یک جامعهشناس میگوید: ایران در جهان ممکن است در مرحله بحران نباشد اما در بین کشورهای اسلامی جزو کشورهایی است که بیشترین میزان خودکشی را دارد.
دهم سپتامبر، روز جهانی پیشگیری از خودکشی. به مناسبت این روز گفتوگویی داشتیم با دکتر سید حسین سراجزاده جامعهشناس و عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی و همچنین دکتر سامان توکلی روانپزشک درباره خودکشی، وضعیت ایران در این زمینه و راههای پیشگیری از آن.
خلاصهای از این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
گفتوگو را با یک سوال ساده و در عین حال پیچیده شروع کنیم. چرا بعضی آدمها خودشان را میکشند؟
خودکشی را باید پدیدهای پیچیده دانست که تحت تأثیر برهمکنش عوامل مختلف زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی رخ میدهد. از عوامل خطرساز مختلف که در بروز این پدیده نقش دارند، میتوان به سن، جنس، نژاد، مذهب، وضع تأهل، شغل، سلامت جسمی و روانی، وجود اختلالات رونپزشکی و وابستگی به مواد و همین طور سابقه اقدامهای قبلی به خودکشی اشاره کرد.
بر اساس تحقیقهای مختلف، در ازای هر مورد مرگ در اثر خودکشی، بین ۱۰ تا ۲۰ مورد اقدام به خودکشی وجود دارد که منجر به مرگ نمیشوند. از طرف دیگر، الگوهای اقدام به خودکشی هم متفاوت است و افراد ممکن است با الگوهای مختلف اقدام به خودکشی کنند. بخشی از خودکشیها به صورت تکانشی و ناگهانی اتفاق میافتد، بدون این که فرد از مدتها قبل برای آن برنامهریزی کرده باشد.
به عنوان مثال، فردی که زمینههای مستعدکننده برای اقدام به خودکشی را دارد، وقتی با یک عامل استرسزای ناگهانی مثلاً در زمینه شغلی یا ارتباطی یا مسائلی از این دست روبهرو میشود، ممکن است به شکل تکانشی به این نوع خودکشی دست بزند. اما گروه دیگری از خودکشیها هم هستند که در قالب یک فرآیند طولانیمدتتر اتفاق میافتند و فرد از قبل به این کار و به روشی که میخواهد با آن خودکشی کند فکر کرده است، زمینه و شرایط آن را فراهم کرده یا حتی درباره کارهایی که مایل است پیش از مرگ انجام دهد فکر کرده و مثلاً نامهای از خود باقی میگذارد یا این که درباره اموال و وسایلی که مایل است به افراد خاصی داده شود تصمیم میگیرد و این کارها را از قبل انجام میدهد.
بر اساس آن چه که در منابع معتبر وجود دارد، حدود ۹۵ درصد از افرادی که خودکشی میکنند دچار یکی از اختلالات روانی هستند که این اختلالات قابل تشخیص و درماناند. اختلال افسردگی، اسکیزوفرنیا، دمانس و دلیریوم و وابستگی به مواد از مهمترین اختلالات روانپزشکی هستند که خطر اقدام به خودکشی و مرگ در اثر خودکشی را افزایش میدهند.
چقدر باید ماجرای ژنتیک را در این قضیه جدی گرفت؟
خیلی زیاد؛ البته علاوه بر عامل وراثت و ژنتیک، عوامل زیاد دیگری وجود دارد که باید جدی گرفته شوند و زمانی که این عوامل در کنار هم باشند اثرشان بر هم افزوده میشود و احتمال خودکشی را بالاتر میبرد. درباره تأثیر ژنتیک بر خودکشی تحقیقات قابلتوجهی انجام شده است.
در مجموع، نتیجه این تحقیقات نشان میدهد که وجود سابقه خانوادگی اقدام به خودکشی و مرگ در اثر خودکشی میتواند احتمال بروز خودکشی در فرد را افزایش دهد. مطالعاتی که تأثیر عوامل وراثتی را در بروز خودکشی نشان دادهاند شامل مطالعه دوقلوها، مطالعات فرزندخواندگی و مطالعات ژنتیک مولکولی هستند.
این مطالعات نشان میدهند که تأثیر سابقه خانوادگی خودکشی بر افزایش خطر خودکشی، تنها به شکل اکتسابی و به اصطلاح در اثر یادگیری این رفتار در خانواده نیست.
