خوب به یاد دارم که سهشنبهشب بود که خبر عزل ما را اعلام کردند. فردای آن روز گزارش را از آقای دانشجعفری گرفتم. شب به منزل آمدم. از فرط خستگی زود خوابم برد اما ساعت دونصفهشب بود که از خواب بیدار شدم. در همانساعت شروع کردم و برای آقای احمدینژاد نامهای نوشتم.
زهرا مهدور: اردیبهشت سال ٨۶ بود که دستورِ برکناری ناگهانی مدیرعامل و اعضای هیاتمدیره بیمه ایران، توسط محمود احمدینژاد، رییسجمهور وقت ایران، غوغایی عظیم در شهر به پا کرد. غوغا و هتکحرمتی که چنان برپایه ادعایی کذب استوار بود که هشتسال بعد، دامن نزدیکترین فرد به احمدینژاد را گرفت. در آنزمان گزارش توطئهآمیز دیوان محاسبات، به ریاست «محمدرضا رحیمی»، مبنیبر سوءاستفاده ۶٠٠میلیاردی مدیران بیمه ایران به عزل غیرمنصفانهای منجر شد؛ عزلی که وزیر اقتصاد کابینه احمدینژاد آن را به ظلم تعبیر کرد. کمتر کسی گمان میکرد که هشتسال بعد در چنین روزهایی، سریال شبکه فساد خیابان فاطمی در قسمت پایانی خود، معاون اول احمدینژاد را به جرم اختلاس در پرونده بیمه ایران راهی اوین کند.
«سیدمحمد آسوده» همان مدیری است که به استناد گزارش غلط رحیمی و دوستانش، به شیوهای ناجوانمردانه از مدیریت شرکت بیمه ایران برکنار شد. با کولهباری از تجربه ١٨ساله در هیاتعامل بیمه مرکزی، مدیریتعاملی شرکت بیمه البرز و حسابرسی صنعت بیمه به بیمه ایران آمد اما نمیدانست که با خاطرهای تلخ مجبور به ترک میدان بیرحم بخش دولتی میشود. هشتسال تمام روزگارش را در سکوت گذراند و حاضر نشد از ماجرای روزهای سخت و دردآورش سخنی به زبان بیاورد اما حالا با خیالی آسودهتر از همیشه، سکوتش را میشکند و متفاوتترین روایت را از پرونده بیمه ایران در گفتوگو با «شرق» بیان میکند. هنوز تمام وقایع را با جزییاتی کامل به خاطر دارد. وقایع آن روزهای دردآور همراه با تاریخ دقیق آن در ذهنش حک شده است. باوجود اینکه دولت روحانی چندینبار از او برای حضور مجدد در بیمه ایران دعوت به کار کرد اما خودش میگوید دیگر رمق و علاقهای برای مشارکت با بخش دولتی در وجود او باقی نمانده است.
باوجود تمامی آزار و اذیتها میگوید: اگرچه آقای رحیمی تا همین چندماه پیش و قبل از رفتن به بازداشتگاه به یکی از دوستان گفته بود که انگار آقای آسوده من را نبخشیده است، اما از طریق یکی از دوستان به او پیام دادم که من شما را حلال کردم اما احمدینژاد را نمیبخشم و حلال نمیکنم چون او به ظلمی که به ما روا داشت، آگاه بود، ولی سکوت کرد و بیعذرخواهی از من رفت… .
