اگر شوکی به اقتصاد وارد شود و پس از آن اقتصاد بتواند به حالت مورد نظر قبلی خود برگردد، این نوع توانایی برای بازگشت ، اقتصاد مقاومتی خوانده می‌شود. اما ما اکنون در کجای راه اقتصاد مقاومتی قرار داریم؟ اساسا مقوله اقتصاد مقاومتی باید از قبل طراحی شده باشد یا بعد از شوک به طراحی این مدل بپردازیم؟ به نظر می‌رسد در اقتصاد های امروز جهان بحث اقتصاد مقاومتی مانند برنامه ریزی برای مدیریت پدیده های چون زلزله است که دولت ها باید از قبل برای این دست بحران‌های احتمالی پیش بینی های لازم را به عمل آورده باشند. به تعبیر دیگر طراحی مدل مفهومی اقتصاد مقاومتی برای همه کشورها ضروری است و تنها در نام و ساختار عملیاتی بر اساس زیست بوم هر جامعه با تفاوت‌هایی همراه خواهد بود. در گفتگو با دکتر دانش جعفری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و وزیر اسبق امور اقتصاد و دارایی مقوله اقتصاد مقاومتی و ابعاد مفهومی و اجرایی آن در ایران و جهان مورد بحث قرار گرفته است.

***

تعریف مشخص شما از اقتصاد مقاومتی چیست؟

اگر شوکی به اقتصاد وارد شود و پس از آن اقتصاد بتواند به حالت مورد نظر قبلی خود برگردد، این نوع توانایی برای بازگشت اقتصاد مقاومتی خوانده می‌شود. به عبارت دیگر اگر این امکان وجود داشته باشد که اقتصاد به وضعیت مطلوب قبلی برگردد در این صورت گفته می‌شود اقتصاد مقاوم است. این بازگشت البته می‌تواند در یک دوره طولانی یا کوتاه‌مدت صورت گیرد. باید اشاره کرد که بازگشت و مقاومت مربوط می‌شود به زمانی که خود سیاست‌گذار علاقمند باشد به وضعیت قبلی برگردد. به عبارت دیگر تغییرات سیاستی که در اقتصاد به صورت آگاهانه تصمیم‌گیری می‌شود را نمی‌توان در چارچوب اقتصاد مقاومتی تفسیر نمود. مثلاً در زمانی که نرخ رسمی دلار ۱۲۲۶ تومان بود، هرگونه افزایش در نرخ ارز که منجر به دور شدن از این نرخ رسمی می‌گردید، فشار اقتصاد مقاومتی در برگرداندن نرخ ارز به نرخ رسمی را زیادتر می‌کرد ولی هم اکنون که نرخ رسمی ۲۴۵۰ تومان است دیگر بازگشت به ۱۲۲۶ را نمی‌توان مقاومت تلقی کرد چرا که سیاست‌گذار خود نرخ ۲۴۵۰ تومان را پذیرفته است. بنابراین مفهوم مقاومت در حالت جدید در ارتباط با دور شدن از نرخ ۲۴۵۰ تومان نمود پیدا می‌کند.

ویژگی‌های مقاومت مطلوب چیست؟

فرض کنید اقتصادی اهدافی را برای رشد اقتصادی، نرخ بیکاری و رشد بهره‌وری در نظر گرفته و همه اینها در قالب یک بسته منسجم اقتصادی تعریف شده باشد. حال اگر یک شوک وارد شود و دسترسی به هرکدام از این اهداف با ناکامی مواجه شود در این‌صورت مفهوم اقتصاد مقاومتی این است که تلاش شود شکافی که در دسترسی به این اهداف ایجاد شده را پر کنیم و نگذاریم اقتصاد با ناکامی مواجه شود.

در مورد نقش زمان در بازگشت به وضعیت مطلوب توضیح دهید.

هرقدر اقتصاد مقاوم‌تر باشد عکس‌العمل برای بازگشت به وضعیت مطلوب اولیه پس از مواجهه با شوک شدیدتر خواهد بود. پس می‌توان انتظار داشت این فرآیند در زمانی کوتاه‌تر طی شود و یا اگر مقاومت ضعیف باشد ممکن است بازگشت در دوره زمانی طولانی‌تری انجام شود.