آقای سراجزاده، به ابعاد فردی خودکشی اشاره شد. به نظر شما اجتماع چقدر نقش دارد در این که فرد را به این مرحله برساند؟
در کنار ویژگیهای فردی، این مورد هم وجود دارد که در چه محیطهایی احتمال وقوع خودکشی بیشتر است. اگر بحث را از جایی ببینیم که دورکیم مطرح کرده، اصولا خیلی بحث روی افراد نیست و این پرسش مطرح میشود که چرا میزان خودکشی در جوامع و گروههای مختلف متفاوت است؟ تجربه ناکامی در بین تمام افراد وجود دارد، اما بحث این است که در زمینههای خاص اجتماعی و فرهنگی ممکن است فرد مهارتهای مقابله با ناکامی را یاد بگیرد یا حمایتهای اجتماعی طوری باشد که فرد احساس نکند تنهاست و از پس حل مشکلاتش برنمیآید.
اینها فاکتورهای اجتماعی است که بسیار تاثیرگذار است. دورکیم وقتی میخواهد خودکشی را تبیین کلان تئوریک کند آن را به پیوندهای اجتماعی ارتباط میدهد و میگوید هرجا فرد پیوندهای ضعیفتری با جامعه داشته باشد میتواند احتمال بروز خودکشی و البته انواع دیگر کجرویها و آسیبهای اجتماعی را افزایش دهد.
یعنی در بین جوامع مختلف میزان خودکشی افراد تفاوت زیادی دارد که ناشی از نقش محیط است؟
سراجزاده: ببینید، درست است که افراد خاصی اقدام به خودکشی میکنند اما این افراد در همه جوامع تعداد محدودی هستند مثلا بالاترین نرخهایی که در سطح جهان گزارش میشود حدود پنجاه مورد در صد هزار نفر است اما بحث این است که چرا در کشوری مانند مجارستان این میزان است و در کشوری در همان منطقه میزان پایینتری دارد. یا این که در کشورهای اسلامی میزان پایین خودکشی ثبت میشود مثلا پنج یا شش نفر در صدهزار نفر. این تفاوت را چطور میشود توضیح داد؟ بالاخره افرادی خودکشی میکنند و باید دید چه ویژگیهای روانی در این افراد وجود دارد اما پرسش جامعهشناسی این است که جایی کمتر این اتفاق میافتد و جایی بیشتر. مثلا در همین ایران با آمار ناقصی که وجود دارد حدودا میشود گفت خودکشی در تهران چهار یا پنج در صدهزار نفر است اما مثلا در جایی مانند ایلام سی نفر به بالاست. یا مثلا این که انتظار تئوریک و تجربی در همه جای دنیا این است که مردها بیشتر از زنها خودکشی کنند اما چرا در ایلام در بین زنان این میزان بالاتر است؟ اینها پرسشهایی است که ما را برمیگرداند به زمینههای اجتماعی.
درباره پیشگیری از خودکشی چه کارهایی میتوان کرد؟
سراجزاده: در طولانیمدت هرچه برنامهریزیهای کلان به سمتی برود که این سختیهای زندگی و ناکامیهای ناشی از آن کمتر شود میتوان این آمار را کاهش داد اما در کوتاه مدت و میان مدت در سطح عوامل اجتماعی خرد باید کار کرد؛ مناسبات روابط خانوادگی، مناسبات روابط زوجین و بین پدر و مادر و فرزند باید اصلاح شود، نحوه مدیریت ناکامیها آموزش داده شود، مداخلات روانی و اجتماعی صورت بگیرد.
توکلی: درباره پیشگیری از خودکشی باید بگویم خودکشی پدیدهای است که آن را نه مطلقاً میتوان فردی دید و نه اجتماعی. بنابراین، روشهای پیشگیری از آن هم همانطور که در راهنماهای تهیهشده توسط مراجع معتبر و از جمله سازمان جهانی بهداشت توصیه شده است، باید چندلایه و متوجه عوامل مختلف باشد.
غالباً مداخلاتی که برای پیشگیری از خودکشی انجام شده و فقط بر یکی از عوامل تمرکز داشتهاند، نتایج موفقیتآمیز چشمگیری نداشتهاند. پس برای طرحریزی برنامه مداخلاتی مؤثر برای پیشگیری از خودکشی باید به عوامل مختلف توجه داشت.
