چک کلمه ای است فارسی و به همین شکل (البته با زبر یعنی چَک) در شاهنامه و دیگر نوشتههای قدیمیآمده است. معنای قدیمیچک در زبان فارسی عبارت بوده است از: «قبض و سند و حواله و خط و رسید. هر نوشتهای که بدهکار به طلبکار یا فروشنده به خریدار دهد. هر نوشته یا حواله یا خطی که به کسی دهند تا به موجب آن پول یا کالا و جز آن را از دیگری بگیرد.صورت عربی این واژه که بهشکلهای صَک، سَک، شَک، و شاک در نگارشهای عربی دیده میشود حاکی از آن است که این واژه از طریق زبان فارسی به زبان عربی راه یافته است. کاربرد این واژه در انگلیسی بهصورت Check، در فرانسوی بهصورت Cheque، و در ترکی جغتایی مانند ضبط فارسی (یعنی چک) بهمعنای دفتر، گواهینامه، امضا، و قباله، به این کلمه جنبه جهانی داده است. با این همه، برخی بر این پندار بودهاند که ریشه آن را باید در زبان چینی و در واژه «چاو» جستوجو کرد.چاو که قطعه کاغذی مستطیلشکل بوده و پیرامون آن را با چند کلمه به خط ختایی و بر بالای آن، از دو طرف، کلمه تشهّد و در زیر آن لقب مغولی کیخاتوخان «ایرنجین تورجی» را مینوشتند، در حوالی ۶۹۳ق. بر اثر وضع متزلزل عیار مسکوکات زر و نقره در ایران، برای مدتی کوتاه البته به نام «چاو مبارک» تداول یافت و بهسبب نپذیرفتنِ مردم از رونق افتاد. کاربرد واژه چک (Check)بهعنوان اصطلاحی در نظام بانکداری، در فارسی امروز هر چند نسبتی با چَک دارد، صورت تلفظی آن در فارسیِ معاصر و کاربرد آن در نظام بانکی که قطعه کاغذی با مشخصات بانکی و حقوقی است حاکی از آن است که فارسیزبانان این واژه را از زبان انگلیسی اخذ کردهاند؛ اگرچه در حوزه فارسی دری آن را مطابق تلفّظ کهن آن (یعنی چَک) ادا میکنند.
در ادبیات کهن ایران چک حضوری قوی دارد. برخی از نمونهها در پی میآید :
به قیصر سپارد همه یَک به یَک ——— از این پس نوشته فرستیم و چَک
(بخش پادشاهی خسرو پرویز)
ز هیتال تا پیش رود بَرَک ————- شما را فرستاد بهرام چَک
(پادشاهی پیروز)
کسایی مروزی شاعر سده چهارم هجری گوید:
هم نگذرم به کویت، هم ننگرم به رویت ——- دل ناورم به سویت، اینک چک تبرا
و یا امیر معزی، شاعر سده پنجم هجری، گوید:
آن بزرگان گر شوندی زنده در ایام او ——– چک دهندی پیش او بر بندگی و چاکری
نمونه دیگر آن در تاریخ بلعمیاست که در دوران سامانیان (سده چهارم هجری) نوشته شده است: چون سال صد و نود اندر آمد،هارون الرشید حج کرد و امین و مأمون را با خود ببرد. .. و چک بنوشت یکی مأمون را و یکی امین را، بدانچه ایشان را نامزد کرده بود.
منبع: قانون