هیچ دیوی پلیدتر از یأس و سرخوردگی نیست و هیچ نیرویی به اندازه افسردگی آدم‌ها را سر جایشان میخکوب نمی‌کند.

پرویز کرمی*: مهم‌ترین رکن پیشرفت و توسعه «امیدواری» است. آنچه باعث می‌شود دانشجوها درس بخوانند، دانشمندان پژوهش کنند، کارگران کار کنند، مهندسان طرح و نقشه بکشند و معلم‌ها درس بدهند، امید به آینده بهتر و روشن‌تر است.
هیچ دیوی پلیدتر از یأس و سرخوردگی نیست و هیچ نیرویی به اندازه افسردگی آدم‌ها را سر جایشان میخکوب نمی‌کند. اصلا کار اصلی ابلیس روسیاه پراکندن تخم یأس و افسردگی به‌ویژه بین جوانان و تحصیلکردگان است. برای انجام هر کاری احتیاج به امید داریم، اما بعضی کارها را شاید با افسردگی هم بتوان انجام داد. امروز کارگران و کارمندان زیادی دچار افسردگی‌اند. به‌ویژه در جوامع صنعتی عموم مردم بی‌حال، بی‌حوصله و ناراحتند. در ظاهر سر کار می‌روند، کارگری می‌کنند، پشت میز، عین ماشین امضا کاغذهای زیر دستشان را امضا می‌کنند. اصلا در جامعه صنعتی، نیروی انسانی خود تبدیل به قسمتی از ماشین صنعت می‌شود. «عصر جدید» چارلی چاپلین همین را می‌خواست بگوید که کارگر جدید از خود بیگانه و به ماشین پیچ‌سفت‌کن بدل شده است. پیچ‌سفت‌کن امیدی به آینده ندارد. حتی نمی‌داند چه پیچی را برای چه کاری سفت می‌کند. او فقط کار می‌کند تا به زندگی‌اش ادامه دهد.
آدمیزاد می‌تواند همنشین ناامیدی باشد همچنان‌که کارمندان و کارگران بسیاری هستند. تنها نیرویی که باعث می‌شود آنها سر یک ساعت مشخص از خواب بیدار شوند، ٨ ساعت، بلکه بیشتر کار کنند و بعد بخوابند و بنوشند و در پیله فراموشی فرو بروند، همین کار کردن است. همین امضا کردن و پیچ ‌بستن، خود تبدیل می‌شود به مهم‌ترین انگیزه زندگی. برای همین است که مهم‌ترین بحران جوامع ماشینی بازنشستگی است. کسی که ٣٠‌‌سال پیچ سفت کند، درکی از دنیای بدون پیچ و مهره ندارد. کارمندی که ٣٠‌سال با پرونده و مهر، میز و امضا سر و کار داشته، دنیا را بدون لوازم اداری تاب نمی‌آورد. با این‌همه دنیای جدید را همین کارگران و کارمندان مأیوس سرپا نگه‌ داشته‌اند. چرخ صنعت با نیروی همین‌هاست که می‌چرخد. لازم نیست اسب عصاری از غایت کارش مطلع شود. حتی دیدش را محدود می‌کنند تا از موقعیت خود و کارش باخبر نشود. وقوف بر خود نیروی بازدارنده‌ای دارد که اقتصاد و صنعت را راکد می‌کند. دنیای سرمایه‌داری به انرژی‌های زیادی ازجمله نفت، گاز و اورانیوم نیاز دارد، اما مقدم بر همه اینها نیازمند غفلتی است که وجود نیروی انسانی را دربرگرفته است.
با این‌ همه از سطح کارگران و کارمندان که فراتر می‌رویم، حتی کار همین دنیای سرمایه‌داری بی‌امید راه نمی‌افتد. دانشمندان، فیلسوفان، معلمان، محققان و حتی متعلمان بی‌امید کاری از پیش نمی‌برند. نیروی کار شاید بتواند سر به زیر بیندازد و نپرسیده، نشناخته و ندانسته کار کند، اما بی‌امید نمی‌توان پادزهر بیماری‌ها را ساخت، ناشناخته را شناخت، برای بحران‌ها راه‌ حل پیدا کرد، موانع را از سر راه برداشت و مشکلات را حل‌وفصل کرد. پژوهشگاه‌ها حتما به بودجه کافی نیاز دارند، اما مقدم بر بودجه به امید نیاز دارند. اگر دشمنان ما بخواهند جلوی رشد و توسعه کشور را بگیرند، زیر دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌ها و محافل علمی بمب نمی‌گذارند. بمب جلوی تحقیقات را نمی‌گیرد. دشمنان با رسوخ در مجراهای اطلاعاتی کاری از پیش نمی‌برند. زحمت ما را زیاد می‌کنند، اما مانع جدی بر سر راه رشد و توسعه نیستند. ترورهای وحشیانه دانشمندان هسته‌ای، کام همه ما را تلخ کرد و جوانان فاضل و باایمانی را از ما گرفت، اما خللی در برنامه هسته‌ای کشور پیش نیامد. چیزی که ممکن است ایجاد خلل کند و کار را به بن‌بست بکشاند، یأس و ناامیدی است. اتفاقا نیروهای امنیتی باید مراقب بمب‌های ناامیدی باشند که بدخواهان این سرزمین زیر دانشگاه‌ها و محافل علمی و تحقیقاتی گذاشته‌اند.
حیات آدمی به قلب است. قلب است که خون را در شریان بدن به گردش درمی‌آورد. قلب که بتپد، باقی دستگاه‌های بدن هم کار می‌کنند. حتی مغز هم به برکت قلب است که فعالیت می‌کند. قلب یک جامعه ادارات و کارخانه‌ها نیستند. ما به نفت محتاجیم. بودجه کشور از طریق فروش نفت تامین می‌شود، اما اشتباه است اگر فکر کنیم چاه‌های نفت قلب جامعه‌اند. قلب جامعه همین جوان‌هایی هستند که قرار است فردا را بسازند. جامعه به جوان‌هایش زنده است. جوان‌هایی که خمود و خموش و بی‌حال و بی‌رمق و افسرده باشند، جامعه نیز خمود و خموش و بی‌حال و بی‌رمق خواهد بود. گویی مرده است اگرچه نفس بکشد. اگر جوانان امیدی به فردای بهتر و روشن‌تر نداشته باشند، اگر کسی یا کسانی به آنها القا کنند که تلاششان ثمر ندارد و به جایی نمی‌رسد، آن‌وقت از دل دانشگاه و پژوهشگاه چیز باارزشی بیرون نمی‌آید. آن‌وقت است که دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها هم به اداره‌هایی بزرگ و ناکارآمد بدل می‌شوند. در اداره اگر ماشین امضا داریم، آن‌ گاه در دانشگاه ماشین نمره و تحقیق و تدریس خواهیم داشت. ماشین‌هایی دست‌وپاگیر و به‌دردنخور که مانند غده‌های سرطانی به جان جامعه می‌افتند. روی همین حساب است که تاکید رهبر فرزانه انقلاب را بر شادابی و نشاط علمی در دانشگاه‌ها باید جدی‌تر پی ‌بگیریم. مراکز علمی احتیاج به حراست‌های هوشمندانه‌ای دارند که ویروس‌های یأس و افسردگی را شناسایی کنند و جلوی ورودشان را بگیرند. ناامیدی برای همه بد است، حتی برای هفتاد‌ساله‌ها و باید با آن مقابله شود، اما برای نیروی علمی و فناوری که مایه آبرو، اقتدار و پیشرفت کشور هستند، بدتر و خطرناک‌تر است. استادان مأیوس، کشور را مأیوس می‌کنند. دانشمندان سرخورده، همه را سرخورده می‌کنند. اگر می‌خواهیم کشوری شاداب، پیشرفته و سالم داشته باشیم، قبل از هرکاری دانه‌های امید را در دل کودکان و نوجوانان بکاریم. باقی‌اش را بسپارید به عنایتی که خداوند به امیدواری بندگانش دارد و به برکتی که به کار و بار امیدواران می‌دهد.
*دبیر ستاد توسعه فناوری و اقتصاد دانش‌بنیان معاونت علمی رئیس‌جمهوری
منبع: شهروند


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=73735
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

ویروس ناامیدی در کمین اقتصاد ایران
ویروس ناامیدی در کمین اقتصاد ایران
ویروس ناامیدی در کمین اقتصاد ایران
ویروس ناامیدی در کمین اقتصاد ایران
ویروس ناامیدی در کمین اقتصاد ایران
ویروس ناامیدی در کمین اقتصاد ایران