دهخدا در لغت‌نامه‌اش می‌گوید: تورم نام مرغی است که پاهای بلندی دارد و زیستگاه آن در دره نیل می‌باشد و در جرات و جسارت این پرنده می‌گوید این مرغ برای سدّ جوع و سیر نمودن خود ریسک و خطر حمله کردن به دهان تمساح و ربودن لقمه از دهان آن را هم می‌پذیرد. اگر بخواهیم با بهره‌گیری از استعاره و مجاز رشد بی‌رویه قیمت‌ها و آثار مخرب اجتماعی آن را با این معنی بسنجیم باید بپذیریم انسان گرسنه همواره در معرض خطر قرار دارد و در مواردی ممکن است همه معیارها و ملاک‌ها را زیر پا بگذارد و مرتکب اعمال و رفتاری ‌شود که هیچگاه انتظار آن نبوده. در این موارد اینگونه افراد به شدت قابل ترحم هستند و باید از هر راه ممکن به جای ملامت و خشونت برای نجات آنان سعی و تلاش کرد. دهخدا در ادامه می‌گوید تورم به معنی ورم‌کردن و آماسیدن و رشد بی‌رویه است که این معنی بر تورم مورد نظر ما یعنی گرانی افسارگسیخته و رشد بی‌رویه قیمت‌ها منطبق می‌باشد. صادقانه بگویم وقتی تورم و بیماری سخت و کشنده گرانی را در لغت‌نامه دهخدا بررسی می‌کردم بیماری لاعلاج سرطان برایم تداعی شد. تورم و گرانی موجب خلق و ایجاد آشفته بازاری می‌شود که در آن توده مردم قدرت خرید نسبت به بخش ضروری زندگی و مایحتاج عمومی را از دست می‌دهند. افراد صاحب نظر در بررسی علل و عوامل ناهنجاری‌های اقتصادی ضمن صحبت از عرضه و تقاضا و ضرورت هماهنگی آن برای تنظیم بازار و سلامت اقتصاد از برنامه‌ریزی صحیح و کارشناسانه برای تولید و ایجاد امکان برابری یا افزایش آن از مصرف و آمایش سرزمین و شناخت نیازها و تعیین اولویت‌ها و اعمال صرفه‌جویی و پرهیز از اسراف و تبذیر نسخه‌هایی تجویز می‌کنند و حسب مورد موفقیت‌هایی هم به دست می‌آورند. ولی در کنار این همه به یکی از اصلی‌ترین علل که نابرابری در برخورداری از شرایط و امکانات و حمایت و پشتیبانی عادلانه از همگان است کمتر می‌پردازیم.

راستی سرمایه کشور برای همه در گردش است؟ ارزش افزوده به همه برمی‌گردد؟ بانک‌ها و نقدینگی برای عموم می‌چرخد؟ و بالاخره عمده نقدینگی قابل توجه و بخش اعظم چرخه اقتصاد در قالب صادرات و واردات در اختیار و در انحصار چه درصدی از جمعیت کشور است؟ کالبدشکافی این شایعه که بخش عمده نقدینگی کشور در اختیار کمتر از هزار نفر است از حقیقتی تلخ پرده بر‌می‌دارد که ۷۵میلیون شمع در ایران می‌سوزند و آب می‌شوند تا به کمتر از هزار نفر نور و حرارت بدهند و در رفاه زندگی کنند؛ یعنی در عرصه کشور همه می‌دوند ولی هزار نفر برای هضم غذا می‌دوند و ۷۵میلیون‌نفر شب و روز آرام و قرار ندارند تا غذایی به دست آورند. من به‌عنوان یک مسلمان افتخار نمی‌کنم که بیش از ۱۰‌میلیون‌نفر تحت پوشش کمیته امداد باشند. من به‌عنوان فردی که نظام اسلامی را تنها حکومت مورد عنایت خداوند می‌شناسد از اینکه بیش از ۷۰میلیون‌نفر برای ثبت‌نام یا دست‌یافتن به یارانه در صف بایستند رنج می‌برم. با این حال قبول دارم