دیگر گذشت آن دورهای که مردم بخصوص خانمها، تا پولی به دستشان میرسید یا اندک پساندازی جمع میکردند، تکهای طلا میخریدند تا به وقت لزوم سرمایهشان باشد. حالا طلا، حکم همان کیمیا را دارد که به دست آوردنش کار هر کسی نیست.
برق بازار، چشم را میزند. فلز گرانبها، فلز برتر، اکسیر کیمیاگران. راسته بازار زرگرها مثل روز، روشن است. بیشتر البته به شبی میمانَد که آن را تا حد ممکن نورانی کرده باشند. نور اندکی از سقف میتابد و باریکههای آن جا به جا روی زمین پخش میشود. روشنی بازار اما از نورگیرهای سقف نیست. به هرسو چشم بگردانید، درخشش بیحد زیورآلات، نگاهتان را درگیر میکند. اصلاً این کلمه سه حرفی انگار حتی اگر در ذهن تداعی شود، میدرخشد؛ طلا.
روزگار بازار طلا اما این روزها درخشان نیست. دیگر گذشت آن دورهای که مردم بخصوص خانمها، تا پولی به دستشان میرسید یا اندک پساندازی جمع میکردند، تکهای طلا میخریدند تا به وقت لزوم سرمایهشان باشد. حالا طلا، حکم همان کیمیا را دارد که به دست آوردنش کار هر کسی نیست.
«بازار را خودتان ببینید دیگر. کساد است. پول دست مردم نیست. توی خرج و مخارجشان ماندهاند. چه برسد به اینکه طلا بخرند. الان فقط عروس و دامادها برای خرید حلقه و نشان میآیند. آن هم تعدادشان زیاد نیست. با قدیم خیلی فرق کرده. مردم قبلاً دو سه ماه یک بار برای خرید یا تعویض طلاهایشان میآمدند. اما دیگر شرایط عوض شده. قدرت خرید خیلی پایین آمده. قبلاً حتی کسی که قشر ضعیف بود میتوانست یک تکه طلا بخرد. خانمهای خانهدار وقتی پولی دستشان میرسید، میآمدند طلا میخریدند. الان بیشتر برای فروش میآیند. آن هم بیشتر وقتها برای اینکه اموراتشان بگذرد. نسبت به دهه هفتاد، فروش ما حتی یک دهم آن سالها هم نیست.» اینها را حمید پروین یکی از طلا فروشهای بازار زرگرهای بازار بزرگ تهران میگوید. جلوی در مغازهاش ایستاده و با همکارش مشغول صحبت است. وضعیت باقی مغازهها هم کم و بیش همینطور است. خبری از مشتری نیست. مردم گاهی میایستند و به ویترینی چشم میدوزند و بعد، راهشان را میگیرند و میروند. حتی در همین روزهایی که به قول آقای پروین، جشن عروسی زیاد است. «در همین روزها هم پیش میآید که چند روز اصلاً دشت نکنیم. روزهایی هم که فروش داریم، فروشمان نهایتاً ۲ تا ۳ میلیون تومان میشود. همین مسأله باعث شده که خیلیها به فکر تعویض شغل باشند. خیلیها هم مغازهها را جمع کردهاند چون قادر به پرداخت اجاره بها نیستند. مشتری خارجی هم قبلاً داشتیم. تا سال ۸۰. بیشتر از جمهوری آذربایجان. اما از سال ۸۰ به بعد اصلاً مشتری خارجی نداریم. تازه اینجا بازار است و سود طلا، کم.» زوجهای جوان، تنها یا به همراه خانوادهها، بیشترین مشتریان بازار طلا را تشکیل میدهند. چهره بعضیها، مشتاق است و چهره برخی دیگر، خسته و گاهی ناامید.
نازنین مداح، مدیر داخلی یک شرکت بازرگانی، ۶ میلیون تومان برای خرید سرویس عروسی در نظر گرفته و حالا که بازار را حسابی بالا و پایین کرده، به این نتیجه رسیده که سرویس مورد نظرش را با این قیمت نمیتواند خریداری کند: «قیمتها خیلی بالاست. تصورم چیز دیگری بود. با این پول چیز مناسبی نمیتوانم بخرم. تازه اینجا قیمتها از همه جا بهتر است. کریمخان و میدان محسنی که اصلاً نمیشود طرفشان رفت. کارمزدهایشان خیلی بالاست.»
