سیدعلی امامی*: در این هفته مقرر است تا افزایش نرخ سود بانکی در دستور کار شورای پول و اعتبار قرار گیرد و نسبت به افزایش نرخ سود بانکی تصمیمگیری شود. استدلال بر این موضوع نهفته است که چون نرخ تورم از نرخ سود بانکی بیشتر است و حجم نقدینگی در جامعه به مرز هشدار رسیده لذا ضروری است هرچه سریعتر اقدامات ضربتی و عاجل صورت گیرد.برهمین مبنا بانک مرکزی که متولی حفظ ارزش پول ملی،ثبات اقتصادی ومهار تورم است پیشنهاد افزایش نرخ سود بانکی را میدهد. در حقیقت بانک مرکزی با این منطق که چون نرخ سود حقیقی بانکها منفی است بنابراین دارندگان نقدینگی هیچ انگیزهای برای سپردهگذاری ندارندو بدینترتیب پول سرگردان موجود در اقتصاد، بازارها را تخریب میکند. منطق مذکور در ظاهر صحیح و با ادبیات اقتصادی موجود و تئوریهای رایج اقتصاد سازگاری دارد اما دو اتفاق بسیار مهم در حوزه اقتصاد در سال گذشته رخ داده که استدلال مذکور را زیر سوال میبرد.
۱ – در حالی که اکثر بخشهای تولیدی و خدماتی با رکود سنگین مواجه هستند و ظرفیتهای موجود آنها کمتر از نصف مشغول به فعالیت هستندورشد اقتصادی به رقم نگرانکننده منفی ۵درصد رسیده است نظام بانکی یکی از دورههای پر رونق خود را گذرانده و بعضا برخی بانکها در پایان سال مالی سود ۱۰۰درصدی را به سهامداران خود نوید دادند. حال سوال این است که در چنین فضای اقتصادی که رشد اقتصادی منفی است،تورم بیداد میکند و سطح فعالیتهای اقتصادی به حداقل رسیده است چگونه میشود که مهمترین فعالیت اقتصادی نظام بانکی که همان اعطای تسهیلات بانکی است -با توجه به منفی بودن نرخ سود حقیقی بانکی- اینقدر مطلوب واقع شود و سوددهی بانکها را در زمره سالهای درخشان حوزه مالی نشان دهد. بهعبارت دیگر اگر نرخ سود منفی است و اقتصاد در معرض بحران رکود تورمی است، پس چرا بانکها اینقدر سود ده و پویا هستند.
۲ – توجه به حجم سپردهگذاری نیز گزاره دیگری است که منطق فوق را به چالش میکشد. براساس گفته مقامات بانک مرکزی به دلیل سود منفی بانکی، دارندگان پول ترجیح میدهند که سرمایه خود را در بخشهای غیر بانکی سرمایهگذاری کنند و هیچ علاقهای ندارند پول خود را به سیستم بانکی آورند.از سوی دیگر چون بخشهای دیگر از لحاظ سوددهی بهتر از نظام بانکی است بنابراین حجم نقدینگی باید از سیستم بانکی خارج شود اما آمارهای منتشر شده در نماگر اقتصادی مر بوط به سه ماهه سوم سال ۹۱نشان میدهد که رشد سپردهگذاری در نظام بانکی یکی از سالهای خوب خود را داشته، بهطوری که در ۹ماهه سال ۹۱ نزدیک ۲۶درصد مردم بیشترنسبت به اسفند سال ۹۰ سپردههای غیردیداری در بانک گذاشتهاند. در واقع این بدان معناست که با وجود بیانات مقامات بانک مرکزی درخصوص سود منفی بانکی (حقیقی) مردم ترجیح میدهند بانرخهای رسمی سود پول خود را در بانکها بگذارند و نه تنها پول خود را از نظام بانکی خارج نکردند بلکه ۲۶درصد هم سپرده غیردیداری افزایش یافته است.
حال سوال این است که چرا بانکهاباتوجه به وخیم بودن اقتصاد بهدنبال افزایش نرخ سود بانکی هستند. اگر حجم سپردهگذاری رشد چشمگیری داشته وسپردهگذاران با وجود منفی بودن نرخ سود بانکی باز با اشتیاق پول خود را در بانک میگذارند چرا نرخ سود باید افزایش یابد. به نظر میرسد که پاسخ این سوال در بند اول نهفته است. سود سرشاری که نظام بانکی در سال گذشته کسب کرد و شادیای که به محفل سهامداران وارد نمود این وسوسه را در دل انداخت که با جذب نقدینگی بیشتر سوددهی را افزایش داده و سهم بیشتری از سود فعالیتهای اقتصادی را به خود اختصاص دهد لذا بامطرح کردن جمعآوری پول سرگردان این امتیاز را به دست میآورند که با سرمایه موجود بر رونق کار خود بیفزایند و سوددهی خود را دو چندان کنند. این مشکل در حقیقت باز میگردد به تفکر حاکم بر بانک مرکزی که به حوزه پولی نگاهی بنگاهی داشته و به منظور رونق بخش پولی پشت پا به منافع عمومی میزند و به جای انجام رسالت خود که تقویت رشداقتصادی و هدایت جریان پولی به بخش حقیقی است در پی سوددهی بخشهای پولی است. این رفتار بنگاهی البته فقط در بخش بانکی نیست بلکه در حوزه ارزی نیز همین نگاه کاملا مشهود است. تا زمانی که مدیر بخش پولی کشور بنگاهی فکر میکند نباید غیر از این انتظار داشت.
*تهران امروز
انتهای پیام