آقای آسوده، هشت سال پیش در دولت آقای احمدینژاد شما را براساس گزارشی که آقای رحیمی، رییس وقت دیوان محاسبات، تهیه کرد به اتهام تخلف و سوءاستفاده مالی از مدیریت بیمه ایران، شبانه عزل کردند. اگرچه بعد از سالها آقای رحیمی که بعد از آن معاوناول رییسجمهور شد، خود در این ماجرا درمقابل اتهامات مشابهی قرار گرفت. شما هیچوقت در مورد این اتهام و ماجرای عزل ناگهانی خود و هیاتمدیره بیمه ایران صحبت نکردید. در آن زمان شما تنها به یکی، دو جمله اکتفا کردید که «ما گناهی نداریم و آینده همهچیز را مشخص میکند» و بعد از آن تا این لحظه در مورد ماجرای برکناریتان سکوت کردهاید. میخواهم همهچیز را از اول تعریف کنید. ماجرا از کجا آغاز شد؟
ماجر از آنجایی آغاز شد که آقای احمدینژاد به توصیه چندتن از دوستانشان دستور داده بودند شرکتهای بیمهای باید از محل درآمدهای بیمه شخصثالث به نیروی انتظامی مبالغی حدود ١٠٠میلیاردتومان کمک کنند. آنزمان برای پرداخت چنین پولی مجوز قانونی وجود نداشت. ضمناینکه بیمه ایران ۵٣درصد بازار را در دست داشت و قاعدتا نسبتبه شرکتهای بیمهای باید سهم بالاتری به نیروی انتظامی پرداخت میکرد. آقای دانشجعفری وزیر اقتصاد بودند و با مسوولان بیمه، ازجمله بنده بهعنوان مدیرعامل بزرگترین شرکت بیمهای ایران چندینبار صحبت کردند که به نیروی انتظامی کمک کنید. قصدشان هم خیر بود چون میگفتند بالاخره این وجوه پرداختی میتواند در پیشگیری از حوادث جادهای موثر باشد و جلوی خسارتهای بیمهای را بگیرد، اما من مخالفت میکردم. علت مخالفت من هم این بود که پرداختن به چنین مسالهای خارج از اختیارات رییسجمهور و قوهمجریه بود و چنین پرداختی به قانون نیاز داشت.
این گفته شما به گوش آقای احمدینژاد رسیده بود؟
بله. حرفهای من را به گوش ایشان رسانده بودند و آقای احمدینژاد هم گفته بودند نیازی به قانون نیست و خود من قانون هستم. اوایل ریاستجمهوری آقای احمدینژاد بود، همه از ایشان حمایت میکردند و ایشان هم هر کاری که میخواستند میکردند و هیچکس به ایشان چیزی نمیگفت، البته بعدها که دولت اساسنامه شرکتهای بیمه را بهمنظور دادن مجوز به شرکتها برای چنین کمکهایی اصلاح کرد، شورای نگهبان هم به این کار ایراد گرفت و اعلام کرد این کار از اختیارات دولت نیست و سرانجام برای کمک به شرکتهای بیمه قانون تصویب شد. بعد از این اتفاقات در اواخر سال١٣٨۵، آقای احمدینژاد هنگام ارایه قانون بودجه سال١٣٨۶، در مجلس اعلام کردند برخی از مدیران شرکتهای بیمهای با نیروی انتظامی همکاری نمیکنند و بههمیندلیل ما با آنها برخورد خواهیم کرد. چندروز بعد از این سخنرانی بود که آقای رحیمی افرادی را بهعنوان بازرس از طرف دیوان محاسبات به بیمه ایران فرستادند. همراه اینها یکنفر به اسم جابر ابدالی هم بود که از طرف آقای رحیمی به بیمه ایران فرستاده شده بود.
شما حکم جابر ابدالی را دیدید؟
اول که آمدند، حکم نداشتند. من هم گفتم بدون حکم کسی را به بیمه ایران راه ندهید، چون حکم ندارند تا بالاخره برای اینها حکم زدند. جابر ابدالی کارمند دولت هم نبود، اما او را بهعنوان بازرس دیوان محاسبات به بیمه ایران فرستادند. جالبتر از آن وقتی با جابر ابدالی صحبت کردم، متوجه این موضوع شدم که ایشان سواد چندانی ندارد و حتی آن زمان سواد این فرد را زیردیپلم ارزیابی کردم. هنوز برای بازرسهایی که دیوان محاسبات به بیمه ایران فرستاده بود، حکم نزده بودند. اینها به شعبههای بیمه ایران سرکشی میکردند، روسای شعب را اذیت میکردند و اطلاعات عجیب و غریبی از آنها میخواستند.