سیاست‌گذار باید آگاه باشد و سعی کند، یاضربه‌ها را کاهش دهد یا اینکه مؤلفه‌هایی که در اقتصاد در مقابل شوک ایستادگی می‌کند را تقویت کند، تا وقتی که شوکی از طریق این ضربه‌ها به اقتصاد وارد شد نتواند به آن آسیب بزند.

پس شما عنوان می‌کنید که ما باید یک رویکرد پیشگیرانه داشته باشیم اما در شرایط فعلی بحث درمان مطرح است زیرا شوک به اقتصاد ما وارد شده است و لذا مسئله این است که چه باید کرد. به طور مثال ما در حوزه‌های ارزی بسیار ضربه‌پذیر هستیم و به درآمدهای نفتی وابستگی شدید داریم و الان میزان وابستگی درآمد دولت به صادرات نفت کوچک نیست و یا مساله دیگر واردات صنعتی ما است، در حوزه اشتغال و بازار مصرف دارای محدودهای ضربه‌پذیر هستیم. نحوه مواجه با این گزینه‌ها در اقتصاد مقاومتی چگونه است؟

در واقع مشکل از جایی آغاز می‌شود که ما در گذشته توسعه را در حوزه‌هایی انجام دادیم که این حوزه‌ها چندان پایدار نبوده است. مثلاً اقتصاد ایران اگر در سال ۸۳ با حداکثر ۳۸ میلیارد دلار واردات اداره می‌شده است در سال‌های بعد به گونه‌ای حرکت شده که واردات به حدود ۱۰۰ میلیارد دلار رسید. حال با توجه به اینکه پول نفت در اقتصاد ایران از دو کانال نقش خود را ایفا می‌کند یکی در بودجه دولت و دیگری در تامین ارزی و واردات. متاسفانه سیاست‌گذاری‌ها طوری بوده که در هر دوی این موارد وابستگی را افزایش داده‌ایم پس این سیاست اشتباه بوده است.

در نتیجه باید کاری کنیم که ریسک و آسیب‌پذیری در این نقاط کاهش یابد. مثلاً اگر احتمال می‌دهیم قیمت نفت حداکثر ۸۵ دلار باشد و بودجه را روی ۸۵ دلار می‌بندیم در اینصورت ریسک ما به حداکثر می‌رسد زیرا ارز را تا آخرین سنت آن مصرف می‌کنیم در حالیکه باید این سوال را از خود می‌کردیم که آیا این درآمد دایمی است؟!

طبق نظریه درآمد دائمی فریدمن، «مصرف مبتنی بر درآمد دایمی است» یعنی اگر درآمد دایمی باشد می‌تواند محرک مصرف ایجاد کند. اگر ما با این نگاه به اقتصاد می‌نگریستیم و درآمدهای نفتی را پایدار تلقی نمی‌کردیم نباید مصرف را دایمی می‌کردیم.

حال که آسیب‌پذیر شده‌ایم، برای کاهش آسیب‌پذیری باید به راهکارهای مختلفی بی‌اندیشیم تا آنها را به حداقل برسانیم. در این راستا یکی از روش‌ها این است که مصرف ارز را کم کنیم. این راهکار را برای کاهش بودجه دولت هم پیش‌بینی کنیم که البته تجربه نشان داده اجرای این راهکار امکان‌پذیر است. برای مثال سال گذشته بودجه عمومی کشور در حد ۱۴۴ هزار میلیارد بسته شد ولی با تلاش‌هایی که صورت گرفت عملکرد آن به ۱۰۶ هزار میلیارد تومان کاهش پیدا کرد، پس عملکرد بودجه نزدیک ۴۰ هزار میلیارد تومان کاهش داشت.

ولی سوال دیگری اینجا مطرح می‌شود که این چه نوع بودجه‌ریزی است و یا در میزان بودجه چگونه تصمیم‌گیری شده که می‌توان حدود ۳۰ درصد از آنرا در تخصیص کاهش داد؟! به نظر شما این برنامه اساساً می‌توانسته از جامعیت لازم برخوردار باشد؟

