قریب به ۶ سال از پایان همکاری اش با طهماسب مظاهری رییس کل سابق بانک مرکزی می گذرد،از آن دوران به نیکی یاد می کند.علاقه ای ندارد که درباره عملکرد محمود بهمنی رییس کل فعلی بانک مرکزی سخنی بگوید،شاید به این دلیل که بهمنی او را از معاونت ارزی بانک مرکزی برکنار کرده است

زمانی معاون ارزی بانک مرکزی بوده و دوره ای قائم مقام شرکت ایران خودرو.اکنون هم در دانشگاه تدریس می کند و هم معاون فرهاد رهبر در دانشگاه تهران است.مدیریت بازار ارز شاید موضوع خوبی برای مصاحبه با سمت کنونی اش در دانشگاه تهران نباشد،اما به تجربه اش که نگاه می کنیم،این امر مسجل می شود که می توان از تحلیل هایش بهره جست.رضا راعی را در اتاق اش در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران ملاقات کردیم.با وجودی که قریب به ۶ سال از پایان همکاری اش با طهماسب مظاهری رییس کل سابق بانک مرکزی می گذرد،از آن دوران به نیکی یاد می کند.علاقه ای ندارد که درباره عملکرد محمود بهمنی رییس کل فعلی بانک مرکزی سخنی بگوید،شاید به این دلیل که بهمنی او را از معاونت ارزی بانک مرکزی برکنار کرده است. از فرهاد رهبر به عنوان یک رییس خوب یاد می کند.گفت وگو با وی درباره تحولات بازار ارز بعد از انتخابات ریاست جمهوری درپی می آید:

درست یک روز بعداز ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم،سیر نزولی قیمت ارز آغاز شد و با اعلام پیروزی دکتر روحانی به اوج خود رسید.اگرچه تحلیل گران عنوان می کنند که قیمت ارز در منطقی ترین حالت باید توسط بازار تعیین شود،اما کاهش معنادار قیمت ارز در شرایط سیاسی کشور،این سئوال را به اذهان متبادر می کند که واقعا چه اتفاقی افتاده که قیمت ارز در یک روز ناگهان تا ۴۰۰ تومان سقوط می کند؟

هرکالایی یک قیمتی دارد و می دانید که قیمت آن نیز به میزان عرضه و تقاضا در بازار مرتبط می شود.هرچه تقاضا بالا برود،قیمت افزایش و بالعکس این حالت، قیمت کاهش می یابد.اما قیمت یکسری کالاها  نیز تحت تاثیرشرایطی غیر از عرضه و تقاضا تعیین می شوند و آن به قدرت برابری خرید مرتبط می شود.مثلا با چه میزان دلار و یورو، چقدر کالا می توان خرید.اگر بخواهیم به سمت قیمت گذاری  واقعی و ذاتی عمل کنیم در واقع این قدرت برابری خرید است که قیمت را تعیین می کند. زمانی که دلار ۷ تومانی بود تا به نرخ ۹۹۰ تومان رسید و امروز که این نرخ حوالی ۳۳۰۰ تومان در نوسان است، هیچ کدام قیمت اصلی و واقعی را نداشته اند. بلکه تقاضا وعرضه در بازار ارز موثر بوده است. همه تقاضایی که در بازار وجود دارد،واقعی نیست،بلکه بخشی از آن واقعی است.بخش واقعی آن مربوط به واردکنندگان،دانشجویی و مسافری است.بخش دیگری از تقاضا مربوط به سفته بازانی است که می خواهند در کوتاه مدت سودی به جیب بزنند.تقاضای دیگر مروبط به حفظ ارزش پول و ذخیره سازی است.یعنی گروهی فکر می کنند پولی که  در انتیار دارند ممکن است در بلند مدت پول ارزش خود را از دست بدهد، بنابراین به سمت ذخیره کردن ارز می روند .این سه دسته تقاضا همیشه در بازار بوده است.به نوعی می توان گفت احتکار،اما با احتمار کالاهای متعارف متفاوت تراست.درحال حاضر در کشور ما عرضه  ارز با محدودیت مواجه است.از چندین سال پیش این محدودیت ایجاد شد.نه  cash آن را داشته ایم و نه از حساب هایمان در خارج از کشور می توانستیم پول برداشت کنیم بنابراین عرضه در این سالها کاهش یافت.طبیعی است با کاهش عرضه قیمت بالا می رود.اما در بحث تقاضا،این  اثر روانی است که تاثیر بیشتری بر بازار گذاشته است.بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی آقای دکتر روحانی ، کسانی که در بازار فعال بودند،تصور کردند که پیروزی آقای دکترروحانی به معنای باز شدن فضای سیاسی و  بهبود روابط بین الملل است.در کنار این اتفاق  طبیعتا مشکلات بخش تامین ارز حل می شود.یعنی انتظار مردم از این انتخاب، این تغییرات بود.مردم انتظار دارند با تغیییر و تحولات بین المللی عرضه ارز به کشور به روال سابق خود بر گردد و  از سوی دیگرمشکلات جابجبیی ارز نیز بهبود یابد.چنین شرایطی سبب شد کسانی که تقاضا داشتند،تصمیم گرفتند که دست نگه دارند و تقاضای خود را به آینده موکول کنند.طبیعی است وقتی فکر کنید قیمت کالایی که دارید ممکن است در آینده افزایش یابد، نسبت به فروش آن اقدام نمی کنید. به خصوص کسانی که در این بازار تقاضای واقعی ندارند.کسانی که اجبار نداشته باشند،تقاضایشان را به آینده می سپارند.وقتی چنین اتفاقی بیافتد  عرضه کاهش یافته و در نتیجه قیمت پایین می آید از سوی دیگر عرضه کنندگان خرد وکسانی که قبلا ارز ذخیره کرده بودند ،در چنین شرایطی دچار دستپاچگی شده ونسبت به فروش دارایی های خود اقدام می کنند زیرا تصور می کنند با کاهش قیمت، ارزش دارایی های ذخیره شده شان کاهش می یابد.در نتیجه آنها هم به صف  عرضه کنند گان می پیوندند.در نتیجه عرضه زیاد و تقاضای کم،خود به خود قیمت ها کاهش می یابد.

