دومان سهند*: این روزها کمتر کسی سراغی از احمدینژاد میگیرد، همانطور که قبل از آمدنش سخنی از او در میان نبود فقط یکیدوهفته بعد از رفتنش هم سخنی از او نیست. حتی منتقدانش هم از کارهای محیرالعقول او چیزی نمیگویند.
اقتصاددانانی هم که هشت سال از ویران شدن اقتصاد توسط او جان به لب شده بودند ترجیح دادند به آینده نگاه داشته باشند و خود را مشغول مشاوره دادن به کابینه جدید کنند. نهاوندیان، نوبخت و طیبنیا هریک به تنهایی آنقدر وزن اقتصادی داشتند که قرار گرفتن نام هریک در کابینه اقتصاددانان را راضی کند.
اما پس از انتخاب آنها هنوز یک موضوع گوشه دل بعضی از اقتصاددانان را به لرزه میانداخت. یکی از اقدامهای اقتصادی دولت گذشته که حرفوحدیثهای بسیاری به دنبال داشت و درنهایت با پافشاری رییس دولت گذشته اجرایی شد طرح هدفمندی یارانهها بود. ملت ایران که سالها به اقتصاد کوپنی عادت کرده بودند بهطور حتم نمیدانستند که بار پرداخت یارانه در بسیاری از حوزههای اقتصادی بهخصوص انرژی در حال خم کردن کمر دولتهای سازندگی و اصلاحات بوده و حتی محمد خاتمی در پایان هشت سال ریاستجمهوری اصلاح نظام یارانهها از آرزوهای خود عنوان کرده بود.
شاید مردم دهه ۷۰ را به یاد نیاورند که هاشمیرفسنجانی برای آزادسازی قیمتهای حامل انرژی اقدام کرد و پس از تورم ۴۰درصدی به عقبنشینی مجبور شد یا اقدام مجلس ششم برای تصویب قانون التزام دولت برای رساندن قیمت بنزین به فوب خلیجفارس و هیاهویی که بر سر آن به پا شد و درنهایت شورای نگهبان آن را رد کرد ولی بیشک شبی را که احمدینژاد بر صحنه تلویزیون ظاهر شد تا اعلام سهمیهبندی بنزین و آغاز طرح هدفمندی یارانهها را اعلام کند فراموش نخواهند کرد.
دولت گذشته با استفاده از نفوذ خود و همچنین استفاده از امکانی که رسانه ملی در اختیارش قرار داد توانست ذهن مردم را به این موضوع معطوف کند که این طرح به نفع آنهاست و با واریز زودتر اولین دوره یارانهها مردم را مشغول خرج کردن این پول کرد و از کلیت ماجرا به دور نگه داشت، اما آنچه پس از سهسال از اجرای این طرح میتوان نگاهی گذرا به آن داشت اجرای ناقص و اشتباه طرحی را به ما نشان میدهد که در بسیاری از کشورهای دنیا به عنوان یک طرح موفق در جهت رشد اقتصادی اجرا شده بود.
البته طنز ماجرا از همان ابتدا شروع شد؛ به دلیل اینکه این طرح در حقیقت کپیبرداری از طرحی بود که صندوق بینالمللی پول برای کشورهای در حال توسعه ارائه میکند. ولی مغایرت کلی این طرح با بندهای مهم برنامه صندوق بینالمللی پول بسیار آشکار بود. اول اینکه نام این طرح هدفمندی یارانهها بود؛ در صورتی که یارانه در بسیاری از کشورها ازجمله آمریکا که اقتصاد آزاد دارد در حقیقت هدفمند است و به سمت حوزههای خاص هدایت میشود. در صورتی که دولت دهم درحقیقت یارانهها را به حساب همه مردم و به صورت یکسان واریز کرد و میتوان نام آن را نقدی کردن یارانهها نامید نه هدفمندی یارانهها! در ضمن در ابتدا قرار بود دولت با صرفهجویی و درآمدی که در این طرح کسب میکند آن را به سمت زیرساختها و صنایع هدایت کند ولی درنهایت دیدیم نه تنها این اقدام انجام نشد، دولت مجبور شد برای پرداخت یارانهها به استقراض از بانک مرکزی و کسب درآمد از محل فروش خصوصیسازی دست بزند که هر دو غیرقانونی بود.
در ابتدای این طرح رییس دولت سابق به صورت قاطع در مقابل منتقدان این طرح که معتقد بودند این طرح موجب تورم میشود و زمان خوبی برای اجرای این طرح نیست، ایستاد و حتی در جاهایی آن را به سخره گرفت ولی پس از دو سال نظارت و اجبار به اصناف برای کنترل قیمتها درنهایت شاهد ترکیدن حباب بودیم و طبق آخرین آمار بانک مرکزی شاهد تورم بیسابقه ۳۰درصدی بودیم. اما درباره این طرح و شکست آن در دولت گذشته حرفهای بسیاری منتشر شده ولی این هم مانند دیگر ارثیههای اقتصادی که از دولت گذشته بر دولت روحانی تحمیل شد از همان ابتدا برای وزرای اقتصادی کابینه چالشبرانگیز بود و ظاهرا قرار بر این است که با توجه به نابسامانی وضعیت اقتصادی فعلا این طرح به همین منوال ادامه پیدا کند. گرچه وزیر اقتصاد از ایرادات این طرح سخن گفته و اعلام کرده به احتمال زیاد اصلاحاتی برای آن در نظر گرفته خواهد شد. در هر صورت بازگشت به وضعیت پیش از اجرای این طرح ممکن نیست ولی میتوان با بازنگری در بسیاری از بندهای فاز دوم این طرح شاهد رشد اقتصادی باشیم که قبل از این در کشورهایی مانند برزیل و لهستان اجرایی شده بود.
مردم هم باید باور کنند در بسیاری از موارد قیمتها در ایران واقعی نیست و سالهای سال یارانهای که به بعضی محصولات تعلق میگرفت باعث دولتی شدن اقتصاد و سوءاستفاده بسیاری بود و بهطور قطع با اجرای صحیح فاز دوم میتوان بسیاری از مشکلات اقتصادی حاصل از دولتی بودن اقتصاد ایران را حل کرد.
منبع: بهار