یک سلسله عوامل در سطوح کلان اجتماعی است که باید برای آنها چارهای اندیشیده شود؛ مثل کاهش دادن تبعیضهای طبقاتی و جنسیتی، کاهش بیکاری و مدیریت کردن بحرانهای اقتصادی. در سطوح خردتر مداخلات اجتماعی ممکن است برای آموزش خانوادهها و افراد باشد تا مثلاً با آموزش مهارتهای زندگی و کسب روشهای مؤثر و مفید برای مقابله یا کنار آمدن با شرایط ناگوار و استرسزا آمادگی بیشتری داشته باشند؛ یا بدانند که در صورت بروز اختلالهای روانپزشکی یا افکار خودکشی میتوانند از مراکز و افراد متخصص در این زمینه کمک بگیرند. آموزش شیوههای فرزندپروری مؤثر و کارآمد تأثیر زیادی بر کسب ظرفیتها و تواناییهای افراد برای مقابله با ناملایمات زندگی دارد.
گفته شد که ناکامیها میتوانند فرد را به مرحله خودکشی برسانند، اما شاید دقیقتر این باشد که بگوییم عدم توانایی رویارویی با ناکامیها نقش مهمتری در بروز خودکشی دارد. به هر حال، همه انسانها با درجات مختلف ناملایماتی را در زندگی خود تجربه خواهند کرد و یکی از ظرفیتهایی که انسان در طی مراحل رشد خود قرار است کسب کند این است که توانایی تحمل ناکامی و سرخوردگی و پشت سر گذاشتن یا یافتن راهحلی برای آن را داشته باشد.
همیشه رسیدگی نکردن به فرزندان نیست که میتواند مشکلساز باشد، بلکه گاهی حمایت و مراقبت بیش از حد از فرزندان هم میتواند باعث شود که فرد فرصت تجربه کردن شکست و ناکامی را پیدا نکند و طبیعی است که وقتی فرد شکستهای کوچکتر را تمرین نکرده باشد و دوباره به زندگی و تلاش برای جبران آن شکست یا کنار آمدن با آن بازنگشته باشد، اصولاً تصوری از این نخواهد داشت که او هم در زندگی دچار شکست و ناکامی خواهد شد و هر ناکامی به معنای پایان زندگی نیست.
این طور که به نظر میرسد در دوران کنونی به نسبت قبل خودکشیهای بیشتری صورت میگیرد. علت آن را در چه چیزی میتوان دانست؟
سراجزاده: میتوان گفت تا حدودی رابطهای بین میزان خودکشی و توسعه وجود دارد و دیده میشود که به میزانی که کشورها توسعه پیدا میکنند میزان خودکشی افزایش پیدا میکند. در ایران هم ما این وضع را داریم و اگر الان پنج در صدهزار نفر است در گذشته سه در صدهزار نفر یا کمتر بوده است. در واقع همراه با این تحولات توسعهای، کاهش نقش خانواده، فردگرایی و مسائلی از این دست میزان خودکشی هم افزایش پیدا کرده است.
در تمام کشورها هم به همین صورت است اما تفاوت آن در کشورهای مختلف به وضعیت خاص اجتماعی و فرهنگی خاص آن کشورها برمیگردد. کشورها را باید به طور جداگانه بررسی کرد مثلا روسیه، مجارستان و کشورهای اروپای شرقی کشورهای هستند که نرخهای بالایی دارند اما بعضی از کشورهای اروپای شرقی از لحاظ توسعه بالاتر از مجارستان هم هستند اما نرخ پایینی دارند. مثل همان مثالی که گفتیم در کشورمان مناطقی هستند که مورد ویژهای هستند و چندان توسعهیافته هم نیستند اما نرخ بالای خودکشی را دارند.
دورکیم بحثی را در این رابطه درباره مذهب هم مطرح میکند و به عنوان مثال میگوید که کشورهای پروتستاننشین بیشتر از کاتولیکها خودکشی دارند و اینطور تفسیر میکند که دین پروتستان افراد را رها میکند و آیینش طوری است که فرد از زمینه اجتماعیاش در زمینه دینی پیوندهای کمتری دارد در حالی که در آیین کاتولیک پیوندهای اجتماعی تقویت میشود.