بعضا حتی خودشان را بهعنوان بستگان و نزدیکان آقای رحیمی هم معرفی میکردند. بلافاصله درباره اقدامات مشکوکی ازایندست در بیمه ایران، به آقای رحیمی نامه محرمانهای نوشتم، با دفتر ایشان هم تماس گرفتم که توضیح بدهم، اما فایدهای نداشت. خلاصه این افراد شروع به حسابرسی و بازرسی کردند، اصلا حسابرسی که بلد نبودند، اما هرچقدر هم گشتند، چیزی پیدا نکردند.
آنزمان که متوجه اقدامات مشکوک در بیمه ایران شدید، دست به جابهجایی افراد نزدید؟
وقتی متوجه اقدامات مشکوک شدم، عدهای را که صلاحیت نداشتند، جابهجا کردم. این خبر به گوش من رسید که رییس وقت حراست بیمه ایران خبرهای نادرستی به دیوان محاسبات منتقل میکند و با عدهای همکاری میکند که دست به تغییر ایشان زدم. به محض اینکه قصد کردم و ماموریت ایشان در بیمه ایران را خاتمه دهم، به من اعلام کردند که من از نزدیکان آقای رحیمی هستم و اگر به ماموریت من در بیمه ایران خاتمه بدهید، من از طرف دیوان محاسبات حکم بازرسی میگیرم و به بیمه ایران برمیگردم. این قضیه را هم به اطلاع آقای رحیمی رساندم. در کمال تعجب چندوقت بعد ایشان هم از طرف آقای رحیمی به جمع بازرسین دیوان محاسبات پیوستند. اینجا دیگر معلوم شد همه اینها با یکدیگر همدست هستند. روزبهروز فشار این گروهها و اذیت و آزار آنها زیادتر میشد.
این گروهها علیه من شایعاتی در بیمه ایران میساختند مبنیبر اینکه آسوده سوءاستفادهچی و باندباز است یا خسارت برخی را پرداخت میکند و خسارت برخی را نمیدهد و حتی بعضا به انتصابات ایراد وارد میکردند که در بیمه ایران پارتیبازی میشود، درحالیکه همه میدانستند من از افراد سالم حمایت میکردم و افراد نادرست را کنار میگذاشتم. بالاخره کار به جایی رسید که من استعفای خود را بهصورت محرمانه نوشتم، دو، سهبار هم استعفا داده بودم، چون دیگر علاقهای به ماندن در بیمه ایران نداشتم، اما آقای دانشجعفری با آن موافقت نمیکردند و میگفتند من هرچقدر بررسی کردم، گزینهای بهتر از شما پیدا نکردم.
پس با این دست ترفندها سعی میکردند زمینه را برای اتهامزدن به شما و اهداف خودشان فراهم کنند؟
دقیقا. گزارش سراسر دروغی علیه ما برای دیوان محاسبات نوشتند. حتی به نحوه پرداخت خسارت ما ایراد میگرفتند، درحالیکه پرداخت یا عدم پرداخت خسارت در بیمه ایران در دست یکنفر نبود، مدیریتهای مختلف به آن رسیدگی میکردند. به این صورت که خسارتهای کوچک را مدیریتها پرداخت میکردند و خسارتهای بزرگ بعد از رسیدگیهای کارشناسی به هیاتمدیره ارجاع داده میشد تا پرداخت آن تایید شود.