البته در این میان اتفاق دیگری هم افتاد که معامله هم صورت نگرفت.

بله چنین اتفاقی هم افتاد و اصولا در چنین شرایطی این اتفاق محتمل است.ممکن است با کاهش قیمت در شرایطی،معامله ای هم صورت نگیرد.درحالی که در بازار تغییری رخ نداد.اتفاقا  سئوالی همان زمان مطرح بود که با انتخاب آقای دکرت روحانی که این میزان قیمت ها کاهش یافته،با روی کار آمدن دولت چه اتفاقی خواهد افتاد؟

با این حال قیمت ها برگشت

بله،چون عامل روانی بود.مردم هم فهمیدند که اتفاق واقعی و کاهش واقعی قیمت ارز زمان دیگری اتفاق خواهد افتاد.آن زمان وقتی است که آقای دکتر روحانی دولت را تحویل بگیرد.اکنون این سئوال مطرح است که وقتی دولت تغییر کرد،آیا آقای روحانی یا دولت تصوری مثل مردم دارند و برنامه ای برای کاهش قیمت ارز در پیش خواهند داشت ؟اگر تصور خوشبینانه این باشد که با تغییر دولت،روابط خارجی بهبود یافته و در داخل نیز ساختار اقتصاد رو به بهبود می رود،با این دیدگاه قطعا بدانید که نتیجه معکوس دارد.

چرا؟

چون تجربه بین المللی نشان می دهد وقتی تحریمی وضع می شود از روزی که تصمیم به برداشتن تحریم ها گرفته شود تا روزی که رسما تحریم ها برداشته شود،ممکن است چندین سال طول بکشد.

