سال ۹۱ همراه با تکانههای شدید و مشکلات اقتصادی در کشور بود که همچنان ادامه دارد.این مشکلات شامل نوسانات ارزی،بی ثباتی در قیمت کالاهای مصرفی وخوراکی، بحث تولید و خبرسازترین آنها بازار خودرو بود که همواره بلاتکلیف ودر نوسان است.این اتفاق ناشی از عوامل متعددی است اما به اعتقاد «دکتر مرتضی افقه» کشور ما همواره در معرض تحریمها وموانع اقتصادی بوده و اتفاق تازه یا مانع جدیدی برایمان به وجود نیامده است. اما بیتدبیریهای چند سال گذشته دولت با این شوک اقتصادی نمایان شد وباعث به وجود آمدن چنین مشکلات متعددی شد و به نوعی این تکانهها، نتیجه عملکرد چند سال گذشته دولت بوده است که نمودش براثرتحریمها درسال گذشته نمایان شد.در این گفتوگوی مفصل«استاد اقتصاد دانشگاه تهران»تاکید بسیاری دارد بر توسعه انسانی در جامعه که منجربه توسعه اقتصادی است.
از نظر شما چه عواملی باعث شد سال گذشته به اقتصاد ما شوکهای اقتصادی بخصوص شوک ارزی وارد شود؟
دولت در ۸ سال گذشته فرصت سوزیهای زیادی کرد. من معتقدم شاید طلاییترین فرصت اقتصادی را در اختیار دولت قرار دادند، نه از این بابت که قیمت نفت در رویاییترین شکل خود قرار داشت بلکه آن عوامل غیر اقتصادی که من معتقدم که بسترساز هستند در اختیار دولت قرار گرفت.وقتی دولت احمدینژاد سرکار آمد تمام اجزای قدرت حمایتش میکردند. مجلس، دستگاه قضایی، شورای نگهبان، دستگاههای مختلف و… همه از دولت حمایت میکردند که این بهترین فرصتی بود که دولت بتواند در یک فضای کاملا آرام و خوب عمل کند زیرا محال است که اقتصاد در یک حالت تنش پیش رود. هیچگاه نباید منتظر این بود که دراوج تنشهای داخلی یا خارجی، شاخصهای اقتصادی کاملا مثبت پیش رود. حتی من معتقد نیستم که در سال گذشته شوک اقتصادی جدید یا بسیار خاصی به کشور وارد شد درواقع اگر عمیق نگاه کنیم درمییابیم مشکلات اقتصادی سال گذشته،نتیجه عملکرد چند سال گذشته دولت بوده است که نمودش در پی تحریمها در سال گذشته نمایان شد.
بنابراین تحریمها را عامل اصلی نمیدانید؟
ببینید درست است که تحریمها عامل بودهاند اما من معتقدم یکی از اثرات تحریمها،نمایان کردن بیتدبیریهای گذشته بود. اگر ما خوب کار کرده بودیم تحریمها چنین اثراتی را نمیگذاشتند.دولت گذشته بهترین قیمت نفت،تمام عوامل تاثیرگذاراقتصادی وحمایتهای همه جانبه را در اختیار داشت اما نتیجه عملکردش،به وجود آمدن چنین مسائل بزرگ اقتصادی شد.
عمده دلیل اصلی و اشتباه دولت در به وجود آمدن چنین شرایطی را چه میدانید؟
ببینید، دولت بخشی را هیجانی وبخشی را شعاری و بدون توجه به اصول مسلم اقتصادی، صرفا برای نمایش دادن،اقداماتی کرد که نتیجهاش آن شد که وقتی سال گذشته ورود ارز ناشی از فروش نفت کاهش پیدا کرد مشکلات با شدت بر اقتصادمان وارد شد.وگرنه این مشکلات را ما همیشه داشتیم اما آثار چنین کارکردی به شکل سال گذشته نمایان شد.
چرا در گذشته شکل بارزی پیدا نمیکرد؟
زیرا دولت با فروش نفت روی تمام عملکردهای ناصحیح خود درپوش میگذاشت و هرگاه مشکل یا کمبودی به وجود میآمد با فروش نفت به نوعی جبران میکرد اما سال گذشته به دلیل ناتوانی در فروش نفت،چنین بارز وآشکار دچار مشکلات عدیده اقتصادی شدیم.شاید بدتر از این هم شود، اگر تغییراتی ایجاد نشود.