در آن گزارش دیگر چه ایرادات و اتهاماتی به نحوه مدیریت شما وارد کردند؟
یکی دیگر از مواردی که در گزارشها به آن اشاره شده بود، این بود که بیمه ایران ٣٠٠میلیاردتومان از برخی دستگاهها طلب دارد، اما بهدنبال وصول طلب نرفته است. این مساله را بهعنوان سوءاستفاده مالی در گزارش آورده بودند، یعنی یکی از موارد در سوءاستفاده ۶٠٠میلیاردتومانی این قضیه بود، درحالیکه این ٣٠٠میلیارد حتی ١٠درصد حق بیمههای یکساله بیمه ایران در آن زمان هم نبود. اگر هم اینک حق بیمه بازار بیمه ١۶هزارمیلیاردتومان باشد، سهم بیمه ایران هشتهزارمیلیاردتومان از بازار بیمه است، اما آنزمان نزدیک سههزارمیلیاردتومان سهم بیمه ایران در بازار بیمه بود. غالب بیمهگذاران بیمه ایران هم دولتی بودند و بههمیندلیل ٣٠٠میلیاردتومان از دستگاههای دولتی طلب داشتیم. یکی دیگر از موارد آن گزارش این بود که چرا بیمه ایران خسارت ٣٠٠میلیونی و ۵٠٠میلیونی پرداخت کرده و نباید این خسارتها را پرداخت میکرد یا بیمه ایران قبلا در لندن فعالیت داشته اما الان فعالیت ندارد و زیان داده است. جالبتر از همه اینها این بود که وقتی همه اینها را جمع میزدیم، به ۶٠٠میلیاردتومان نمیرسید و مجموع این حسابوکتابها معلوم نمیشد.
یعنی یک پروندهسازی کاملا ناشیانه… و چنین گزارشی را به دست آقای رحیمی و آقای احمدینژاد رساندند؟
بله. آقای رحیمی بهشدت به دنبال این گزارش بود. گزارش ظرف سه یا چهارروز نوشته شد و بهمحض اینکه به دست آقای رحیمی رسید، آن را مستقیما به دست آقای احمدینژاد رساند. تردید دارم که آقای رحیمی قبل از ارایه گزارش به رییسجمهور خود یکبار آن را با دقت خوانده باشد. اساسا ارایه گزارش از سوی دیوان محاسبات که زیر نظر مجلس است، مستقیما به رییسجمهور مشکل قانونی و سازمانی داشت و بعدها موجب گلایه نمایندگان مجلس شد. بعدها از برخی دیگر از مسولان و مشاوران همان زمان دیوان محاسبات شنیدم به آقای رحیمی توصیه کرده بودند که اجازه دهند بدوا گزارش در مسیر قانونی خود در داخل ارکان دیوان محاسبات از جمله دادستانی دیوان و هیاتهای مستشاری رسیدگی شود که ایشان نپذیرفته بود و قبل از بررسیهای لازم و طی مراحل قانونی این گزارش نادرست را ارایه و رسانهای کردند.
واکنش اولیه آقای احمدینژاد به این گزارش چه بود؟
آقای احمدینژاد در اوایل مسوولیت خود تمام کارهای قبل از دوران خود را زیر سوال میبردند و به تمام مدیران گذشته بدبین بودند و علاقه زیادی داشتند تا پرچم مبارزه با فساد در کشور را در دست بگیرند و آن را بهنفع گروه خود مصادره کنند. غافل از آنکه عُجب و غرور در این زمینهها بسیار مخرب است. با این انگیزه بدون اینکه اجازه دهند این گزارش در مراجع ذیربط بررسی شود، دستور عزل مدیران بیمه ایران را صادر کردند و در گوشه این گزارش نوشته بودند باید چنین افرادی کنار گذاشته شوند و افراد سالم و امانتدار در چنین پستهایی منصوب شوند که معنی مخالف آن این بود که مدیران وقت بیمه ایران سالم و امانتدار نبودهاند.