اگر ترکیب درآمدهای دولت را در ایران در مقایسه با سایر کشورها مطالعه کنید می‌بینید که چند فرق اساسی در این میان وجود دارد. در ایران ۶۵ درصد درآمدها از محل مالکیت‌های دولت حاصل می‌شود و این مشکل اساسی وابستگی نفتی ما است در حالی‌که در کشور ترکیه درآمد مالکیت‌های دولت فقط ۱۷.۴ درصد است. ضمن اینکه درآمدهای گمرکی این کشور از ایران کمتر است. به طوری که فقط ۱.۱ درصد درآمدهای دولت ترکیه از محل درآمدهای گمرکی است در حالی‌که این شاخص در ایران ۷.۵ درصد است. در همین حال مالیات بر درآمد در ایران ۲۳.۸ درصد درآمدهای دولت را تامین می‌کند ولی در ترکیه این شاخص ۲۶ درصد است و لذا در این زمینه چندان از ترکیه عقب نیستیم اما در آن منبع درآمدی که ما از ترکیه عقب هستیم، مالیات بر مصرف کالا و خدمات است. که این شاخص در ترکیه ۵۵ درصد درآمدهای دولت را تشکیل می‌دهد اما در ایران حدود ۶ درصد درآمد دولت را تشکیل می‌دهد. بنابراین ما در بلندمدت منابع درآمدی دولت را باید متنوع کنیم تا بتوانیم این وابستگی به نفت را کاهش دهیم. اما در هر حال در وضعیت فعلی این تفاوت در رویکرد سبب شده اقتصاد ایران آسیب‌پذیری زیادی داشته باشد و طبعاً برای کاهش آسیب‌پذیری باید در این رویکرد تجدید نظر کنیم تا کشور بتواند در صورت بروز شوک، کماکان مقاومت از خود نشان دهد و روی پای خود بایستد.

در شرایط فعلی رویکرد مورد نظر شما چیست؟

مطالعات زیادی روی کشورهای نفتی انجام شده است. یکی از آسیب‌پذیری‌های کشورهای نفتی این است که قیمت جهانی نفت دائماً بالا و پایین می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد، کشورهایی که کمتر از ۱۸درصد درآمدهایشان از محل صادرات نفتی است همواره از آسیب‌پذیری درآمد نفتی در امان هستند.

پس در طراحی اقتصاد آینده اگر می‌خواهیم آسیب‌پذیری خود را در اقتصاد کم کنیم، باید تنوع درآمدی ایجاد کنیم یکی از تنوع‌ها این است که درآمدهای مالیاتی یا هر درآمد دیگری غیر از درآمدهای نفتی افزایش یابد. البته تحقق این راهکار در بلندمدت امکان‌پذیر است و نه در کوتاه مدت.

اما در کوتاه‌مدت باید دید چقدر قادر به دفع شوک وارده به اقتصاد هستیم. هرقدر اقتصاد مقاوم‌تر باشد می‌تواند براحتی این نوع شوک‌ها را دفع کند، اما اگر نتوانست آن را هضم ‌کند در اینصورت آسیب‌پذیری قطعی است.

الان فرض می‌کنیم شما مسئول تدوین بودجه سال ۹۳ شده‌اید با این همه هزینه جاری و پروژه‌های نیمه تمام عمرانی چه استراتژی را باید به کار بست؟

به‌نظر در شرایط کنونی متاسفانه راهی جز کاهش مخارج دولت نداریم. البته در بلند مدت باید بتوانیم درآمدهای دولت را افزایش و در عین حال آنرا متنوع کنیم.

با توجه به هزینه طرح هدفمندی یارانه‌ها آیا این رویکرد امکان‌پذیر است؟

قطعا می‌توان اما سوال شما انتخاب بین بد و بدتر است به عبارتی پاسخ من یک جواب بهینه‌ای نیست که همه طرفین از آن راضی باشند، اما نکته اساسی این است که اگر این کار صورت نگیرد چه می‌شود. بنابراین در کوتاه‌مدت هیچ راهی جز کاهش هزینه‌ها نداریم. اینکه می‌توان هزینه‌های جاری را کاهش داد یا خیر باید گفت قطعا می‌شود. این راه‌حل شاید بهترین راه‌حل مسئله نباشد. به عبارت دیگر ما باید از بین بد و بدتر انتخاب کنیم که عواقب منفی کمتری دارد. ممکن است یک دولت بگوید ما از بانک مرکزی استقراض می‌کنیم و مشکلات مالی را حل کنیم. اما اگر آثار این راه‌حل را دقیقاً تحلیل کنید به این نتیجه می‌رسیم که نه‌ تنها استقراض از سیستم بانکی منجر به حل مشکلات اقتصادی نمی‌شود بلکه سبب تورم بیشتر هم می‌شود و در یک دوره بعد نارضایتی افزایش می‌یابد.