نازنین، تنها عروسی نیست که برای خرید سرویس طلای عروسی دچار مشکل شده. اصلاً مگر میشود عروسی را بدون سرویس طلای عروس برگزار کرد؟! بله که میشود. جواب حرف مردم و پچ پچهای درگوشی را چه کسی بدهد؟! جوابش را عنصری با عدد اتمی ۴۷ در دوره چهارم جدول تناوبی میدهد؛ نقره. فلز گرانبها با بالاترین قابلیت رسانایی میان فلزات. اما چیزی که این روزها سبب جذب عروس و دامادها به خرید سرویسهای نقره شده، قابلیت رسانایی بالای آن نیست. ارزان بودنش نسبت به طلاست. رنگ و رو و جلایش گرچه به طلا نمیرسد، اما آنقدرها هم کم نمیآورد.
رضا زندی، طلافروش معتقد است در حال حاضر گرایش مردم بیشتر به سمت خرید نقره رفته: «سرویسی را که قیمت طلای آن ۱۰ میلیون تومان میشود میتوانند نقرهاش را با ۳۰۰ هزار تومان خریداری و از آن استفاده کنند. خیلی عروس و دامادها هم هستند که برای سرویس عروسی طلا میخرند و بعد از برگزاری مراسم، میفروشند.»
برای پی بردن به درستی این ادعا میشود یکراست سراغ نقره فروشهای بازار رفت؛ طبقه پایین. همانجا که بساط سنگهای نیمه قیمتی و تسبیحهای رنگین هم پهن است. رنگ در رنگ.
«خریدار سرویس نقره زیاد است. بیشترشان هم عروس و داماد هستند. روزی ۴ – ۵ تا سرویس نقره میفروشم. البته نقره فروشیهای بر خیابان هم هستند. آنها هم فروششان خوب است. قدرت خرید مردم پایین آمده. سرویس نقره از ۱۳۰ هزار تومان شروع میشود تا نهایت یک میلیون تومان. برای مردم به صرفه است. نه سیاه میشود، نه رنگش میرود و نه ایجاد حساسیت میکند. دقیقاً مثل طلاست.»
مردم با نقره آبروداری میکنند
نقره الکتروپلیتینگ طلا با نانو. این جمله روی شیشه ویترین یکی از نقره فروشیهای بر خیابان دیده میشود. سرویسها و نیم ستهای نقره، از پشت ویترین خودنمایی میکنند. سرویسهای داخل مغازه قشنگتر هم هستند. سرویسهای نقره برای عروس و دامادهایی که نمیخواهند مبالغ چندین میلیونی برای خرید طلا هزینه کنند: «این طفلکها دارند آبروداری میکنند. بیشتر کسانی که نقره میخرند فقط میخواهند مراسمشان برگزار شود و جلوی میهمانها آبروداری کنند. خیلی از آدمهای دور و بر شما نقره مصرف میکنند و اصلاً خبردار هم نمیشوید.
نقرههای ما عیار ۹۲۵ است و یک لایه آب طلای رادیوم یا طلای زرد روی آنها مینشیند. پایه کار اما نقره است که به هیچ عنوان سیاه نمیشود. دلیلش هم این است که الکتروپلیتینگ طلا یعنی نقره آبکاری، طلا و نانو است. نانو روکشی است که روی نقره مینشیند و از اکسید شدن آن جلوگیری میکند. چون نقره به خودی خود اکسید میشود.»
این را مالک نقرهفروشی میگوید و ادامه میدهد: «نقره جزو ۳ فلز گرانبهای دنیاست. هیچ اشکالی هم ندارد کسی به جای طلا از نقره استفاده کند. از لحاظ کارمزد هیچ فرقی نمیکند. سازنده برایش تفاوتی ندارد سرویس طلا بسازد یا نقره یا مس و برنج. کارمزد همان است. تفاوت در قیمت خود طلاست. بین گرمی ۱۱۴ هزار تومان و ۲ هزار و پانصد تومان فاصله زیاد است. مسأله دیگر، مالیات بر ارزش افزوده است. به هرحال مالیات بر ارزش افزوده را باید پرداخت کرد. اگر مالیات روی اجرت ساخت کار اعمال شود هم هیچ مشکلی پیش نمیآید. مشکل این است که مالیات روی کل قیمت طلا محاسبه میشود که این هم به ضرر مشتری است و هم به ضرر فروشنده. در این شرایط وقتی خریدار برای فروش طلا مراجعه میکند با کسر مبلغ زیادی از قیمت خرید، مواجه میشود و به خاطر همین، اصلاً برایش به صرفه نیست. نقره اما چون جزو صنایع دستی محسوب میشود، مالیات بر ارزش افزوده روی آن اعمال نمیشود. یعنی نه ارزش افزوده میدهیم و نه میگیریم.»