به شما چگونه قضیه عزل و برکناریتان را اعلام کردند؟
ابتدا یکی از دوستان که خبر را روی خبرگزاری فارس دیده بود به من تلفن زد و موضوع را گفت و من هم که در آن زمان در مسیر رفتن به خانه بودم، با رسیدن به منزل خبر را روی اینترنت دیدم و کمی بعد خبر را از اخبار سراسری تلویزیون شنیدم که بهعنوان تیتریک اعلام شد. چون اصلا خبر نداشتیم چنین برنامهای برای ما ترتیب دادهاند. باورم نمیشد که چنین کار نسنجیدهای که مدیران کشور را از قبل از هرگونه بررسی قانونی متهم میکرد، بدون بررسیهای لازم رسانهای شود.
شما خودتان این گزارشی را که علیه شما و هیاتمدیره وقت بیمه ایران نوشته شده بود، قبل از اعلام دیده بودید؟ یا حداقل موارد آن به شما اعلام شده بود؟
خیر. معمولا گزارشهایی که علیه افراد توسط حسابرسان و بازرسان نوشته میشود، به خود فرد نشان میدهند تا حتیالامکان درباره آن توضیح بدهد اما هیچ وقت از ما درباره بندبهبند آن گزارش سوالی نکردند و چیزی نپرسیدند.
شما چطور توانستید هشتسال سکوت کنید؟ چرا در آن زمان نسبت به این قضایا واکنش نشان ندادید؟ چرا در قبال این رفتارها سکوت کردید؟
فضای مناسبی نبود چون فایده نداشت. باید صبر میکردم که درست هم تشخیص دادم. آن زمان فقط گفتم آینده همهچیز را مشخص میکند و ارزش من بیشتر از ۶٠٠میلیاردتومان است. البته اگرچه من سکوت کردم، ولی جامعه سکوت نکرد. اکثر رسانهها این اقدام را زیر سوال بردند. روزنامههایی مثل کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی و روزنامههای متعدد دیگر این اقدام را مورد انتقاد قرار دادند. تا جایی که به خاطر دارم، روزنامه کیهان در مطلبی این اقدام را تقصیر رحیمی و قصور احمدینژاد اعلام کرد.
بعد از اینکه شما را عزل کردند، چه کردید؟ برای احقاق حق خود رایزنی و مذاکرهای با مقامات نداشتید؟
سروصدای زیادی بابت این مساله بهپا شده بود و به همیندلیل مجلس به آن ورود پیدا کرد. به رییسمجلس نامه نوشتم و پاسخ تکتک موارد را در قالب گزارشی بیان کردم و گفتم این گزارش سرتاسر نادرست است. در مجلس در چندینکمیسیون جلسه گذاشتند و موضوع را بررسی کردند. در کمیسیون اصل٩٠مجلس کمیته سهنفر خاصی برای رسیدگی به این موضوع تشکیل شد. نتیجه کار این کمیته گزارشی بود که در آن بیگناهی مدیران برکنارشده مورد تایید قرار گرفته بود. این گزارش جهت ارایه به صحن علنی ارایه شد، اما در آن زمان قرائت گزارش در صحن علنی به مصلحت نبود. البته سرانجام رییس وقت کمیسیون اصل ٩٠مجلس به رییسجمهور نامه داد طبق بررسیهای انجامشده، هیچ تخلفی از ناحیه این افراد رخ نداده و توصیه میشود از هیات بیمه ایران دلجویی شود. بعدها دیوان محاسبات هم این موضوع را رسیدگی کرد و طبق اعلام دادستان دیوان محاسبات و هیاتهای مستشاری، مدیران معزول تبرئه شدند و آنها اعلام کردند حتی یکریال هم از طرف این افراد تخلف نشده است. در همان دو،سهماه اول، دستگاههای نظارتی ازجمله سازمان بازرسی کل کشور و سازمان حسابرسی این پرونده را بررسی و اعلام کرده بودند این گزارش علیه ما خلاف واقع بوده است.