مثل عراق  که همین اواخر برداشته شد…

همین را عرض می کنم؛عراق را که شما مثال می زنید؛ بیش از ۸ سال است که صدام سقوط کرده.درحالی که  هنوز برخی از بانکهای عراق تحت تحریم هستند و تحریم ها به طور کامل برطرف نشده است.بنابراین وقتی مدیریت دولت تغییر کرد انتظار این است که بهبودی  در شرایط صورت بگیرد .در خوشبینانه ترین حالت اگر فکر کنیم بعد از اینکه دولت تغییر کرد  وضعیت بهبود می یابد ،یا اصلا چرا دور برویم تاهمین آخر مرداد ایران سر میز مذاکره بنشیند و به توافق برسد.همان روز هم اگر توافقی صورت بگیرد تغییر واقعی در اقتصاد رخ نمی دهد.یعنی به لحاظ روانی این اتفاق ها بر مردم تاثیر می گذارد. بنابراین دو عامل در این شرایط موثر است؛عامل سیاسی و عامل روانی.اما این خطر هم وجود دارد که دولت تمهیدی برای عبور از دوران گذار پیش بینی نکرده باشد.اگر تمهیدی پیش بینی نکرده باشد مردم از انتظاراتشان پاسخ مثبت نمی گیرند و در چنین شرایطی مجددا قیمت ها بالا می رود  و نتیجه آنکه یک بی ثباتی مجدد بوجود می آید.اما اگر دولت بر سیاست خارجی کار کرده و متمرکز شود و یه سودی باز کردن فضای بین المللی حرکت کند،مثل همین الان که فضای خوبی ایجاد شده ،می تواند بیشترین بهره را  از این فضا بگیرد.اما از همین الان تا کمتر از یک ماه دیگر که دولت را تحویل می گیرد باید در این فاصله بربرنامه ریزی متمرکز شود.

 مشخصا چه نوع برنامه ریزی؟

باید مدیریت بحرانی برای عبور از دوران گذار یکساله داشته باشد و  از هر راهی باشد بتواند نفت بفروشد،ارز را جابجا کرده و کالای مورد نیاز کشور را تامین کند اگر این برنامه را برای کمتر از یک سال در دوران گذار داشته باشد، ثبات نسبی ایجاد خواهد شد.ضمن آنکه مردم هم خوشحال و راضی و امیدوارتر می شوند.

منظورتان از ثبات نسبی ادامه روند قیمت های فعلی است یا آنچه انتظار می رود؟

آنچه انتظار می رود این است که دولت بتواند نفت را مقداری مناسب تر بفروشد و بتواند ارز جابجا کند.اگر بتواند به نحو احسن این کار را بکند و تا پیش از برطرف شدن تحریم ها،قیمت ها حول و حوش قیمت های جاری بوده و  به اصلاح  jump نداشته باشد،شرایط داخلی اقتصاد هم بهبود می یابد.فرض کنید در همین دانشکده ای که هستیم از هر سو تحت فشارهای محیطی قرار دارد این فشار ها بر تیم مدیریتی وارد شود، با عوض شدن تیم انتظار می رود که فشارها کم شود اما اگر احساس شود که فشارهای محیطی با تغییر مدیریت گشایشی ایجاد نکرد،نامیدی ایجاد می شود.دربازار هم همین است؛ اگر کاهش فشارها باعث گشایش نشد،قیمت ها باز هم بالاتر می رود.اگر مردم احساس کنند که باز هم تورم خواهیم داشت،تقاضاها بیشتر می شود.در غیراینصورت تقاضا واقعی می شود و افرادی برای روز مبادا احتکار نمی کنند.این اتفاق  زمانی رخ می دهد که قیمت های فعلی این کشش را داشته باشند.دولتی که می خواهد کار را تحویل بگیرد باید اول ببیند که در چنته اش چقدر ارز وجود دارد وچقدر ارز می تواند برای بازار تشنه تامین کند.

یعنی لازم است اعلام کند؟

نه لازم نیست اعلام کند،بلکه در برنامه خودش باید این موارد را در نظربگیرد.براساس  همین دو عامل یاد شده نرخی را تعیین کرده و از طریق مکانیزم هایی که دارد اعلام کند.باید بتواند بر آن نرخ ایستادگی کند و مثل گذشته هر روز آن را تغییر نداده یا با صدور دستورالعمل هایی متناقض شرایط پرداخت ارز را تغییر دهد.یکی از مشکلاتی که در سالهای اخیر داشته و داریم عدم اعتماد به سیستم بانکی است.هر روز یک حرف تازه مطرح می کرد.اگر دولت در این مسیر اعتماد سازی حرکت کند،اعتماد مردم برمی گردد و نرخ باثباتی را خواهیم داشت . بعد از برطرف شدن تحریم ها می توان انتظار داشت نرخی که بدست می آید واقعی بوده و تعادلی است.دولت باید براساس توان خود این نرخ را بدست بیاورد.

اما این نرخ را باید بازار تعیین کند.

