سعید لیلاز*: پافشاری آقای دکتر محمود بهمنی رییس کل سابق بانک‌مرکزی بر اینکه اکنون بیش از صدمیلیارددلار موجودی ذخایر ارزی کشور است از جنبه دفاع ایشان از عملکرد دولت سابق البته شجاعانه و از این منظر قابل ستایش است؛ اما تنها یک عیب کوچک دارد و آن اینکه صدمیلیارددلار موجودی یا ذخایر طلای بانک‌مرکزی را همچنان از خزانه دولت تفکیک نمی‌کند در نتیجه گرچه حتما منظور جناب دکتر بهمنی چیز دیگری است اما احتمالا این شبهه در ذهن مردم پدید می‌آید که در حال حاضر و به گواه یک مقام مسوول و مطلع سابق دولت مقدار کافی منابع برای به حرکت درآوردن چرخ‌های اقتصاد کشور دارد و از به‌کارگرفتن آن مضایقه می‌کند. به نظر نویسنده این گفتار، داوری درباره کارنامه افراد، دولت‌ها و به‌طور کلی سیستم‌ها بی‌آنکه نیازی به ورود در جزییات عملکرد تک‌تک اجزای آنها باشد به‌سادگی از طریق «محصول نهایی» آن ممکن است بی‌آنکه ناگزیر به احتجاج و قوی‌کردن رگ‌های گردن و… باشیم. طی سال‌های ۱۳۸۸ تا پایان ۱۳۹۲ و مطابق برآوردهای موجود برای این سال آخر، متوسط رشد تولید ناخالص داخلی ایران اندکی بیش از یک درصد (۱/۱درصد) در سال و متوسط نرخ تورم حدود ۲۳درصد بوده است در همین سال‌ها متوسط درآمد ارزی حاصل از صادرات نفت و فرآورده‌های نفتی به حدود ۶۰میلیارددلار در سال رسید. در سه سال نخست این دوره متوسط درآمد نفتی سالانه ۹۳میلیارددلار بوده که در پیش و پس از انقلاب هرگز سابقه نداشته و تکرار نشده است. در مدت مشابه و قابل مقایسه با این دوره یعنی سال‌های ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ ارقام مشابه برای متوسط رشد تولید ناخالص داخلی، متوسط نرخ تورم و متوسط درآمد سالانه حاصل از صادرات نفت خام، به ترتیب ۶/۵درصد، ۶/۱۳درصد، و ۳۱میلیارددلار بوده است. به عبارت روشن‌تر هم مطلق عملکرد اقتصاد ایران در دوره ۸۴ – ۱۳۸۰ بیش از پنج‌برابر (پنج‌برابر و نه پنج‌درصد!) دوره اخیر بوده، و هم بهره‌وری آن به‌ازای مصرف درآمدهای نفتی، بیش از ۱۰برابر (۱۰برابر و نه ۱۰درصد!) این دوره شده است. اگر این ارقام و اعداد مقایسه‌ای را که همگی از آمارهای منتشره رسمی توسط بانک مرکزی استخراج شده معتبر بدانیم، قاعدتا دیگر به هیچ توضیح و تفسیری پیرامون عملکرد آنچه در هشت‌سال گذشته و به ویژه پنج سال اخیر بر اقتصاد و کشور ایران رفت، نیازی نیست، مساله تحریم و نقش آن در وخامت اوضاع اقتصادی ایران نیز به‌ویژه تا پیش از اواخر سال ۱۳۹۱ بیشتر یک دروغ بزرگ است و نه چیز دیگر. تا پیش از شروع تحریم‌ها و مثلا در سال ۱۳۹۰ در حالی درآمد ارزی و واردات کشور هردو به ترتیب با ۱۱۸ و ۹۵ میلیارددلار به رکورد همه تاریخ ایران رسید که در همان سال، رشد اقتصادی از سه‌درصد فراتر نرفت، درباره سال ۱۳۸۷ و رشد اقتصادی تقریبا صفردرصدی آن با وجود صادرات ۸۷میلیارددلاری نفت و واردات ۷۸میلیارددلاری آن به علت تقارن آن سال با شروع به کار آقای دکتر بهمنی، یادآوری نمی‌کنم. پیرامون ذخایر ارزی کشور با وجود آنکه این ذخایر پیش‌تر یک‌بار توسط دولت به بانک‌مرکزی فروخته و تورم حاصل از ورود ریال آن به اقتصاد بر مردم تحمیل شده و قاعدتا امکان تکرار این چرخه وجود ندارد، تبلیغات بسیار صورت گرفته و می‌گیرد. واقعیت این است که ذخایر ارزی مذکور از محل صادرات نفت خام گران‌شده در سال‌های اخیر به‌دست آمده و ایجادشدن آن جز بر اثر یک خوش‌اقبالی بین‌المللی و به‌کلی خارج از کنترل دولتمردان جمهوری اسلامی ایران – چه چپ و چه راست – نبوده است. این دولتمردان البته می‌توانستند از طریق افزایش تولید نفت یا کاهش مصرف داخلی و در نتیجه افزایش صادرات آن یا کاهش واردات و مصرف ارز به‌دست آمده، خود در پدید‌آمدن ذخایر ارزی و افتخار به آن نقشی ایفا کنند. اما متاسفانه همه آمارهای رسمی در هشت یا پنج سال گذشته دقیقا خلاف این را نشان می‌دهند. مثلا در سال ۱۳۹۰ مصرف ارزی کشور در مقایسه با سال ۱۳۸۳ حدود ۵/۲برابر شد. در همین مدت که کوچک‌ترین تحول منفی در تحریم هنوز رخ نداده بود، تولید نفت شش‌درصد و صادرات آن ۲۱درصد کاهش یافت. در نتیجه اکنون ما به سبب هرج‌ومرج کامل در سرمایه‌گذاری نفتی و مصرف ارزی سال‌های اخیر که به بهای انهدام تقریبی بنیان‌های تولید داخلی تمام شد، به جای آنکه مثلا ۳۰۰میلیارددلار ذخیره ارزی داشته باشیم صدمیلیارددلار داریم. کجای این افتخار است و اگر هست بابت چه چیزی و متعلق به کیست؟ در این سال‌ها چنان در مصرف ارز و واردات افراط ورزیدیم که علاوه بر ذلیل‌شدن تولید داخلی و افزایش نرخ بیکاری، تورم نیز لگام گسیخت و از پنج‌درصد در ابتدای کار دولت نهم به ۴۰درصد و بیشتر در پایان کار دولت دهم رسید. اینکه دولت و کشور ایران در مسابقه لاتاری اقتصاد جهانی در هشت‌سال گذشته توانست با وجود کاهش تولید نفت و افزایش مصرف داخلی ۶۳۰میلیارددلار نفت خام در بازارهای جهانی بفروشد و از این رقم افسانه‌ای که می‌شد با آن کشوری به پهناوری ایران را از نو ساخت به رشد اقتصادی یک‌درصدی برسد و صدمیلیارددلار آن را نیز صرفا از سر ناچاری ذخیره کند مایه کدام سربلندی برای مقامات سابق و لاحق است؟
در این سال‌ها دولت و بانک‌مرکزی تا توانستند ارز فروختند و خریدند و کالا و خدمات وارد کردند و اگر چیزی اکنون در ته صندوق بانک‌مرکزی و نه دولت مانده از سر ناچاری و فقدان ظرفیت جذب بیشتر دلارهای نفتی بوده است. اکنون ملت ایران مانده و خماری ناشی از هشت یا پنج سال بدمستی در ضیافت طولانی رونق قیمت نفت در اقتصاد جهانی ، انفجار نرخ تورم در یکی، دو سال اخیر نیز به علت سرریز مافوق ظرفیت دلارهای نفتی به درون اقتصاد ملی بود. چنان‌که در سال ۱۳۸۷ و سال‌ها پیش از تشدید تحریم‌ها نیز تورم به همین علت لگام‌گسیخت و از مرز ۲۵درصد گذشت. بنابراین اعداد و ارقام، ممکن است اکنون ملت ایران به مدد مدیریت هشت ‌یا پنج‌سال گذشته «میلیونر» شده باشد اما واقعیت تکمیلی این است که پیش از اعمال این مدیریت ما «میلیاردر» بودیم. سکوت کنونی کارشناسان پیرامون روندها و رویدادهای هشت‌سال اخیر در حوزه اقتصاد، با هدف آرامش‌بخشیدن به فضای سیاسی کشور برای بازسازی خرابی‌های بی‌سابقه است. اما اگر این سکوت به شروع تهاجم طلبکارانه مسوولان این دوره تاریک اقتصاد ایران بینجامد، آنگاه پرسش‌های بسیاری را از همین مسوولان می‌توان پرسید: مگر چه اتفاقی در این دوره افتاد که دولت برای رسیدن به هر‌یک درصد رشد اقتصادی ۱۰برابر بیش از دوره قبل، دلار نفتی به اقتصاد کشور تزریق کرد؟ در پی همین روند شگفت‌آور و قابل پژوهش برای سال‌ها بود که حجم نقدینگی کشور در نیمه سال ۱۳۹۲ به ۷/۵ برابر (و نه ۷/۵درصد!) رقم پایان سال ۱۳۸۳ افزایش یافت و در پی آن ارزش پول ملی، بی‌آنکه هدف روشنی به ازای قربانی‌کردن آن دنبال شده یا به‌دست آمده باشد، به کمتر از یک‌سوم در چشم برهم‌زدنی کاهش یافت. در این هشت یا پنج‌سال، مسوولان چه برنامه‌ای برای حفظ ارزش پول ملی یا استفاده درست از ذخایر ارزی اجرایی کردند؟ آیا جز این بود که زمینه رشد واردات، انهدام تولید داخلی و افزایش پایه پولی را فراهم کردند؟ چرا برنامه چهارم توسعه و حتی برنامه پنجم که دولت وقت، خود طراح آن بود، اجرا نشد و در برابر این تخلف آشکار و ویرانگر، جز دانشگاهیان هیچ‌کس دم برنیاورد؟ اینکه ادعا کنیم وضع می‌توانست بدتر هم شود، البته ادعایی است که در همه طول تاریخ و عرض جغرافیا به یکسان کاربرد دارد و درست به همین علت، بی‌خاصیت است. و اما این عشق ناگهان بیدار شده در برخی مسوولان سابق و لاحق برای اطلاع‌رسانی به مردم یا نگرانی جدید آنها از اینکه «دشمن» به ضعف ما پی ببرد، از آن حرف‌هاست.
در این‌باره شاید بعدا نوشتم.

*اقتصاددان
منبع: شرق


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=18406
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

آقای بهمنی! کدام سربلندی؟!
آقای بهمنی! کدام سربلندی؟!
آقای بهمنی! کدام سربلندی؟!
آقای بهمنی! کدام سربلندی؟!
آقای بهمنی! کدام سربلندی؟!
آقای بهمنی! کدام سربلندی؟!