چه تغییراتی؟
من معتقدم درکنار فرمولهای اقتصادی نمیگویم کارهای اقتصادی را باید تعطیل کنیم اما مادامیکه بسترهای اقتصادی را فراهم نکنیم به رشد اقتصادی نخواهیم رسید که در این دیدگاه رسانهها نقشی عمده اساسی دارند. زیرا به اعتقاد من، توسعه فرآیندی انسانی، نرمافزاری و تربیتی است یعنی انسانهای جامعه باید توسعهیافته شوند تا نمود این توسعهیافتگی در اقتصاد تبدیل به پیشرفت ورونق اقتصادی شود. یکی ازمشکلاتی که دولتها بخصوص دولت اخیر داشته، این بوده است که رشد را با توسعه یکی دیدهاند.
چه تفاوتی دارند؟
رشد یعنی اینکه ما نفت را بفروشیم و یک کارخانه بزنیم که در این صورت میزان تولید داخل بالا رفته و به رشد مثلا ۵ درصدی میرسیم.وقتی دولت اعلام رشد ۵ درصدی میکند یعنی باید بهطور متناوب در تمام قسمتها رشد ۵ درصدی داشته باشیم که متاسفانه همین رشد ۵ درصد هم به دلیل اینکه تولید نامناسبی داریم به یک نفر صفر درصد وبه دیگری ۱۵ درصد میرسد و به یک میزان در کشور حاصل نمیشود و از طرفی همین ۵ درصد هم تداوم ندارد زیرا آدمهای ما توسعه نیافتهاند. این ۵ درصد از فروش نفت است که اصلا پزدادن ندارد واینجاست که معنای رشد وتوسعه از هم جدا میشود.
بنابراین توسعه وقتی شکل میگیرد که ما از طریق بخصوص رسانهها نگرشها راتوسعه دهیم.در حال حاضر به نظر من رسانه ملی میتواند نقش بسیار مهمی در فرآیند توسعه داشته باشد اما میتوان گفت در حال حاضر تقریبا بهنوعی خنثی است و حرکتی جدی در این حوزه ندارد.بنابراین وقتی آدمهای یک جامعه توسعه یافته نباشند مدیران توسعه یافتهای هم نخواهیم داشت. وقتی نگرش مدیر غیرتوسعهای باشد، تصمیمات هم غیرتوسعهای خواهد بود ومنجر به این میشود که اولویتهایی که طبقهبندی میشوند غیرکارشناسی بوده، مثلا اولویتهایی که موجب پیشرفت میشود به مرتبه دهم واولویتهای غیرضروری در ابتدا قرارمیگیرند ونتیجهاش اینکه دربودجه به مشکل برمیخوریم.
در بودجه سال گذشته مشکل اساسی کجا بود؟
بودجه یعنی محدودیت،مثلا شما ۱۰ تومان دارید باید با برنامهریزی درست تقسیم کنید و هنر برنامهریز این است که ۱۰۰ تومان نیاز را با این ۱۰ تومان محدود،تطبیق دهد که دراینجا اولویتها نقش اصلی را ایفا میکنند. اگرنگرش مدیری،توسعهای باشد اولویت را درست طبقهبندی میکند. اگر بخواهیم به صورت کلی نگاه کنیم باید نگاهی نرمافزاری داشته باشیم یعنی بیشترین سرمایهگذاری را روی آدمها و تغییر نگرشها اختصاص دهیم و بعد از آن ساخت پل،جاده و …ببینید با همان نگاهی که ما به رشد وتوسعه داریم که نگاه غلطی است همین نگاه را هم به ثروت داریم.
چه نگاهی؟
به این صورت که در حال حاضر ما،نفت را ثروت میانگاریم وهمچنین منابع غنی زیرزمینیمان را،در حالیکه،ثروت اصلی انسانها، منابعانسانی ومغزشان هستند زیرا این انسان است که میتواند نفت را به کالا تبدیل کند.مثالی میآورم:چرا باید درحال حاضر عسلویه به یک طرح منتفی تبدیل شود؟به این خاطر که نیروی متدبر نداشته و در نتیجه قطرهم میآید و از آن طرف نفت را استخراج میکند؟
بنابراین یکی از این نگاهها این است که انسان ثروت است و نیروی انسانی متخصص و متدبر،نقش اصلی را در پیشبرد اقتصادی دارد.برای مثال طبق آمارهای رسمی وغیررسمی سالانه، نیروهای انسانی نخبه و متخصص از کشور خارج شده و سالهاست که به سمت کشورهای بیگانه مهاجرت میکنند واز طرفی دیگر هیچ حساسیتی نه دربودجه،نه تصمیمات،نه مصاحبهها و …لحاظ نمیشود. اما به محضی که چاه نفتی آتش بگیرد تمام امکانات کشور بسیج شده و آن چاه را خاموش میکنند.من نمیگویم نباید آن چاه خاموش شود اما باید دید که ثروت اصلی در حال خارج شدن از کشور است و به اندازه آتش گرفتن چاه نفت باید به آن هم اهمیت داده شود.باید بودجه بندهایی برای جلوگیری از خارج شدن نیروهای انسانی متخصص از کشوراختصاص یابد.