ببنید،در کشور ما شرایط به گونه ای است که نه تنها دولت طرف عرضه ارز ایستاده است،بلکه در طرف تقاضا نیز حضور دارد.یعنی GTC  و بقیه سازمانهای دولتی متقاضی ارز هستند.دولت به جز تقاضایی که خودش دارد بقیه تقاضاها را هم با ابزارهایی که در اختیار دارد-مثل تعرفه- می تواند مدیریت کند.پس باید عرضه و تقاضا را با هم مدیریت کند تا نرخی که بدست می آید نرخ تعادلی باشد و بعد از مدتی به سمتی برود که نرخ واقعی را بدست آورد.اما الان دولت نباید به فکر نرخ واقعی باشد.اینکه وعده بدهد که نرخ ارز را پایین می آوریم،چنین شعاری هرکس بدهد،باخته است.باید یک نرخ تعادلی در دوران گذار یکساله داشته باشیم تا در این دوران بتوان بازار ارز را مدیریت کرد. دادن هرگونه وعده ای سبب می شود که انتظارات بالابرود.از سویی دولت باید سازوکاری ایجاد کند که بتواند ارز با نرخ تعادلی در اختیار همه قرار بگیرد.این نرخ تعادلی تک نرخی است نه چند نرخی.تا دیروز که ارز حتی تا چهار نرخ هم داشت؛مرجع،مبادله ای،صرافی و آزاد.دولت باید تلاش کند که نرخ را به صورت واقعی و تک نرخی کند و بقیه مشکلات را به زمان دیگری  و به تدریج موکول کند.بنابراین باز هم تاکید می کنم که دولت جدید باید برنامه ای برای دوران گذار داشته باشد که جدای از یک برنامه بلند مدت باشد.مثل این است که فرض کنید قصد دارید به آنسوی رودخانه بروید.یکسری برنامه بلند مدت آنسوی رودخانه دارید.اما تا از عرض رودخانه که آب زیادی دارد و ممکن است شما را با خود ببرد،باید با برنامه کوتاه مدتی که طراحی می کنید،عبور کنید.پس این دوران گذار را باید با برنامه دقیق سپری کرد.در غیر اینصورت انتظار نوسانات قیمتی را باید داشت.

این قیمت تعادلی قاعدتا باید نرخی بین بازار آزاد و مرکز مبادلات ارزی باشد.اگر قرار باشد در برنامه کوتاه مدت رقم بینا بینی بین بازار آزاد و مرکز مبادله ای تعیین شود،قاعدتا باید منتظر شوک دیگری به بازار بود.به این دلیل که قیمت مرکز مبادلات ارزی که عمده وارد کنندگان را تامین ارز می کند ازبازار آزاد هزار تومان ارزان تر است و رقم بین این دو سبب افزایش قیمت محصولات وارداتی می شود.

من از شما می پرسم،ایا واردکنندگان ارزی از مرکز مبادلات ارزی دریافت می کنند؟

بانک مرکزی که می گوید ارز می پردازد.

بحث من درست همین جاست؛شما پاسخی ندارید بدهید.من کارشناس هم همینطور و دولت هم قاعدتا پاسخی ندارد.زیرا  دولت قادر نیست که بخش عمده ای از  تقاضاهای ارزی که به مرکز مبادلات ارزی وارد می شود  را پاسخ دهد.

فرض کنیم  که دولت بتواند ارز مورد نیاز را تامین کند،آیا شوک قیمتی نخواهیم داشت.همین تعزیزات حکومتی وقتی می خواهد قیمت های بازار را کنترل کند،ارز ۲۴۵۰ تومان را با قیمت کالا مقایسه می کند.وقتی نرخ تعادلی می شود،واردکننده هم قاعدتا انتظار دارد که با قیمت تعادلی کالای خود رابه بازار عرضه کند،آیا این افزایش قیمت منجر به تورم نخواهد شد؟

عرض من نیست که  دلار ۲۴۵۰ تومان مثلا به ۳۲۰۰ تومان افزایش یابد.بحث من این است که دولت واقعا انحصارگر ارز است،باید براساس این عمل کند و بازار ارز را تنظیم کند.من یک سئوال دارم.آیا همه ارزهای با قیمت ۲۴۵۰ تومان برای کالاهای اساسی مصرف می شوند؟آیا هیچ کدام این ارز را یواشکی به قیمت آزاد نمی فروشند؟

درست است…

پس این رانت بازار است.بنابراین چه ارز ۱۲۲۶ تومان مرجع باشد که حذف شد و چه دلار ۲۴۵۰ تومان مرکز مبادلات ارزی، وقتی با قیمت بازار آزاد فاصله داشته باشد،رانت ایجاد می شود.عده ای هم از این رانت استفاده می کنند بنابراین اگر دولت بخواهد کارآمدی داشته باشد و کارایی ایجاد کند باید  ارز را تک نرخی کند.نمی خواهم بازار ار جهت بدهم؛اگر بگویم دولت باید دلار را ۲۴۵۰ تومان تعیین کند،درست نیست بلکه باید ابتدا دید که آیاد دولت توان این کار را دارد.

