محمد حیدری: همسایه ای نیک نفس و عزیز در گذشت . قرار شد برای دفنش من هم به بهشت زهرا بروم .
محمد حیدری: همسایه ای نیک نفس و عزیز در گذشت . قرار شد برای دفنش من هم به بهشت زهرا بروم .
خودروی حمل جنازه بی دقیقه ای دیر کرد ، جلوی مجتمع ما ایستاد و جنازه را درون آن جا دادیم .
خود روی حامل جنازه به سوی بهشت زهرا حرکت کرد ، ما هم ربع ساعتی بعد ، به سوی بهشت زهرا راه افتادیم .
در بهشت زهرا همه چیز خوب پیش می رفت .
مرده ها را پس از غسل دادن و کفن پوشاندنشان ، یکی یکی از درون غسالخانه روی نوار نقاله ای به بیرون می فرستادند و روی تابوتی برزنتی تحویل بازماندگانشان می دادند .
یک تلویزیون مدار بسته نام هر متوفی و مرحله ای را که در آن قرار داشت ، به نمایش می گذاشت و از این رو نیاز نبود در برابر ماموران کرنش کنیم تا بدانیم وضع مرده ما در چه مرحله است و احتمالا پاسخ درشت یا توهین آمیزی بشنویم .
کسی گردن کج نمی کرد و برای راه افتادن کارش ، به التماس کردن نمی افتاد . تبعیضی در کار نبود ، کارها با نظم ثانیه شمار ساعت پیش می رفت .
مرده ها یکی یکی از غسالخانه بیرون فرستاده می شدند ، در میان گریه بستگان و صدای تکبیر به سالن کناری منتقل می شدند تا بر انان نماز میت خوانده شود .
در این جا هم تبعیضی در کار نبود . روحانیونی که نماز میت را می خواندند لباده و عمامه یک سانی داشتند و برایشان فرق نمی کرد بر جنازه چه کسی نماز می خوانند : دارا ، نا دار ، حج رفته ، حج نرفته ، صاحب مقام یا فرد عادی ، گردن کلفت و پارتی دار یا توسری خور و بی پارتی ….. آن ها فقط نماز میتشان را بی هیچ تبعیضی می خواندند و از کسی هم نمی پرسیدند کفن میت چند تکه است ؟
سپس ، جنازه به جایگاه پارک خود روهائی که مامور حمل جنازه تا محل قبر بودند ، حمل می شد . در این جا هم بی هیچ تبعیض و یا بهانه تراشی جنازه را می گرفتند و آدرس محل قبر را می دادند . در این جا هم کسی برای انجام وظیفه اش رو ترش نمی کرد و زیر میزی نمی خواست .
به محل دفن این عزیز از دست رفته که رسیدیم ، همه چیز آماده بود :
گورحفر شده با سنگ هائی که باید روی حفره پائین و بالای پیکر مرده می گذاشتند آماده بود . بلند گوی سیار را آماده کرده بودند . تلقین گو و نوحه خوان و گورکن نیز همه حاضر بودند و کارشان را بی هیچ ایرادی انجام دادند .
آن عزیز از دست رفته را بی هیچ درد سر ، معطلی یا برخورد با مقررات پیچیده و تمامی چیز هائی که در زندگی روزمره ناگزیر از تحملشان هستیم ، دفن کردیم .
و من دیدم همه مرده ها به همین شیوه دفن می شوند . نه مقررات دست و پاگیر و آزار دهنده ای ، نه تبعیضی و نه رفتار آمرانه و توهین آمیزی …… نه کسی زیر میزی طلب می کرد و نه کسی زیر میزی می پرداخت .
از بهشت زهرا که بیرون می آمدم اندوه از دست دادن آن عزیز و این که دیگر او را نمی بینم ، قلبم را می فشرد . اما در همین قلب دردمند امیدی هم به غلیان در آمد .
این امید که تمامی ایران مانند بهشت زهرا اداره شود !
انتهای پیام