میتوان این قضیه را تعمیم داد و گفت پیوندهای مذهبی در کشور ما هم مانع رسیدن به مرحله بحران در زمینه خودکشی میشود؟
سراجزاده: هر کشوری در زمینه اجتماعی و فرهنگی خاص خودش باید به این میزانها توجه کند. ایران در جهان ممکن است در ردیفهای هفتاد و هشتاد قرار گرفته باشد و در مرحله بحران نباشد اما در بین کشورهای اسلامی جزو کشورهایی است که بیشترین میزان خودکشی را دارد.
این میتواند به دلیل روند توسعهای باشد که ما بیشتر از کشورهای اسلامی داشتهایم؟
سراجزاده: این دلیل میتواند وجود داشته باشد چون در بین کشورهای اسلامی ایران و ترکیه که توسعهیافتهتر هستند میزان خودکشی بیشتری دارند. ضمن این که آن را میتوان به آمار هم ربط داد چون کشورها هرچه توسعهیافتهتر باشند سیستمهای ضبط و ثبت دقیقتری هم دارند و ممکن است در آن کشورها به طور دقیق این آمار ضبط نشود. از بافت اجتماعی و فرهنگیشان هم نمیشود غافل شد که هنوز سنتیتر از شهرهای بزرگ کشور ما هستند.
به طور کلی خیلی دشوار است که یک الگوی عام را مطرح کرد و بقیه را هم تعمیم داد چون نه تنها کشور به کشور بلکه استان به استان این الگوها میتواند متفاوت باشد؛ اما میتوان همان کشور یا همان استان را نسبت به گذشته خودش مقایسه کرد که چه تفاوتی ایجاد شده است.
توکلی: درباره رابطه توسعه یافتگی و خودکشی باید توجه داشت که توسعهیافتگی صرفاً با افزایش خودکشی همراه نیست و اصولاً الگوهای مختلفی در کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه دیده میشود. مثلاً همانطور که گفته شد در کشورهای توسعهیافته ۹۵ درصد از موارد خودکشی در افرادی اتفاق میافتد که سابقه اختلال روانی دارند، در حالی که در برخی مطالعات این میزان در کشورهای درحالتوسعه کمتر و بین ۶۰ تا ۹۰ درصد بوده است.
یا این که در کشورهای توسعهیافته، میزان خودکشی در افراد ۱۵ تا ۲۴ سال بالا است و بیشترین میزان خودکشی در سالمندان دیده میشود، در حالی که در کشورهای درحالتوسعه بالاترین میزان خودکشی در جوانان زیر ۳۰ سال دیده میشود. در کشورهای توسعهیافته میزان خودکشی در افرادی که همسرشان درگذشته است، یا جدا شدهاند یا طلاق گرفتهاند بالاتر است، در حالی که در کشورهای درحالتوسعه میزان خودکشی در زنان متأهل بالاتر است.
در کشورهای توسعهیافته عوامل استرسزای اجتماعی مؤثر بر اقدام به خودکشی عبارتاند از احساس تنهایی، احساس طرد شدن و تعارضهای زناشویی؛ در حالی که در کشورهای درحالتوسعه تعارضهای بیننسلی، شکستهای عشقی و شکستهای تحصیلی عوامل عمدهتری هستند. شرایط اجتماعی گذار از نظام اجتماعی سنتی به مدرن و حالت بیهنجاری همراه با آن، میتواند عاملی باشد که به دلایل مختلف و از جمله سست شدن همبستگی اجتماعی و از دست رفتن نظامهای ارزشی و منابع حمایتی سابق و جایگزین نشدن آن با نظامهای ارزشی و منابع حمایتی جدید در افزایش نرخ خودکشی مؤثر باشد.
در فرهنگهای سنتی و جمعگرا خانواده نقش حمایتی ایفا میکند؛ و در جوامع مدرن و فردگرا هم نظامهای حمایتی اجتماعی مدرن این نقش را به عهده دارد. اما در دوران گذار کارکرد نهادهای سنتی نظمبخشی و حمایت اجتماعی سست شده، بی آن که نهادهای مدرن جای آن را گرفته باشد و بی آن که بخشی از نقش حمایتی خانواده به دولت و نظام تأمین اجتماعی منتقل شده باشد.
در واقع، مشکل دوران گذار آن است که نه سیستمهای حمایتی سنتی و خانوادگی قبلی وجود دارد و نه دولتها حمایتهای اجتماعی قوی از افراد را فراهم میکنند و در این حالت، سرگشتگی و تعارض بین سطوح مختلف وجود دارد.
منبع: خبرآنلاین