آیا فکر می کنید چنین توانی را دارد؟

در حوزه اقتصاد توان دولت فوق العاده بالاست.چون هم عرضه را در اختیار دارد و هم ارزآوری تقاضا.خیلی می تواند با بازار بازی کند.توان دولت را دربازار ارز دست کم نگیرید.اما به شرط آنکه مدیریت خوب باشد.منتها آیا صلاح هست که ارز ۲۴۵۰ تومان به همه بدهند،یا خیر؟ اینها مسایلی است که دولت باید براساس مکانیزم های خود،بازار را تنظیم و پیش ببرد.بنابراین اعتقاد من این است که ارز قابل تامین از سوی دولت است.

آقای دکتر،قیمت واقعی دلار چقدر است؟

اگر شما وقتی معاون ارزی بانک مرکزی بودم این سئوال را می پرسیدید با این قیمتی که امروز حدس می زنم بسیار متفاوت است.وقتی تورم واقعی جامعه جدای از نرخ ارز تغییر می کند این تورم بر روی قدرت خرید تاثیرگذاشته و  نرخ ارز را جابجا می کند. قیمت واقعی ارز را هیچ کس تاکنون بدست نیاورده است.

آیا این فقط مختص به ماست یا در کشورهای دیگر قابل بدست آوردن است؟

در کشورهای دیگر در حقیقت نسبتا دقیق تر است اما در کشور ما چنین نیست.الان هرکس به شما می گوید قیمت واقعی ارز A تومان است.من ثابت می کنم قابل بدست آوردن نیست.

تا ۵ هزار تومان هم گاهی می گویند.

هرچه که باشد،ارایه آن خطا است.

اما در این میان کسانی هم هستند که می گویند ارز ۵ هزار تومان است،عمدتا صادرکنندگان هستند.فکر می کنید بردن قیمت ارز به رقمی بالاتر از قیمت مرکز مبادلات ارزی،کمکی به صادرات می کند؟

قطعا اگر نرخ ارز واقعی شود،بر چند موضوع اثر می گذارد؛اول صادرات  ودوم تولید.چرا چین نمی گذارد،قیمت ارزش در بازار واقعی قیمت بخورد؟نرخ ارز را همچنان بالا نگه داشته است.زیرا اگر آزاد کند نرخ ارز به شدت پایین می آید و با پایین آمدن آن صادرات چین به مشکل می خورد.یکی از مهمترین محورهایی که چین از آن استفاده می کند صادرات است.یوان نسبت به دلار رقم بسیار پایینی دارد.علت این است که صادرات خود را ترغیب کند.زیرا کالایی که می خواهد  به خارج صادر شود،به یوان بیشتری تبدیل خواهد شد.از این رو ارزش یوان درمقابل دلار کم است.در مقابل بنابراین تولیدکنندگان نیز ترغیب به تولید و صادرات می شوند.حال اگر آنها بیایندنرخ ارز را آزاد کنند،نرخ ارز به شدت بالا می رود و دیگر برای تولید کننده وصادرکننده معنا ندارد.در نتیجه خود به خود به متغیر بعدی یعنی اشتغال تاثیر می گذارد و اشتغال را افزایش می دهد. پس بنابراین اگر قیمت بعدی مناسب باشد،حتما بر صادرات و تولید تاثیر خواهد داشت چون برخی تولیدات ما به دلیل قیمت ارز توجیه ندارند.در کناراین دو عامل بر اشتغال هم تاثیر میگذارد.نمیخواهم بگویم  نرخ ارز پایین است یا بالا.چون هرگونه اظهارنظری در این شرایط نه تنها درست نیست بلکه ممکن است پالس های منفی به بازار بدهد.اما یک جمله میگویم و آن اینکه قیمت ارز در کشور ما خیلی وقتها به نفع صادارت چین بوده و در مقابل تولید داخلی، کالای چینی صرفه بیشتری داشته است.