سرویسهای نقره انصافاً زیبا هستند. طرحهای ظریف و چشم نواز. قیمتشان هم مناسب است. میگویند سرویسی که طلای آن ۱۲ میلیون تومان برای خریدار آب میخورد، نقرهاش نهایتاً ۷۰۰ هزار تومان میشود. هیچ اشکالی هم ندارد. هم زیباست و هم ارزشمند. صنایع دستی هم که هست. اما خریدارانش ترجیح میدهند آن را زیر لایه نازکی از طلا یا به قول فروشنده، نانو پنهان کنند.
مالیات بر ارزش افزوده زمینمان زده است
چندی پیش بود که محمد کشتی آرای، رئیس اتحادیه طلا و جواهر از مردم درخواست کرد طلا را گران خریداری نکنند. او گفت: «برای تعیین قیمت طلا باید قیمت یک گرم طلا را با قیمت اجرت ساخت آن جمع و ۷ درصد سود فروشنده را به آن اضافه کنیم و ۹ درصد مالیات بر ارزش افزوده هم اضافه شود. تمام این اعداد هم قابل کنترل است و اگر کسی درباره میزان اجرت یا سودی که به فروشنده داده شده، اعتراضی داشته باشد، میتواند به اتحادیه مراجعه کند تا رسیدگی شود.»
رئیس اتحادیه طلا و جواهر همچنین در خصوص فروش طلای دست دوم هشدار داد و اعلام کرد: «طلاهای دست دوم به دلایل بسیار زیادی از جمله انتقال بیماریهای پوستی، همچنین بحث اشتغال و تولید در کشور و عیار استاندارد این طلاها، مشکلات فراوانی ایجاد میکند. اینها ممکن است طلاهایی باشد که در سالهای گذشته تولید شده یا از کشورهای دیگر وارد شده است و بعضاً مشاهده میشود که طلا نیست و روکشی از طلا دارد که متأسفانه به خاطر نداشتن استاندارد و نبود نظارت روی آنها، قابل پیگیری و رسیدگی نیست.»
بحث تقلبی بودن طلا به کنار اما در مورد طلاهای دست دوم، برخی عمده فروشان بازار طلا با رئیس اتحادیه هم نظر نیستند: «میگویند طلای دست دوم باعث بروز بیماری میشود. مگر طلا چه چیزی دارد که ایجاد بیماری کند؟! این حرفها برای شوک وارد کردن به بازار است. الان وضع بازار طلا خیلی خراب است. ما به همکاران در سطح شهر و شهرستانها طلا میدهیم. هیچ کس اوضاع کاسبیاش خوب نیست. گذشت آن دوره که میگفتند طلافروشها وضعشان خوب است. سه سال است که مالیات بر ارزش افزوده اعمال میشود. ارزش افزوده برای قیمت کل طلا محاسبه میشود. همین مسأله هم باعث میشود که خریدار هنگام فروش طلا، مبلغی بین ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان را روی هر گرم طلای خود از دست دهد. در واقع ۲۰ تا ۳۰ درصد قیمت طلا از آن کسر میشود. بنابراین خرید طلا سودی برایش ندارد و نمیتواند به چشم سرمایه به آن نگاه کند. تمایل مردم به خرید طلای دست دوم هم به همین دلیل است. چون اجرت و مالیات ندارد. البته مردم معمولاً این طلاها را از جاهایی خریداری میکنند که بورس طلا نیست و ممکن است مشکلاتی هم برایشان ایجاد شود. به هرحال طلا همیشه در ایران به عنوان سرمایه محسوب میشده اما در حال حاضر کسی دیگر به خرید طلا رغبت نشان نمیدهد و بیشتر، عروس و دامادها و کسانی که قصد هدیه دادن دارند، اقدام به خرید طلا میکنند. البته کسانی که قصد هدیه دادن دارند هم معمولاً ترجیح میدهند، سکه یا پول نقد هدیه دهند.»
هنر طلاسازی رنگ میبازد
کارگاه طلاسازی، با باقی کارگاهها فرق دارد. یک توری فلزی روی زمین پهن کردهاند. کارگرها دمپاییهای یک شکل پوشیدهاند و لباس کار تنشان است. لباسها و دمپاییها از این اتاق بیرون نمیرود. اصلاً تمام وسایلی که اینجا استفاده میشود، یک جورهایی قرنطینه میشود. حتی زبالههای ته کارگاه. همهشان را هر از چندگاهی تحویل کوره میدهند تا خاک طلای نشَسته رویشان را از آنها جدا کنند.
