمی از بانکهایی که فقط بانک سرمایهگذاری هستند، باقی ماندهاند. در سال ۲۰۰۸، «گلدمن ساکس» و «مریل لینچ» که با «بانک آمریکا» ادغام شد، به شرکت هلدینگ بانکی تغییر یافتند و دلیل عمده آن هم بهرهمند شدن از حمایتهای دولتی بود چون بر اساس مقررات آمریکا، به شرکتهای هلدینگ بانکی کمک میشد.
شرکت هلدینگ بانکی، نوعی شرکت در آمریکا است که صاحب یک یا چند بانک است اما ممکن است فعالیتهایی غیر از کارهای بانکی نیز انجام دهد. در این جا باید توجه داشت که تفاوت بانک سرمایهگذاری با هلدینگ این است که هلدینگ مدیریت شرکتهای زیرمجموعهاش را در دست میگیرد اما بانک سرمایهگذاری فقط در تجارت سهم و اوراق بهادار نقش دارد. اکنون پس از بحران اقتصادی در غرب، آمریکاییها دوباره به فکر قانونگذاریهای جدیدی افتادهاند و از سال ۲۰۱۰ قانونی را با نام «فرانک- داد» تصویب کردهاند که دست کم طی آن، موسساتی که خدمات حساب پسانداز ارایه میکنند، از خرید و فروش مالکیت اوراق بهادار منع شدهاند.
بانکهای ایران نیز اغلب تجاری هستند و به جز چند بانک مثل بانک «توسعه صادرات»، بانک «صنعت و معدن» یا بانک «توسعه تعاون» بیشتر بانکهای کشور به صورت بانکهای تجاری که سودآوری هدف اصلی آنهاست، فعالیت میکنند. اما بانکها طی سالهایی که به فعالیت مشغولند، وارد کسب و کارهای بسیاری نیز شدهاند که اصلا به حوزه بانکداری مربوط نبوده است.
به موازات این اتفاق، در دهههای اخیر بانکهای سرمایهگذاری که در ایران به «شرکتهای تامین سرمایه» شناخته میشوند، وارد بازار اوراق بهادار کشور شدهاند. در حال حاضر، هفت شرکت تامین سرمایه در بازار بورس اوراق بهادار ایران فعالیت میکنند که عبارتند از «شرکت تامین سرمایه امین»، «شرکت تامین سرمایه نوین»، «شرکت تامین سرمایه امید»، «شرکت تامین سرمایه بانک ملت»، «شرکت تامین سرمایه سپهر»، «شرکت تامین سرمایه آرمان» و «شرکت تامین سرمایه لوتوس پارسیان».
سهامدار عمده یا یک یا چند سهامدار در بسیاری از این بانکهای سرمایهگذاری، بانکهای تجاری کشور هستند و این نکته نشان میدهد که بانکهای سرمایهگذاری ایران را بانکهای تجاری به همراه دیگر شرکا به وجود آوردهاند. از سوی دیگر، باید اضافه کرد که تاریخ اقتصادی جهان نشان میدهد که تعدادی از بانکهای تجاری از درون هلدینگها سر برآوردهاند و از آن سو، تعدادی از بانکها بودهاند که با شعبات بسیار محدود کار خود را آغاز کردهاند اما بعدها، به بانکی به شهرت جهانی تبدیل شدهاند. مثلا «بانک آمریکا» به وسیله یکی ایتالیایی مهاجر در آمریکا کار خود را آغاز کرد و بعد گستردهتر شد اما بانک «جی پی مورگان اند چیس» در ابتدا به وسیله یک شرکت مواد شیمیایی تاسیس شد.
بنابراین نمیتوان گفت که همه بانکهای تجاری به وسیله هلدینگها تاسیس شدهاند یا این که همه بانکها به دلیل گسترش خدمات بانکی خود، پیشرفت کردهاند. اما در ایران، بیشتر شرکتها و هلدینگها بودهاند که بانکها را به وجود آوردهاند؛ برای نمونه، هلدینگ «توسعه صنایع بهشهر» که پیش از انقلاب به وسیله خانواده لاجوردی اداره میشد، «بانک بینالمللی ایران و ژاپن» را تاسیس کردند که پس از انقلاب با ادغام در چند بانک به «بانک تجارت» تبدیل شد یا پس از انقلاب، «بانک پارسیان» به کمک شرکت «ایران خودرو» ایجاد شد.