شما اشاره کردید که اعتماد مردم و تولید کنندگان به بانک مرکزی،طی چند سال اخیر به دلیل سیاست های متزلزل بانک مرکزی کم شده است.این سئوال را از این منظر می پرسم به اعتقاد شما آیا در دولت جدید می توان براساس همین تجربیات به سوی استقلال بانک مرکزی رفت؟فکر می کنید چقدر ضرورت دارد؟

بحث ضرورت استقلال بانک مرکزی  نه تنها در ایران بلکه در دنیا امری مسجل است.اگر بانک مرکزی ذخایری دارد.برای دولت نیست،بلکه مال ملت است.این راباید بدانیم که اگر جایی گفتند که ذخایر بانک مرکزی برای دولت است،خطای بسیاری بزرگی مرتکب شده اند.حتی اگر فعل و انفعالاتی در انتشار اسکناس در بانک مرکزی رخ دهد ،اگر براساس قواعد خودش نباشد،از جیب تک تک ملت  هزینه شده است..وزارت اقتصاد متولی خزانه دولت است  و بانک مرکزی متولی خزانه ملت است.یعنی اثر گذاری بانک مرکزی بیش ازوزارت اقتصاد است. وزارت اقتصاد بودجه دستگاههای دولتی را تامین و مالیات دریافت می کند بودجه دستگاهها را می پردازد اما بانک مرکزی با سیاست های ارزی،هم بر دولت،بخش خصوصی و تعاونی-هرچند که بخش تعاونی خیلی جدی نداریم- اثر می گذارد.پس بنابراین دولتی بودن بانک مرکزی می تواند خیلی اوقات برسیاست های اقتصادی کلان کشور ضرر بزند.مثال بزنم؛فرض کنید در بانک مرکزی تصمیم گرفته می شود که نرخ سود بانکی کاهش یابد.اگر خاطرتان باشد چند سال پیش که نرخ ارز یکباره بالا رفت و مشکلاتی بوجود آمد، گفتند که دلیل اصلی آن است که  پول از بانکها بیرون آمده و به سمت بازار ارز حرکت کرده است.عنوان کردند که نرخ سودبانکی را بالا ببریم.نرخ سود بانکی وقتی به ۲۰ درصد رسید،پول از بازار سرمایه بیرون آمد و به سمت بانکها رفت.علت این بود که اولا ریسک سپرده گذاری در بانک کمتر از بازار سرمایه است. دوم مساله پرداخت مالیات بود. در حالی که سپرده گذاری دربانک نیاز به مالیات ندارد.یعنی بازار پول یک دفعه و یک جانبه تصمیمی را گرفت که ناخواسته به بانک مرکزی ضربه زده است.اینجاست که بانک مرکزی باید وقتی تصمیمی را می گیرد تاثیر آن را براشتغال بودجه دولت بخش خصوصی و غیره ببیند.اگرنرخ ارز را یکجانبه بالاببرد.از یک سو واردات را دچار مشکل کرده است.طبیعتا قیمت ها به تبع واردات بالا میرود و این باعث می شود که قیمتها افزایش یابد برود.البته تاثیر آن متناسب با ارزی است که در بازار استفاده می شود. متاسفانه چند سالی است که وارداتمان سنگین شده و  برتورم نیز تاثیر گذاشته است.در چنین شرایطی اگر ارز یکباره بالا برود، بدون توجه به شرایط عمومی بازار این اقدام سبب می شود تورم و صادرات توجیه نداشته باشد. از سویی واردات جذاب شده و همه به سوی دلالی و واردات می رود. اینجاست که این دفعه نه به خاطرتامین بودجه دولت، بلکه به دلیل شرایط کل اقتصاد بانک مرکزی ناچار است که  سیاستش راتغییر بدهد و متناسب با شرایط کل اقتصاد کشور تصمیم می گیرد.بنابراین باید نقش دولت در چنین اقتصادی کمرنگ باشد.امااگر فکر کنیم که بانک مرکزی نباید تحت نفوذ حاکمیت باشد،غلط است.برخی گمان می کنند منظور از استقلال بانک مرکزی یعنی اینکه بانک مرکزی را دراختیار بخش خصوصی قرار بدهیم.این ایده  با حاکمیت منافات  دارد اداره بانک مرکز باید حاکمیتی باشد به همین دلیل اگر فکر کنید با سیاست های مقطعی می توان کاستی ها را جبران کرد،امکان پذیر نیست.