بنابراین در یک جمعبندی باید گفت که در سال گذشته تحریمها نشان داد که هر بلایی سر نفت بیاید که نتوانیم آن را بفروشیم، دچار شوکها ومشکلات اقتصادی متعدد خواهیم شد که بازهم میگویم این شوکها همواره وجود داشته هم مثبت هم منفی اما سال گذشته بسیار نمایان شد.
گفتید شوکهای منفی ومثبت،چه شوکهایی؟
ببینید شوکهای نفتی ما از سال ۵۳ شروع شد.اولین شوک مثبت در سال ۵۳ بود که قیمت نفت جهشی ۶برابرپیدا کرد که آثارش را از سال ۵۳ تا ۵۶ دیدیم بعد ازآن بلافاصله بعدازانقلاب یک شوک مثبت دیگری را تجربه کردیم که درزمان انقلاب قیمت ۱۲ دلارنفت به حدود ۳۰ دلاررسید که شوک انقلاب بود که باعث شوک افزایش قیمت نفت درجهان شد.اتفاقا یکی از دلایلی که ماتوانستیم کشوررا در آن شرایط بسیار بحرانی یعنی درگیریها و تنشهای داخلی زمان انقلاب و به وجود آمدن جنگ بعد از انقلاب بهطور نسبی خوب اداره کنیم و فشار زیادی به مردم نیاید، وجود درآمدهای خوب ارزی بود که میتوان گفت در سال ۶۳ بالاترین درآمد ارزی در طول تاریخ را داشتیم زیرا با انقلاب یک شوک نفتی مثبت رخ داده بود حتی من معتقدم فشاری که در آن زمان به رغم محدودیتهای اقتصادی به مردم وارد آمد به مراتب خیلی کمتر از تورم سال ۷۴ بود یا نسبت به تورمی که در چند سال اخیر به وجود آمده است.
گفتید شوک مثبت و منفی، شوکهای منفی در چه مقاطعی بود؟
اولین شوک منفی در سال ۶۵ اتفاق افتاد که با توطئه غرب برای خاتمه دادن به جنگ وقتی که دیدند وابستگی ما به درآمدهای نفتی واستفاده ما از نفت توانسته خیلی خوب ما را در جنگ مقاوم نگهدارد،به همین خاطر آمدند و دست روی نفت گذاشتند وقیمت نفت را از ۳۰ دلار به ۸ دلار کاهش دادند البته ما با داشتن ذخیره ارزی دوسال دیگر توانستیم مقاومت کنیم که درنهایت منجر به مشکلات اقتصادی شد و فشارهای اقتصادی به مردم وارد شد ودر مصاحبهها هم اصطلاح کف گیر به ته دیگ خرده مطرح شد.
بعد از آن با پایان جنگ رفته رفته اوضاع مناسبترشد تا سالهای ۷۰-۷۲ قیمت نفت به ۱۵ دلار رسید ودر دوره هاشمی روی ۲۰ دلار تثبیت شد اما بهرغم همین ۲۰ دلار با توجه به اینکه من به دیدگاههای اقتصادی آقای رفسنجانی بسیار انتقاد دارم اما به هر حال بخش عمدهای از سرمایهگذاریها در صنایع سنگین وسبک مثل پتروشیمی و فولاد از یک طرف واز طرف دیگر کالاهای مورد نیاز مصرفی مردم مناسب وخیلی خوبی انجام شد که بخش مهمی از محصول آن زمان در این سالهای اخیر شکوفا و نمایان شده است که متاسفانه دولت با قدرنشناسی از دولتهای گذشته، میگوید که ما دراین ۸ سال چه کردیم.