طلاسازی دقت زیادی میخواهد. هنر ظریفی است. با این همه آنطور که باید، مورد توجه قرار نمیگیرد. مردم طلای آماده را میبینند و سر اجرتش چانه میزنند. این اما حاصل تلاش طلاسازانی است که معمولاً بعد از چند سال کار، چشمهایشان کم سو میشود و آسیبهای شغلی دیگری را هم تحمل میکنند. مهدی فدایی، طلاساز، بازار این روزهای حرفه خود را کساد میداند: «ما بیشتر از مغازهها سفارش میگیریم. الان نسبت به گذشته خیلی سفارشهایشان کم شده. حتی ممکن است در طول مدت یک هفته، هیچ دشتی نکنیم. قبلاً سفارش بیشتر بود. الان سفارشهای حلقه نامزدی و ازدواج به نسبت بیشتر است. همان را هم خیلیها بلافاصله بعد از برگزاری مراسم، میفروشند و حتی حاضرند با ۴۰۰ – ۵۰۰ هزار تومانی ضرر، حلقه ازدواجشان را بفروشند. به دلیل همین کسادی بازار، خیلی از طلاسازان تغییر شغل دادهاند. چون نمیتوانند از پس پرداخت اجاره بهای محل کسب و کارشان برآیند.» او ادامه میدهد: «نگاهی که به کارگر میشود، نگاه منصفانهای نیست. طلاسازی در واقع یک نوع هنر و صنعت دستی است اما جایگاه مناسب خود را ندارد. واردات طلا هم به این صنف، ضربه بزرگی وارد کرده. معمولاً زیورآلات طلا را از ترکیه وارد میکنند. نسبت به اینجا هم قیمتش ارزانتر تمام میشود. هم کارگر آنجا ارزانتر است و هم دستگاههای پیشرفتهتری برای طلاسازی دارند که کسر کار را کمتر میکند و قیمت تمام شده، به صرفهتر درمیآید. درحالی که در ایران هنوز به صورت سنتی و دستی، طلاسازی میشود. در هرحال رغبت مردم برای خرید طلا کم شده و در صورت خرید هم، ترجیح میدهند طلای بدون جواهر و دست دوم خریداری کنند. البته جواهر، مشتریان خود را دارد که قشر مرفه هستند و برایشان فرقی نمیکند که آن را با قیمت بالا از جواهرفروشیهای شمال شهر خریداری کنند. قبلاً مردم از هر قشری توان داشتند که تکهای طلا مثل یک النگو یا انگشتر بخرند اما دیگر چنین امکانی برای خیلیها وجود ندارد. برای همین هم به سمت خرید نقره روی آوردهاند. چون استفاده از زیورآلات قیمتی در فرهنگ ما رایج است و مردم هم دوست دارند در مناسبات مختلف از چنین زیورآلاتی استفاده کنند. بحث چشم و هم چشمی هم متأسفانه در این میان مطرح است. خیلی عروسها اصرار دارند سرویسی تهیه کنند که سنگینتر و پرجلاتر از سرویس بقیه دختران فامیل باشد، به همین دلیل گاهی خانوادهها را با فشارهای مالی زیادی مواجه میکنند.»
طلا یا نقره فرقی نمیکند. حتی اگر سرویسی هم نداشته باشید تا آن را به دست و گردن بیاویزید، باز هم مهم نیست. مشکل از جایی شروع میشود که حرف مردم و گوشه و کنایهها، شما را وادار به کاری کند که نه دوستش دارید و نه به آن اعتقادی دارید. مثل بعضی عروس و دامادهایی که سرویسهای بدلی را با هزار ترس و لرز تهیه میکنند تا یک شب جلوی میهمانان نمایش دهند. حالا چرا ترس و لرز؟! ترس از اینکه میهمانها بو ببرند سرویس، بدلی است و امان از اینکه ارزش و آبروی افراد را با قیمت سرویس عروسی و طلا و نقره بودن آن بسنجند.
«بهترین سرویس را میتوانید نهایتاً با ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان بخرید. قیافهاش هم هیچ فرقی با طلا ندارد. اینکه میگویند بدل، کلمه اشتباهی است. بالاخره هر زیورآلاتی یک جنس دارد، مثلاً تیتانیوم. خیلی هم زیباست. تنها عیبش این است که ارزان است. خیلی برندهای معروف خارجی، با همین کیفیت، زیورآلات تولید میکنند و به قیمتهای خیلی بالا میفروشند. اصلاً در خارج از ایران حتی بین افراد مشهور و هنرپیشهها رایج است که از چنین زیورآلاتی استفاده کنند. اما فرهنگ ما هنوز چنین چیزی را قبول نمیکند.» اینها گفته علی شمشادی است که مغازه فروش بدلیجات دارد؛ بدلیجاتی که بیشترشان از چین و ترکیه وارد میشوند. برق بدلیجات هم البته کم نیست؛ نه به خیره کنندگی متاع بازار زرگرها؛ فلز برتر؛ طلا.
منبع: روزنامه ایران