پوریا عالمی
بعد از جریان ماجرای پای جان کری که مذاکرات را تحتالشعاع قرار داد، مسئله بیماری محمدرضا شجریان به وجود آمد که پای جان کری را تحتالشعاع قرار داد و بعد از ایندو دست تقدیر پای ما را قلم کرد که گچگرفتن پای ما، شجریان و جان کری را کلا تحتالشعاع قرار داد!
خلاصه ما هی پایمان را دادیم دست این و آن تا آخرسر تاندون پا کلا قفل کرد و ما را زمینگیر کرد. بعد هم نمیدانستیم این را بیندازیم گردن کی. چون واقعا تقصیر خودمان بود نه شکستهبند. اما مسئله اینها نیست. مسئله اینجاست که ما رفتیم بیمارستان و دکتر جراح و ارتوپد بیمارستان اول ما را دعوا کرد و گفت: «همه مغزهای ما را دزدیدند. اما تا حالا شما شنیدی یک شکستهبند را دزدیده باشند؟»
بعد گفت: «با همه این جریانات و وضعیت تاندون، همزمان با گچگرفتن، باید برایت آمپول روزانه بنویسم تا خون لخته نشود. اما گران است».
ما نمیدانستیم منظور از گران چیست. اما وقتی رفتیم داروخانه و نزدیک یک میلیون تومان پول نسخه دادیم، دقیقا از دونفر یاد کردیم.
اول- بیماران خاص. که هرچه فکر کردیم دیدیم حتی نمیتوانیم با این هزینه داروها برای یک لحظه خودمان را جای خودشان یا خانوادهشان بگذاریم. فکر کن یک ماه باید کار کنی که مثلا یک میلیون پول بگذاری کنار بعد یک آمپول بخری به همین قیمت برای بچهات. خب این چه فرقی با فاجعه برای یک خانواده دارد؟
دوم- یاد وزیر ارشاد و وزیر کار افتادیم و انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران که بالاخره خنثیسازی شد و روزنامهنگاران بختبرگشتهای مثل ما که از قبل عضو انجمن صنفی روزنامهنگاران بودیم و عضو نمادین هیچ انجمن دیگری نبودیم و نشدیم، بیمهمان بالکل هوا شد. از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان ما کلی از این دو عزیز و وزیر وقتی داشتیم پول دارو، میدادیم یاد کردیم. پایان.
منبع: شرق