درحالیکه اگر واردات ما از ۸۰ میلیارد دلار بیشتر نیست به خاطر این است که سرمایهگذاریهایی که در دولتهای گذشته داشتیم باعث به وجود آمدن کارخانههای تولیدی شده که باعث شده در حال حاضر بینیاز از بسیاری از واردات باشیم که این نوعی قدرنشناسی است که دولتی بیاید و بگوید من در این ۸ سال واردات ۸۰ میلیارد دلاری داشتم یا مثلا صادراتی که دولت فعلی دارد دلیل عمده آن سرمایهگذاریهایی است که در دولت خاتمی شده است بخصوص در بخش پتروشیمی که حدود ۴۰ الی ۵۰ درصد صادرات غیرنفتی که به آن میبالیم برای پتروشیمی است که سرمایهگذاری آن تماما در دولت قبلی انجام گرفت که آثارش الان نمایان شده است.بنابراین تحولات اقتصادی واجتماعی در دورههای بعد خودش را نشان میدهد وبروز میکند که دراینجا باید از اشتباهات دولت رفسنجانی نام برد که باعث شد که بالاترین رشد تورم را درطول تاریخ در سال ۷۴ داشته باشیم. تورم ۵۰ درصدی که هیچگاه تجربه نداشتیم.
دلیل اصلی این تورم چه بود؟
به نظرم باز هم بیتدبیری بود زیرا آقای رفسنجانی سرمایهگذاریهای وسیعی را بیمحابا انجام داد. کشور آمادگی پذیرش اینهمه سرمایهگذاری را نداشت. از طرفی نگاه غیرتوسعهای که من نام آن را نگاه مهندسی میگذارم در این دوره صورت گرفت.نگاه مهندسی یعنی اینکه نگاه مکانیکی به اقتصاد داشته باشیم مثل نظام مهندسی که از یک طرف موادی را داده و از طرف دیگر محصول استخراج میشود مثلا در آن دوره یکسری سرمایهگذاریها روی کاغذ نوشته شد بر این اساس که اگر اینها را انجام دهیم، بینیاز میشویم.
بهترین مثالش پروژه توسعه نیشکر خوزستان در آن زمان است اینکه بنا شد در طول ۷ سال کارخانههای نیشکر خوزستان به ۲۱ کارخانه تبدیل شود. با توجه به برنامه ۵ ساله اول که در آن ۳۵ هزار شغل مستقیم و ۳۵ هزار شغل غیرمستقیم از این پروژه ایجاد شود.همانطور که میدانیم از نیشکر ۳ محصول عمده ایجاد میشود یکی از آنها شکر است که ما فکر میکنیم از نیشکر فقط شکر به دست میآید در حالیکه دو محصول واسطهای دیگر به دست میآید به نامهای ملاس و باگاس. از ملاس که مادهای است شبیه شیره خرما حدود ۳۰ ماده ارزشمند از جمله الکل به دست میآید که حتی قرار بود کارخانههای الکلسازی هم متعاقب آن ساخته شود همچنین استون،خوراک دام و…یعنی قرار بود از این ۷ کارخانه نیشکر،۲۱ کارخانه نیز ساخته شود. در پی آن تفالههای باقیمانده از ملاس را باگاس میگویند که از باگاس هم مجددا خوراک دام تولید میشود همچنین نئوپان و ارزشمندترین چیزی که دارد کاغذسازی است.در آن موقع پیشبینی کردند ظرف مدت ۷ سال این اتفاق بیفتد و در برنامه ۵ ساله اول هم پیشبینی ۳۰۰ الی ۴۰۰ میلیون دلار صرفهجویی ارزی را متعاقب راهاندازی این پروژه پیشبینی کردند که در پی آن میتوانیم وامهایمان را تسویه کنیم اما این اتفاق نیفتاد.
به چه دلیل این پروژه با چنین شکستی روبه رو شد؟
به دلیل اینکه ملاحظات اجتماعی در این اتفاق لحاظ نشده بود، این رویا به سرانجام نرسید و در حال حاضر حدود ۱۰ کارخانه راهاندازی شده است.
