محمد طبیبیان*: قضیه یارانه نقدی مرا به یاد داستانی میاندازد. سالها پیش که بقایای کشتی غرقشده تایتانیک کشف شد، کاشفان آن تمام اموال موجود در کشتی و همچنین قطعاتی از خود کشتی را بیرون آوردند و بهفروش رساندند. این کشتی عظیم در اولین سفر خود از انگلستان به آمریکا در ۱۹۱۲ با کوه یخی برخورد کرد، بخشی از بدنه آن شکافت و غرق شد. در همان زمان در ۱۹۸۵ که کاشفان کشتی، اموال باارزش آن را به فروش میرساندند، یک کاریکاتوریست بهشوخی کاریکاتوری کشیده بود، گمانم در روزنامه نیویورکتایمز. در این کاریکاتور دو نفر فرد خوشخیال ترسیم شده بودند که یکی به دیگری میگفت خوب است ما هم شکاف وسط کشتی را قطعهقطعه کرده و بفروشیم.
این یارانه انرژی نیز چیزی جز تصور تقسیم یک شکاف نیست. چرا؟ ابتدا زمانی که مسئله حذف یارانهها در دولت اول آقای هاشمی مطرح شد دلیل آن این بود که قیمت حاملهای انرژی از هزینه فرصت آن بسیار پایینتر بوده است و در نتیجه شرکتهای این بخش (برق، گاز، پالایش…) منابع کافی برای جبران هزینههای خود و سرمایهگذاری جدید ندارند و امکان سرمایهگذاری آنها نیز فقط از طریق سیاستهای تورمی کسر بودجه مقدور است. یک تجلی این مشکل نیز همین واقعیت است که در آن قیمتهای ایجاد پالایشگاه جدید مقرون به صرفه نبود و اکنون ما داریم بخش مهمی از نیاز خود به بنزین را وارد میکنیم. حذف یارانهها برای جبران این شکاف بود. در سالهای اخیر دولت گذشته و شاید مجلس نیز بر این باور اشتباه افتادهاند که گویا منابعی در این محل نهفته و با شوق و ذوق میخواهند روی آن دست بگذارند.
درباره اثر رفاهی برای کسانی که از این عطیه دولتی قرار است برخوردار شوند، باید توجه کرد که به دلیل ناکارآیی اداری، فساد اداری که ذاتی اینگونه اقدامات است و ضایعات مختلفی که در کار خواهد بود معلوم نیست بسیاری از دریافتکنندگان هنگامی که قبض گاز، برق وغیره خود را نیز دریافت خواهند کرد، چه نظری خواهند داشت. البته این یکی از ایرادهای بسیار متعدد طرح توزیع نقدی یارانههاست. بهطور خلاصه به نظر من این کار دولت گذشته (و مجلس) بسیار خطرناک و با عواقب طولانیمدتی بود که اثرات آن زود ظاهر شد و دیر خواهد نپایید. اکنون براساس تجربه این چند سال چه میتوان به مطلب بالا اضافه کرد؟ آن شکاف مذکور بین مردم به صورت پول نقد توزیع شد و برای پرکردن آن با پول، چند اقدام نیز صورت پذیرفت.
سهم تخصیص بودجههای عمرانی کاهش یافت، بخشی از درآمد نفت به امر توزیع پول اختصاص یافت، دولت دست خود را بیش از پیش بر منابع بانکی و بانک مرکزی دراز کرد. نمیتوان تمام مشکلات کشور و همه مشکل تورم افسارگسیخته را به گردن این طرح انداخت لیکن بههرحال قیمت حاملهای انرژی بالا رفت و تورم بیش از آن بالا رفت و باز بر سر جای اول یا نزدیک به آن هستیم یعنی قیمتهای حاملهای انرژی هنوز غیرواقعی است! یعنی از نظر افزایش کارآیی در تولید و مصرف دستاورد قطعی حاصل نشد.