بعد از اینکه شما را برداشتند، دوباره به بیمه ایران بازگشتند؟
بله. بعد از اینها به بیمه ایران نفوذ پیدا کردند، فکر میکردند فتحالفتوح کردهاند و به تخلفات ادامه دادند تا همهچیز روشن شد. بعدها معلوم شد افراد با هم ارتباطات پولی داشتند و به آقای رحیمی هم پول میدادند. خدا خواست داستانهای آنها روشن شود؛ بالاخره خدا جای حق نشسته است.
گویا با استفاده از بیمهنامههای تقلبی و صوری اقدام به سوءاستفاده مالی در بیمه ایران کردند. چطور سیستمهای بیمهای قادر به شناسایی چنین سوءاستفاده مالی ای نبود؟
هنگامی که در شرکتی باندی درست شود و این باند حمایت بیرونی داشته باشد، زمینه چنین تخلفات و سوء استفادههایی فراهم میشود. جابر ابدالی با حمایتها و اینکه بازرس دیوان محاسبات شده بود، چنان در بیمه ایران نفوذ کرده بود که برخی مسوولان و روسای شعب از وی میترسیدند. چندسال اسناد و مدارک را کپی میکردند و یک حکم دیه را در دوپرونده میگذاشتند.
متوجهام که همچنان یادآوری این خاطرات تلخ برای شما دردآور است. خواهش میکنم به بحث ادامه بدهیم. مسلما در آن روزها به شما خیلی سخت گذشت؟
آنچه برای من خیلی سخت بود، این بود که اینها عدد بزرگ ۶٠٠میلیاردتومان را بهعنوان سوءاستفاده مالی اعلام کردند تا دیگر قبح دزدی شکسته شود. زمانی این داستانها شروع شد که دزدی، تخلف و اختلاس قبح داشت. خیلی بد بود که مدیری حتی یک میلیون تومان سوءاستفاده کرده باشد، اما الان دیگر این قبح ریخته شده و برخی مسایل عادی شده است. جالب این است که تا همین چندوقت پیش اسم افراد دخیل در پرونده بیمه ایران را بر سر زبان نمیآوردند و میگفتند آقای (م. ر)، اما در زمان ما یکشبه بدون اینکه حتی به ما تفهیم اتهام کنند، اسم هیاتمدیره بیمه ایران را آوردند.
شما سعی نکردید بهنوعی آقای احمدینژاد را نسبت به وقوع چنین تخلفاتی از ناحیه نزدیکان و دوستانشان آگاه کنید یا که حتی توضیحی درباره اتهام ناجوانمردانهای که به شما زده بودند، دهید؟
خوب به یاد دارم که سهشنبهشب بود که خبر عزل ما را اعلام کردند. فردای آن روز گزارش را از آقای دانشجعفری گرفتم. شب به منزل آمدم. از فرط خستگی زود خوابم برد اما ساعت دونصفهشب بود که از خواب بیدار شدم. در همانساعت شروع کردم و برای آقای احمدینژاد نامهای نوشتم.
آن نامه را هنوز دارید؟
بله.
میخواهم بخشهایی از نامهای را که به آقای احمدینژاد نوشتید، بازگو کنید.