کارخانه کاغذسازی که مهمترین وپردرآمدترین محصول بود والبته گرانترین،راهاندازی آن به تاریخ پیوست وبسیاری از کارخانههای پیشبینی شده دیگر قابل سرمایهگذاری نیستند، نتیجه اینکه باگاس بیرون میآید و دور ریخته میشود، در زمینهای اطراف اهواز و چون حرارت بالاست و مقداری الکل در این مواد است مشتعل شده و آتش سوزی میشود یعنی نه از ملاس نه از باگاس هیچ استفادهای نمیشود.یعنی چیزی که در ذهن سیاستگذاران زمان رفسنجانی میگذشت مکانیکی و مهندسی بود به این معنی که ما وام گرفتیم ۱۰۰ هزار هکتار زمین هم میخریم و شروع به کشت میکنیم در حالیکه خرید زمین مشکل اصلی این پروژه شد.
چه ملاحظات اجتماعیای؟
در یک زمان من معاون سیاسی استانداراهواز بودم و با آداب ورسوم و مسائل اجتماعی این منطقه آشنایی نزدیکی داشتم چون مردم به تاریخشان به زمینشان تعلق آبا و اجدادی دارند و این میشود که میگویند سرم را هم ببرید زمینم را نمیفروشم. در سال ۸۱ که من استانداری بودم دادگاه حکم داده بود برخی زمینها باید به دولت واگذار میشد و با ترآکتور که برای تخریب میرفتند تمام روستاییان جلوی ترآکتور خوابیدند تا زمینشان را نگیرند و این مسائل اجتماعی بود که مدیران ما در نظر نگرفته بودند یعنی در کشور ما ملاحظات غیراقتصادی مهمتر از موارد اقتصادی میتواند روی رشد اقتصاد ما تاثیر گذار باشد.یا همین الان رئیسجمهور میرود مثلا در ایلام یکشبه ۳۰۰ پروژه را افتتاح میکند اما این پروژه پیمانکار، مدیر، مصالح و…میخواهد،یا قولهایی که برای رفع بیکاری و ایجاد اشتغال دادند بسیار رویایی بود که هیچ کدام اتفاق نیفتاد.
مهمترین مشکل دولت احمدینژاد چه بود؟
آقای احمدینژاد اگر هیجانی و شعاری عمل نمیکرد میتوانست پروژه طرحهای زود بازده را که از پروژههای بسیار خوب بود به انجام برساند. در این پروژه فقدان کارشناسی دقیق وجود داشت. اینکه به هر کسی از راه رسید وام دادند. از مهمترین مشکلات بود. کسی که مدیریت میکند باید بداند که همه آدمها الزاما سرمایهگذارنیستند به همین خاطر این وامها در اختیار کسانی قرار گرفت که اصلا سرمایهگذار نبودند و اگر هم بودند یا بوروکراسیها یا موانع دولتی مانع کارشان شد و در نتیجه این طرح باعث ایجاد یک تورم ۲۵ درصدی در مدت ۲ سال در کشور شد.آمارها حاکی از این بود که خیلی از شغلها ایجاد نشد و فقط ۷۰ درصد نقدینگی وارد جامعه و موجب ایجاد تورم شد و درسال ۸۷ دولت کاملا سیاست رکودی گرفت جلوی تمام این وامها را گرفت .و بخش عظیمی طرح نیمه تمام به جامعه تحمیل شد که هر دولتی که بر سر کار بیاید باید این طرحهای نیمه تمام راتمام کند.
پروژه مسکن مهر تا چه حد تاثیرگذاربوده است؟
مسکن مهر هم متاسفانه شعاری وهیجانی بود زیرا یک جنبه مسکن فیزیکی وسخت افزاری است و شهر یک محله نیاز به زیرساختهایی دارد که باید اعمال شود ودر این پروژهها آنچنان لحاظ نشده است.مهمترین پروژهای که به نظر من تیر خلاص را زد هدفمندی بود.
آمارهای رسمی میگویند از حدود ۷۵ میلیون حدود ۷۳ میلیون نفر درخواست گرفتن یارانه را دادهاند یعنی باید به همه واریز شود پس این دیگر هدفمند نیست. هدفمند یعنی اینکه به کسی که نیاز دارد بدهیم و به شخصی که نیاز ندارد تعلق نگیرد. پس کاری که انجام شد این بود که غیرنقدی را تبدیل به نقدی کردیم اما پایه پیشرفت ما تولید است که این اتفاق باعث ظلم به تولیدکننده شد، تولیدکننده در این شرایط یا قیمتش را افزایش میدهد یا کم فروشی میکند که متاسفانه شاهد این اتفاق به وضوح هستیم که او هم ناچار است تا بتواند کارخانهاش را حفظ کند.
منبع:تهران امروز