نکته این است که وقتی بودجه‌ها را کمتر تخصیص می‌دهیم فقط بدهی را به سال بعد منتقل می‌کنیم که دوباره بار تورمی هزینه‌های سال بعد هم روی آن قرار می‌گیرد. از نظر اقتصاد مقاومتی چه راه‌حلی وجود دارد؟

به صورت کلی اگر بتوانیم بدون کاهش درآمد، مقاومت کنیم این یک راه‌حل ایده‌آل است. در واقع پاسخ این سوال این است که مثلاً از شما بپرسم درآمد خانوار شما چقدر است و شما می‌گویید ماهی یک میلیون تومان. حال اگر به هر دلیلی یک اتفاقی برای شما افتاد و درآمد خانوار به ۷۰۰ هزار تومان کاهش یابد سئوال این است که جبران این کمبود ۳۰۰ هزار تومان چه راه‌حلی دارد؟ از نظر من توصیه کلی این است که خانوار بپذیرد که درآمدش ۳۰۰ هزار تومان کاهش یافته است با وجود اینکه این خبر ناگواری است، پذیرش این مساله سبب می‌شود زندگی خود را با ۷۰۰ هزار تومان مطابقت دهد. اینکه ۳۰۰ هزار تومان را چگونه و از کدام اقلام کسر کنند، باید اعضا خانواده با همدیگر بررسی کنند که چگونه می‌شود خرج خانوار را در جاهایی که آسیب کمتری به آنها می‌رساند، حذف کنند یا کاهش دهند. ولی بدون کاهش هزینه ادامه زندگی دچار مشکل می‌شود، مگر اینکه راه جدیدی برای جبران کاهش درآمدی پیدا کنیم.

پس یکی از اولویت‌های اصلاح، اول پذیرش این است که ما درآمدمان کاهش یافته بنابراین یک مهندسی- اجتماعی اقتصادی می‌خواهیم که جامعه بپذیرد درآمد او کاهش یافته است گام بعدی این است که چگونه می‌توان دوباره به درآمد یک میلیون تومانی اولیه برگردیم، حال به نظر شما در مورد گام دوم چه باید کرد؟

همانطور که گفتم از همان ناحیه‌ای که آسیب دیدیم وضعیت را اصلاح کنیم مثلاً حوزه‌ای که سبب شده ۳۰۰ هزار تومان درآمدمان کاهش یابد را بررسی کنیم و دلایل آن را تحلیل کنیم.

به اعتقاد من در میان‌مدت باید به دنبال افزایش درآمد برویم و تلاش شود تا به نقطه قبلی بازگشت شود. البته باید گفت رویکرد اقتصاد مقاومتی به این معنا است که اگر حتی موفق شدیم و مثلاً صادرات نفتی را به میزان قبل از تحریم‌ها رساندیم، دوباره در اینجا به خود هشدار بدهیم که این درآمد نفتی، درآمد دایمی محسوب نمی‌شود و حواسمان باشد که دوباره همه این درآمدها را اصطلاحاً «به زخم نزنیم» زیرا هر لحظه ممکن است شوک جدیدی در راه باشد و مثلاً قیمت جهانی نفت کاهش یابد لذا باید بخشی از درآمد را برای روز مبادا ذخیره کنیم. بنابراین وقتی این مسئله را پذیرفتیم لذا سیاست‌گذاری استفاده از منابع نفتی در یک کلام باید به گونه‌ای باشد که دوباره در آینده به این مشکل کنونی برخورد نکنیم.

حتی در حوزه‌هایی مثل تجارت خارجی نیز باید تغییراتی انجام شود، اگر تجارت را طوری تنظیم کنیم که تنها با ۲ یا ۳ کشور ارتباط تجاری داشته باشیم این مسئله تجارت‌ ما را به شدت آسیب‌پذیر می‌کند و لذا باید تجارت خارجی را به نحوی مدیریت کنیم که مبادلات‌ ما محدود به چند کشور خارجی نباشد.

