احسان پیربرناش*: همیشه از اینکه رفقای بدبخت و بیچاره ای دارم که هشت شان گروی نه شان است به خودم میبالم. البته من از این ببال در روها نیستم، اما خب بالیدن من که برای آنها آب و نان نمیشود. شکر خدا یکی از یکی گداتر و بی پول تر. حسنش اما اینجاست که اگر مشکلی هم برای کسی پیش بیاید یکی ۱۰ هزار تومان میگذاریم وسط و مشکلش را حل میکنیم. به این فکر میکردم که اگر توی چنین وضعیتی بابک زنجانی رفیقم بود باید چه خاکی توی سرم میریختم. همینطور توی توهمات ناشی از مخلوط آلودگی هوا و پارازیت بی هوا، بابک زنجانی را ترسیم میکردم که رفیقم است…
به در بانک یله داده بود و از رئیس بانک مهلت میخواست. رئیس زیر بار نمیرفت. بابک اشاره کرد که یک دقیقه صبر کند تا برگردد. تا در تاکسی را باز کرد گفتم: منو مسخره خودت کردیا… بیا بریم دیگه بابا، هزار تا کار دارم.
بابک گفت: باشه بابا، حالا دو تومن بده.
گفتم: دو هزار تومن وجه رایج مملکت؟! چه خبره بابا؟ میخوای بانک تاسیس کنی مگه؟
گفت: یورو بابا… دو میلیارد یورو… بده دو روزه برمیگردونم.
گفتم:هاهاهاها
گفت:هانیسمک! گدابازیها چیه در میاری جلوی رئیس بانک زشته!
گفتم: مسخره بازی در نیار، چی میخوای؟ نمیای من برم؟ توی همین نیم ساعت ۲ تا دربستی از دستم در رفت.
گفت: نداری؟
گفتم: خودت نداری.
گفت: داری بده دیگه… ، زود برمیگردونم. خودت که میدونی از حساب خودم تا سقف ۲۰۰ هزار تومن بیشتر نمیتونم بردارم.
گفتم: ببین بابک، ما تازه با هم آشنا شدیم هنوز به روحیات هم آشنایی نداریم اما نذار اول کاری شوخی روحی با هم داشته باشیم.
گفت: یعنی اینهمه کار میکنی از صبح تا شب، دو میلیارد یورو نداری؟!
گفتم: ببینم واحد پول کشورها تغییری کرده؟ از همین پولهایی میخوای که عکسش توی اینترنت هست، طرف سه تا گونی پول میبره، یک کیلو خیار میخره؟
گفت: ببین ، میدونستی من با همین شغلی که الان تو داری کارمو استارت زدم؟ میدونی درآمد اولیه من روزی ۱۷ میلیون تومن بود؟ میدونی دلار بره، ریال برگرده یعنی چی؟ میدونی نفت بره، پولش برنگرده یعنی چی؟
گفتم: نه، یعنی چی؟
گفت: هیچی بابا، ولش کن… گند زدی به دیالوگ
گفتم: یعنی واقعا تو اینقدر پول داری؟
گفت: تازه هواپیما هم دارم، دلت بسوزه!
گفتم: کاش فقط دلم بود به خدا، تو با اینهمه پول میخوای چیکار کنی آخه؟ آدمیزاد شام و ناهار هم یورو بخوره و جای دستمال کاغذی از دلار استفاده کنه هم اینقدر نیاز نداره وا…
گفت: نمیخوای بدی بگو نمیدم دیگه، این بازیها چیه در میاری؟
گفتم: دست خودت نیستا، فازت فرق میکنه… حالا واقعا با دو میلیارد یورو کارت راه میافته؟
به جای اینکه جوابم را بدهد هی میزد به شیشه ماشین و میگفت: چی میگی داداش؟ فشار زندگی بیچاره ات کردهها… میگم تا هفت حوض چند میبری؟
گفتم: ئه! پس بابک زنجانی کوش؟
نگاهی به جیبش انداخت وگفت: بابک، بیا ببین عمو چیکارت داره.
نچ نچی کردم و با خودم گفتم: باز میگن تحریمها اثر نداشته، ملت رسما نابود شدن.
منبع: قانون