گرچه من هم از مدافعان سر و سامان دادن به مشکل یارانهها بودهام ولی با این سبک و سیاق از اول مخالف بودم و حال نیز با مشاهده شرایط در نتیجهگیری اولیه خودم پایدار هستم. برای ارائه یک تصویر واقعبینانه از قضایا به این حالتها توجه میکنیم. اگر پرداخت یارانه به هر نفر را ۴۵۵۰۰ تومان در نظر بگیریم (به شرط پرداخت مستمر سالانه، این رقم معادل دومیلیون و ۱۸۰هزار تومان برای یک خانوار متوسط چهارنفره است). حال اگر شرایط توزیع هزینه خانوارها را بهصورت توزیع بودجه خانوارها مثلا در سال ۱۳۸۸ در نظر بگیریم، یک تورم ۲۵درصدی یکساله سبب میشود خانوارها قدرت خرید بخشی از درآمدهای سابق خود را از دست بدهند. مثلا یک خانوار شهری که در دهک دوم قرار میگیرد سالانه چهارمیلیون تومان هزینه میکند تورم سالانه ۲۵درصد قدرت خرید او را معادل ۸۰۰هزار تومان کاهش میدهد. برای این خانواده دریافتی خالص از یارانهها (مبلغ یارانه منهای کاهش ارزش منابع درآمدی خانوار) معادل یکمیلیون و ۴۰۰هزار تومان خواهد بود. این دهک از خانوارها به این ترتیب به صورت خالص بهرهمند میشوند.
اگر همین محاسبه را برای خانوارهای سایر دهکها نیز انجام دهیم، در این شرایط پس از یک سال دهکهای ۱۰ و ۹ (بالاترین دهک درآمدی) شهری و دهک ۱۰ درآمدی روستایی زیان میکند و خالص آنچه از دست میدهند بیش از آنی است که به آنها پرداخت میشود. سایر دهکها منتفع میشوند. اگر تغییر در ارزش پساندازهای خانوار را نیز به حساب آوریم تصویر کلا تغییر میکند. فرض کنید خانوار میانه (دهک پنجم) معادل هزینه دو سال خود را برای خرید جهیزیه دختر یا خرید مسکن یا اتومبیل یا سرمایهگذاری در کسبوکار به صورت نقدی یا پسانداز بانکی نگهداری کند. در این صورت مجموع میزان زیان یک چنین خانواری برای خانوار روستایی ۵۰۰هزار تومان و برای خانوار شهری دومیلیون تومان خواهد بود. یعنی در نظر گرفتن از دست رفتن ارزش پسانداز خانوارها کل تصویر بهبود رفاه خانوار در نتیجه این پرداخت یارانهای را تغییر میدهد. اگر اثر تورم بر ضایع شدن موجودیهای نقدی پسانداز خانوارها را نیز در نظر نگیریم (که البته به خودی خود اثری قابل ملاحظه است) و ادامه روند تورم را به صورت ۲۵درصد تورم در سال بعد و ۳۰درصد در سال بعد از آن فرض کنیم (معادل روندی که کموبیش در جریان است) پس از سه سال سطح قیمتها دوبرابر خواهد شد.
در این صورت تنها دهکهایی که از این یارانه در سال سوم به صورت خالص بهره میبرند خانوارهای دهک اول و دوم شهری (پایینترین سطح درآمد) و دهک یک تا چهارم روستایی هستند. و باقی بهصورت خالص زیان کرده و از دست رفتن قدرت خرید درآمدهای موجود آنها بیش از آن چیزی است که از یارانه دریافت میکنند. بههرحال چون بسیاری از خانوارها کموبیش پسانداز نقدی نیز دارند و از دسترفتن ناگهانی ارزش آن را نیز حس میکنند نتیجه کلی این است که اگر اثر سیاسی پوپولیستی از این برنامه مورد نظر بوده، به سرعت پس از چند سال منتفی شده و بسیاری از مردم متوجه خواهند شد که در واقع این طرح برای آنها دستاوردی نداشته است.
افزایش یارانه نقدی نیز به همین ترتیب با افزایش تورم مجددا ارزش خود را از دست خواهد داد و تورم ناشی از آن سایر منابع خانوار را نیز مستهلک خواهد کرد و این شیوه افزایش پرداخت نیز در انتظارات مردم به تدریج منعکس شده و سیاستی بیاثر خواهد شد. با این شیوه کشور در بد دردسری افتاده که عواقب آن در آینده نیز بیشتر آشکار خواهد شد. دولت نیز نه میتواند عقبنشینی کند، و نه ادامه دهد و سروساماندادن به این شرایط نیز به قول معروف گاو نر میخواهد و مرد کهن. دولت یازدهم یک راهحل برای این کار دارد؛ افزایش سالانه قیمتهای حاملهای انرژی و نرخ ارز و توزیع مبالغ فزاینده پول در جامعه. اکنون مردم اقشار کمدرآمد جامعه نیز متوجه شدهاند که این پولهای توزیعشده از یک طرف به جیب آنها وارد شده و از طرف دیگر به صورت گرانی از جیب آنها خارج میشود و با افزایش سطح قیمتها به صورت کاهش قدرت خرید زائل میشود.
منبع: بهار