شما به نکته خوبی اشاره کردید؛گفتید که بانک مرکزی متولی خزانه ملت است.اگر به صورت عامیانه تر  و از دیدگاه عموم مردم این سئوال را بپرسم،انتظاراتی از دولت آینده شکل گرفته که نرخ ارز پایین آورده شود.اولین انتظار مردم از دولت کاهش قیمت کالاهاست. از همین جمله شما استفاده می کنم.آیا می توانیم امیدوارباشیم چنین اتفاقی خواهد افتاد؟اصولا چقدر این موضوع از دیدگاه اقتصاد سیاسی می تواند موثر باشد؟

اولا این سئوال که آیا ارز پایین می آید یا خیر،باید از دولتی که می خواهد تشکیل شود،پرسید.تیم اقتصادی که کار می کنند باید بپرسید که آیا نرخ پایین می آید یاخیر؟

نه منظورم این بود که با توجه به پالس های مثبتی که  به بازار داده شده،چنین امکانی هست؟

من به عنوان یک کارشناس می گویم.معتقدم دولت در دوران گذار باید به فکر ایجاد ثبات باشد و به فکر پایین آوردن یا بالا بردن نرخ ارز و یا حتی واقعی کردن نرخ ارز نباشد.این را دولتمردان بدانند که وعده کاهش یا افزایش یا واقعی کردن نرخ ارز درست نیست.

به چه علت؟

ما در دوران گذار از یک شرایط تحریم قرار داریم.مانند بیماری تصادفی هستیم که به CCU وارد شده و یک تیم پزشکی نیاز دارد.دستش شکسته و قلبش دچار مشکل است.اینکه همه بیماری های او را با هم درمان کنیم غفلت بر روی حیات مریض. باید اول کاری کنید که طرف زنده بماند و علائم حیاتی به بیمار برگردد،بعد برای سایر بخش های بیمار نسخه بپیچید.ممکن است بعدا مجبور شوید پای او را قطع کنید. اما  اول باید او را زنده نگه داشت.باید ابتدا بازار به تعادل برسد  تا قیمت ها در بازار تحت تاثیر قرار نگیرد .درست است که نوسان بازار ارز بر قیمت ها تاثیر می گذارد و از عواملی است که تاثیرگذار بر قیمت کالاهاست.اما در مقابل دولت می تواند عرضه ارز را به گونه ای مدیریت کندد که قیمت کالاها چندان افزایش نیابد و مردم بیش از این تحت فشار قرار نگیرند.

اگر قرار باشد که به بازار بگوییم قیمت ها را بالا نبر که داستان اقتصاد دستوری می شود و قاعدتا بازار تاب دستور را ندارد.

نه منظورم این نیست؛می گویم اگر بتوانند ارز را به شکلی تامین کنند.نه اینکه دولت بگوید سرخط بایستید.طبیعتا اگر ارز را به شکلی تامین کند که بازار تبعیت کند قیمت ها متعادل می شود.احتمال پایین آمدن قیمت ها در این شرایط کم است.اصلی در اقتصاد داریم به نام چسبندگی قیمت ها.وقتی قیمت یک کالایی بالاست معمولا به لحاظ روانی آن سقف می چسبد و اگر پایین بیاید کم پایین می آید و به سطح قبلی اش دیگر برنمی گردد یعنی اگر ۵۰ درصد بالا رفت،شاید ۳ درصد پایین بیاید و دیگربه سطح  ۵۰ درصدبرنمی گردد.اما اگر پایین باشد بالا نمی رود.من که کالایی برای فروش خریدم،قاعدتا کالایم را با ۵۰ درصد پایین تر نمی فروشم.چون ضرر می کنم . فروشنده ها هم  قاعدتا به این سمت نمی روند.دولت باید بتواند سطح عمومی قیمت ها را در این سطح حفظ کند.ممکن است که حتی ارز را به قیمت واقعی اش نفروشد اما با این کار سطح عمومی قیمت ها را حفظ خواهد شد.پس بنابراین لازم است این کار صورت بگیرد.اما به تدریج به سویی برود که قیمت ارز واقعی شود.به هیچ وجه معتقد نیستم در دوران گذار قیمت ارز بالا برود یا صادرات افزایش یابد،بلکه معتقدم در مرحله اول قلب و مغز را حفظ کنید و علائم حیاتی را به بیمار برگردانید، سپس به سوی  علاج سایر بخش های بیمار بروید.اگر دولت فرمول و برنامه به اقتصاد بدهد که همه بخش ها را با هم بخواهد تحت پوشش قرار بدهد،بدانید که در مرحله اول شکست خواهد خورد.اگر دولت می خواهد نرخ ارز واقعی شود در شرایط اورژانسی قابل اجرانیست.لذا اگر سطح عمومی قیمت ها حفظ شود قطعا بعد از دوران گذارمی توان قمیت ها را واقعی کرد.