در بخشی از نامه نوشته بودم:
«چندساعتی است که از صدور حکم عزل خود مطلع شدم. ارقام نجومی و اتهامات سنگین است. ادعاها و گزارش دیوان محاسبات غیرکارشناسی و غیرمنصفانه است و گردش کار صورتگرفته قبل از برداشتن یک گام برای اثبات، با اصل عدالتگستری و تقوی مغایرت دارد. در نگاهی کلی و سریع اکثر موارد اتهامی در یک بررسی سطحی قابل دفاع و ردشدن است و بخشی نیز مطلقا متوجه اعضای هیاتمدیره مشمول حکم عزل نیست. گزارش به نحوی تدوین شده که حاکی از عدم اطلاع تدوینکنندگان است. امیدوارم چنانچه اینجانب و هریک از اعضا هیاتمدیره سوءاستفادهای از مقام و موقعیت خود داشتهایم، اثبات شود که در چنین صورتی علاوه بر عزل مستحق اشد مجازات خواهیم بود. من ٢٣سال در مدیریت ارشد صنعت بیمه صادقانه و با امانتداری کامل خدمت کردهام. مطمئن باشید تا پریروز آبرومند بودم و اطمینان دارم که نزد مجموعه صنعت بیمه و آشنایان هنوز آبرومندم. آنچه که بیش از همه در این دوروز مرا آزرده کرد، لطمه به اعتبار مقامات ارشد کشور، صنعت بیمه و بیمه ایران بود. دوبار در اولین لحظه دیدار کعبه، دعای عاقبت بهخیری کردهام. البته چهبسا خیر انسان در چیزی که او شر تلقی میکند، باشد.» حتی در آن نامه صورت دقیق و کامل داراییهای خود و همسرم را قبل و بعد از تصدی مسوولیت در بیمه ایران اعلام کردم. همین الان هم خیلی از مدیران جرات نمیکنند اطلاعات مالی خودشان را آنطور که من به آقای احمدینژاد دادم، بنویسند. من حتی تعدادی سکه و مقداری ارز که در خانه داشتیم را لیست کردم و موجودی حساب بانکی خودم را که حدود ٢٠میلیونتومان بود اعلام کردم.
آقای احمدینژاد جواب نامه شما را دادند؟
خیر. البته روزی یکی از مشاوران ایشان مرا صدا کردند و گفتند حالا این اتفاقات افتاده، از ما چه میخواهید؟ که من هم گفتم فقط با بازنشستگی من موافقت کنید. برادر آقای احمدینژاد (داوود احمدینژاد) نیز که در آن زمان بازرس ویژه بودند، من را صدا کردند و از من بابت این مسایل عذر خواهی کردند. اگرچه ایشان هم در مقطعی علیه ما اخبار نادرستی را به گوش آقای احمدینژاد رسانده بودند که البته خیلی زود متوجه شدند که گزارشها غلط بوده و خود ایشان هم رکب خوردهاند و به همین دلیل از من عذر خواهی کرد. داوود احمدینژاد به من گفت که ما به صورت مکتوب از شما عذرخواهی خواهیم کرد. اما این اتفاق نیفتاد. فرض من بر این است که به آقای احمدینژاد گفتند و ایشان قبول نکردند.
به یاد دارم که آقای رحیمی در یک مراسم عمومی از شما دلجویی کردند.
بله. قبل از آن در یکجلسه خصوصی آقای رحیمی به من گفتند من را حلال کنید. آن روز به ایشان گفتم شما را حلال نمیکنم. گفتند چرا؟ گفتم به این دلیل حلال نمیکنم که شما بهصورت خصوصی از من حلالیت میطلبید ولی در منظر عموم به حیثیت و اعتبار من لطمه زدید. به ایشان گفتم نهتنها در مورد من که باید از هیاتمدیره بیمه ایران عذرخواهی شود. آقای رحیمی گفتند چون هیاتمدیره را آقای احمدینژاد عزل کردهاند، من نمیتوانم این کار را کنم. آن روز که از من حلالیت طلبیدند، به من گفتند من یک پشتپا به شما زدم، اما ٣٠٠پشتپا تا الان خوردهام…. این مساله گذشت تا اینکه در سمینار بیمه و توسعه در خاتمه سخنرانی خود گفتند میخواهم از یک نفر در صنعت بیمه که زحمات بسیاری کشیدهاند، تشکر کنم و بعد نام من را اینگونه صدا زدند؛ آسیدمحمد آسوده. شاید حس کرده بودند سیدبودن من ایشان را گرفتار کرده است که من را اینطور صدا زدند. در سمینار بیمه و توسعه کنار آقای امین، رییسکل محترم فعلی بیمه مرکزی، نشسته بودم. وقتی آقای رحیمی اینگونه گفتند، ناخودآگاه گریهام گرفت و ایشان را حلال کردم.