پس رویکرد بلندمدت در مورد درآمدهای دولت این است که آسیب‌پذیری درآمد نفتی را بازسازی کنیم زیرا اگر درآمدها پایدار باشد آسیب‌پذیری ما کمتر خواهد شد. بنابراین هرقدر میزان پایداری درآمدهایمان بیشتر باشد، آسیب‌پذیری در اقتصاد ما کمتر می‌شود. ولی راهکار کوتاه‌مدت این است که سریعا خود را تجدید سازمان کنیم و بتوانیم مصرف را کاهش دهیم که کار سختی است ولی راه‌حل بهتری وجود ندارد. اگر جامعه این را نپذیرفت چه باید کرد؟

اگر جامعه نپذیرفت باید دید آیا راه‌حل جایگزین وجود دارد؟ ممکن است جامعه بگوید بهتر است این مقدار را از بانک مرکزی استقراض کنیم. ولی این راه‌حل هم همانطوریکه عرض کردم، افزایش تورم و کاهش قدرت خرید را بدنبال دارد و لذا در آینده باز هم باید به میزان استقراض افزود تا مشکلات تورمی را مدیریت کنیم. از نظر من استقراض از بانک مرکزی، در واقع راه‌حل‌ گمراه‌کننده است. ممکن است که مردم را برای مدت کوتاهی راضی نگاه دارد و احساس کاذب کنند که مشکل مالی ندارند ولی در واقع در دور بعد مشکلات مردم بیشتر می‌شود و با افزایش تورم قدرت خرید مردم کاهش می‌یابد پس این راه‌حل در بلندمدت پاسخگو نیست. راه درست این است که اگر نمی‌توانیم درآمد جدید ایجاد کنیم حداقل مصارف را کاهش دهیم.

یکی از مسایلی که باید تبیین شود همین کلمه «اقتصاد مقاومتی» است یعنی اینکه چیز عجیبی نیست که بتوانیم نیازهای موجود را خوب مدیریت کنیم، اما وقتی آگاهی‌سازی بدرستی صورت نمی‌گیرد، این موضوع تبدیل به یک مقوله نامفهوم می‌شود. آیا می‌توان گفت اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه باید بتوانیم خود را مقاوم نگاه داریم اما چون تبدیل به شعار عمومی نشده مردم با آن بیگانه هستند؟

اگر بحث اصطلاحات و عبارات را کنار بگذاریم و به تاریخچه اقتصاد مقاومتی نگاه کنیم خواهیم دید که بسیاری از کشورها این سیاست را همواره در دستور کارخود قرار داده‌اند. اخیراً مقاله‌ای را دیدم تحت عنوان “اقتصاد مقاومتی در یک کشور جزیره” یعنی اقتصاد مقاومتی در یک کشوری که یک حالت جزیره دارد. در چنین مکانی همواره نگرانی‌ها و ترس‌هایی وجود دارد که دولت مجبور می‌شود سیاست‌هایش را در این چارچوب تنظیم کند به طور مثال در ژاپن که یک مجمع‌الجزایر است در حالی که قیمت برنج آمریکایی یا تایلندی خیلی خیلی ارزان‌تر از قیمت برنج ژاپنی است اما سیاست اقتصاد مقاومتی ایجاب می‌کند اگر یک روزی مثلاً جنگ جهانی سوم برای ژاپن روی داد و واردات برنج از خارج ژاپن به راحتی امکانپذیر نباشد، از هم اکنون پیش‌بینی‌های لازم صورت گیرد. براین اساس دولت ژاپن اجازه نمی‌دهد واردات بی‌رویه برنج از آمریکا و تایلند به ژاپن به‌گونه‌ای باشد که مردم زراعت برنج را تعطیل کنند. به تعبیر دیگر سیاست اقتصاد مقاومتی در ژاپن ایجاب می‌کند که اگر روزی به هر دلیل احتمال کاهش واردات به ژاپن مطرح شود نباید مزارع محدود برنج در ژاپن را خشک کنیم زیرا برنج یکی از مهم‌ترین منابع غذایی مردم ژاپن است پس اتخاذ این راهبرد برای ژاپن ضروری است و لذا می‌بینیم جلوی واردات بی‌رویه برنج گرفته می‌شود. علی‌رغم اینکه ژاپن دارای اقتصاد آزاد است ولی دیده می‌شود که در واردات، برنج ژاپن سیاستی را دنبال می‌کند که مقاومت آینده را کاهش ندهد. بنابراین سیاست اقتصاد مقاومتی را خیلی از کشورها اجرا می‌کنند. آمریکا و اروپا هم در حوزه انرژی سیاست اقتصاد مقاومتی دارند درست است این اصطلاح در ایران جدید است اما مفهومش یک مفهوم عمومی است که در همه کشورها دیده می‌شود زیرا اگر کشورها قدم‌هایی را که برمی‌دارند، محکم نباشد و آسیب‌پذیر باشند طبعاً حرکت آنها پایدار نخواهند بود.