چقدر افزایش قیمت  ارز طی چند سال گذشته متاثر از تحریم هابوده و چقدر متاثر از سیاست های بانک مرکزی بوده است؟

در گذشته هم مشکل ارزی داشتی اما با  وجود مشکل ارز، این میزان قیمت ها بالا نرفت.در سالهای اخیر اقتصاد کشور دلاریزه شده است.یعنی همه چیز را با دلار سنجیدند. حتی کالایی هم که پیش از افزایش قیمت ارز، وارداتی نبود و یا مواد اولیه آن وارداتی نبود،با افزایش قیمت ارز براساس دلار قیمت گذاری می شود.دولت باید کاری کند که این فضا اصلاح شود.از سوی دیگر تغییر نرخ ارز بخشی به تحریم ها و بخش دیگر به مدیریت بازار برمی گردد.لازم است سهم این دو،در مدیریت بازار ارز در نظر گرفته شود.متاسفانه فضای روانی به گونه ای شده که تنها متغیر تاثیرگذار در اقتصاد، نرخ ارز است در حالی که نباید اینگونه باشد.بیماری ارزی که ایجاد شد باعث شد این ویروس به سایر بخشهای اقتصاد سرایت کرده و آنها را نیز تحت تاثیر قرار بدهد.هرچند که نمی توان انکار کرد که تحریم ها بی تاثیر بوده اند.

چقدر مثلا؟

همین الان هم می توان نرخ ارز را مدیریت کرد که بر سایر بخش های اقتصادی تاثیر بگذارد.البته هزینه دارد اما چاره ای نیست.بالاخره انسان مریض می شود و برای درمان خود ناچار است هزینه بدهد.زمانی هست برای درمان،اقدام به خود درمانی می کنید، زمانی هم ناچارید به پزشک مراجعه کنید و براساس برنامه پزشک درمان را انجام دهید.ما در هر دو حال هزینه می دهیم اما در خود درمانی هزینه نمی دهیم درحقیقت با دست خود هزینه ها می پردازیم.

به نظر شما احتمال اینکه قیمت دلار کاهش یابد،هست؟

دلار درآینده ضمن اینکه به شرایط بین المللی وابسته است به تیم اقتصادی هم بستگی دارد.آقای روحانی و تیم خود تلاش می کنند که فضای سیاست خارجی را بهبود ببخشند اما تیم اقتصادی که سرکار می آید اگر تصور کند که اقتصاد کشور اسب زین شده است و سوار می شوند و جلو می روند،متاسفانه باید بگویم اینگونه نیست.امروز اقتصاد کشور نیاز به مدیریت پاتیزانی دارد .حتی با وجودی که ممکن است تیم اقتصادی کار کارشناسی خود را بلد باشد و تئوری بداند،وقتی وارد گود می شود،باید پیکار کند. اینگونه نیست که همه چیز آماده باشد.باید این تیم بداند ضمن تجربیاتی که در اختیار دارد باید حرکت خود را  از جاده خاکی آغاز کند، زیرا جاده آسفالته و اتوبان بسته است.اگر فکر کنیم که اتوکشیده می توانیم در جاده دوبانده حرکت کنیم،هرگز نیم توانیم پاسخی برای انتظارات مردم داشته باشیم.اگر با این تفکر تیم اقتصادی شکل بگیرد می توان امیدوار بود.

منبع:  اقتصادایرانی


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=8252
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

قیمت دلار در ایران چگونه تعیین می شود؟
قیمت دلار در ایران چگونه تعیین می شود؟
قیمت دلار در ایران چگونه تعیین می شود؟
قیمت دلار در ایران چگونه تعیین می شود؟
قیمت دلار در ایران چگونه تعیین می شود؟
قیمت دلار در ایران چگونه تعیین می شود؟