پس آقای رحیمی را حلال کردید و بخشیدید؟
بله. من ایشان را حلال کردم. اما دو،سهماه پیش بود که یکی از دوستان به من گفتند آقای رحیمی به من میگوید مثل اینکه هنوز آقای آسوده من را حلال نکرده ولی من به ایشان گفتم من آقای رحیمی را حلال کردهام، شاید داستان دیگری در جای دیگری و با کس دیگری در میان است.
ماجرای برکناری شما با آن اتهام سنگین، لطمه زیادی به خودتان و خانوادهتان وارد کرد و بدونشک خاطرات تلخ شما از آن زمان کم نیست.
البته این موضوع بیشتر از من به بیمه ایران و نظام مدیریتی کشور لطمه زد. یکی از بدترین خاطرات تلخ من این بود که آن زمان دختر من در دانشگاه شهیدبهشتی دانشجوی رشته پزشکی بود. چندروز بعد از داستان برکناری من، یکی از استادان ایشان سر کلاس درس به مساله سوءاستفاده در بیمه ایران اشاره کرده و هیاتمدیره بیمه ایران را زیر سوال برده بودند. آنقدر به دختر من در آن لحظه سخت میگذرد که در دفاع از من بلند میشود و میگوید آن کسی که شما درباره آن صحبت میکنید، پدر من است و این حرفها درباره ایشان صحت ندارد.
واکنش مدیران بیمهای به قضیه برکناری شما و آن اتهام سوءاستفاده ۶٠٠ میلیاردی چه بود؟ برخورد آنها با شما تغییر نکرد؟
من از مدیران قدیمی صنعت بیمه بودم و هیچکس در صنعت بیمه کشور این خبر را باور نکرد که هیچ، تازه یکباره تمام اهالی صنعت بیمه از من دفاع هم کردند. برخورد هیچکس از دوستان و آشنایان با من تغییر نکرد، حتی در کاسبهای محلمان کوچکترین تغییر حالتی ندیدم. در تمامی اطرافیان و همکاران کوچکترین حالتی که احساس کنم حرفهای مرا باور ندارند یا کوچکترین بخشی از اتهامات اعلامشده را باور کردهاند، مشاهده نکردم. همه آنهایی که من را میشناختند، هرجا رفتند، گفتند همه حرفهایی که پشتسر آسوده میزنند، دروغ است.
آقای دانشجعفری بهعنوان وزیر وقت وزارت اقتصاد هم از شما حمایت زیادی کردند.
آقای دانشجعفری خیلی زود متوجه شده بودند این اتهامات علیه ما نادرست است. در همانزمان علیه خود ایشان هم برنامههایی داشتند و اساسا برخی اتهامات به ما را برای ضربهزدن به ایشان میدانستند. حتی ایشان در مراسم تودیع خود یکی از دلایل جابهجاییشان را مساله بیمه ایران عنوان کردند و گفتند به بیمه ایران ظلم شد. بیشتر از من به کشور و به بیمه ایران ظلم کردند. این مساله کمترین هزینه را برای من داشت، اما برای بیمه ایران، کشور و نظام هزینه زیادی داشت. برای یک کشور خیلی سخت است که معاوناول آن راهی زندان شود.
آقای رحیمی بر سر این موضوع تاوان خیلی سنگینی را پرداخت کردند.
در آن روزهای سخت اولیه من همهچیز را به جدهام خانم حضرتزهرا واگذار کرده بودم.
آقای احمدینژاد را چطور؟ ایشان را بخشیدید؟ حلال کردید؟
نخیر. من ایشان را حلال نکردهام. من دوبار به ایشان نامه نوشتم و جوابی به نامه من ندادند. هیچوقت هم در جایی عمومی اعلام نکردند این تهمتهای ناروایی که به ما زدهاند، اشتباه بود. البته، میدانم به ظلمی که به مدیران وقت بیمه ایران شد، آگاهند.