چرا در کشور ما کمتر به این مقوله توجه شده است؟

در سال ۷۷ دیدیم که قیمت جهانی نفت به ۸ دلار در هر بشکه کاهش یافت و این هر زمانی دیگر نیز ممکن است اتفاق بیفتد. در نتیجه به سیاست‌مدارانی که بودجه نفت را مثلاً بر مبنای ۱۰۰ دلار تنظیم می‌کنند باید همواره یادآوری کرد که ممکن است یکبار دیگر قیمت جهانی نفت ما به ۸ دلار برسد. این یعنی توجه به اقتصاد مقاومتی و اینکه به طور کلی در شرایط فعلی باید در رابطه مالی دولت و نفت بازنگری شود تا آسیب‌پذیری‌های اقتصاد ایران کمتر شود.

این مسئله در ایران همیشه مطرح بوده اما کمتر اجرا شده این عدم همگرایی ناشی از چیست؟

اجرای این نوع سیاست‌ها عزم ملی را می‌طلبد. اگر بخواهیم کار جدیدی را انجام دهیم بدون اینکه برای پذیرش جامعه زمینه‌سازی کنیم حتماً شکست می‌خوریم. در اقتصاد هیچ ‌چیز بدون هزینه نیست وقتی هدف جدیدی را در دستور قرار می‌دهیم قطعاً هزینه‌هایی هم خواهد داشت. در این شرایط باید مردم را با ضرورت سیاست‌های جدید آشنا نمود و آمادگی لازم را در آنها ایجاد کرد.

همه می‌دانیم که کشور ترکیه در یک زمانی تورم خیلی بالایی داشت. در دهه ۹۰ متوسط تورم این کشور ۷۲.۵ درصد بود اما به مرور این کشور توانست با استفاده از تدابیر مناسب تورم خود را یک رقمی کند. من با وزیر اقتصاد این کشور در مورد سیاست‌های ترکیه در این رابطه صحبت کردم. ایشان عنوان کرد، بخشی از راهکار ترکیه این بود که افزایش سنواتی حقوق را که معمولاً ۱۵ درصد افزایش بود، هنگامی که تصمیم به کاهش هزینه دولت گرفته شد، حقوق کارمندان دولت نه تنها بالا نرفت بلکه ۱۵ درصد نیز نسبت به سال قبل کاهش یافت. این سیاست سبب شد تا هزینه‌های دولت پایین بیاید. البته به موازات این سیاست، درآمدهای مالیاتی دولت هم افزایش یافت. پس برای هر مشکلی باید راه‌حل‌های بومی کم‌هزینه را انتخاب کنیم ولی بدانیم که هیچ راه‌حلی که بدون هزینه باشد اصولاً وجود ندارد. با توجه به شناختی که از اقتصاد ایران دارم امکان کنترل هزینه‌های دولت قطعاً وجود دارد. اگر راه‌حل افزایش درآمدهای جدید آماده نباشد مجبوریم سیاست کاهش مصرف را انتخاب کنیم. این یعنی انتخاب بین بد و بدتر. ولی قطعاً بدون این انتخاب وضعیت آینده بدتر از حال خواهد شد.

منبع: http://www.mbri.ac.ir


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=19761
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

سرمایه‌گذاری اشتباه عامل مشکلات فعلی اقتصاد ایران
سرمایه‌گذاری اشتباه عامل مشکلات فعلی اقتصاد ایران
سرمایه‌گذاری اشتباه عامل مشکلات فعلی اقتصاد ایران
سرمایه‌گذاری اشتباه عامل مشکلات فعلی اقتصاد ایران
سرمایه‌گذاری اشتباه عامل مشکلات فعلی اقتصاد ایران
سرمایه‌گذاری اشتباه عامل مشکلات فعلی اقتصاد ایران