که تورم مساله‌ای است اقتصادی با ابعاد پیچیده و باید کارشناسان صاحب‌نام و صاحب‌نظر در مورد آن به بحث و بررسی بپردازند. و اینکه افرادی مثل من وارد این مقوله می‌شوند به علت عریان‌شدن اقتصاد و سقوط طشت آن از بام است. هر چند آنچه در این مقام و مقال به آن می‌پردازم چیزی در حدود مایحتاج عمومی و مربوط به نان و آب جامعه و به تعبیر رایج روز سبد کالای خانواده است و این مقوله را همه خوب می‌فهمند و آن را با تمام وجود لمس می‌کنند در فرهنگ دیانت و در احکام شرع علمای دین می‌فرمایند فقیر به کسی اطلاق می‌شود که قدرت تامین هزینه‌های اولیه و ضروری خود و خانواده و افراد تحت تکفل را برای یک سال آماده و در اختیار ندارد، ولی مسکین آن کسی است که با تامین هزینه جاری روزانه خود با مشکل مواجه است. من فقیر و مسکین نیستم، ولی در میان آنان زندگی می‌کنم و با آنان در ارتباطم و صدای ناله و ضجه خود و فرزندانشان را خوب می‌شنوم و این دلنوشته ادای تکلیفی در انعکاس شمه‌ای از آن است که فرمودند: «من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم.» در شرایطی که افرادی برای تامین مایحتاج روزمره در مضیقه‌اند با سخنرانی، مقاله و موعظه نه مشکل ازدواج و تشکیل خانواده به سامان می‌رسد و نه می‌توان جلو بحران طلاق را گرفت. وقتی دانش‌آموخته دانشگاه از خیر استخدام در سیستم اداری گذشته و امکان استفاده درست از مدرک و معلومات و اندوخته‌های خود در بخش آزاد هم برایش فراهم نیست و خود را به سرایداری و نگهبانی مجموعه‌ای دلخوش کرده ولی تحت تاثیر عوامل اقتصادی جامعه و کسادی و عدم رونق کسب و کار یکباره لغو قرارداد و اخراج می‌شود، چگونه باید در او ایجاد شوق کرده او را به شور و نشاط تشویق کرد که او حق دارد در پاسخ بگوید: «تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی.» توجه داشته باشیم نمونه‌های ملال‌آوری که بیان شد تنها بخشی از یک روی سکه تورم و آن روی آشکار تورم است. یعنی قسمتی که به راحتی قابل شناسایی است. مثلا قیمت نان و آب و گوشت و حبوبات و لبنیات و میوه و تره‌بار و حامل‌های انرژی در سال ۱۳۹۳ را با قیمت این کالاها در سال ۱۳۹۲ مقایسه می‌کنند و ما معمولا به روی پنهان تورم نمی‌پردازیم و آن خسارتی است که از ناحیه تنزل کیفیت یا کم‌فروشی بر مصرف‌کنندگان تحمیل می‌شود. انگلیسی‌ها ضرب‌المثل معروفی دارند تحت این عنوان «به اندازه‌ای پولدار نیستم که جنس ارزان و دست دوم بخرم.» در باب کم‌فروشی شیر، ماست، پنیر و مقدار موجود در ظرف‌هایی دربسته و با پلمب به مشتری تحویل می‌شود و مقایسه وزن اسمی و اعلامی با وزن واقعی و تحویلی و نیز دورریزهای مرغ و گوشت که قیمت آن را از مصرف‌کننده دریافت می‌کنند روشن می‌سازد که بخشی از وجه پرداختی غیرعادلانه و فریبکارانه رد و بدل شده است و به قول مردم کوچه و بازار «نم کشیده و آب رفته.» این در حالی است که برای محاسبه نرخ تورم نه تنها شباهتی بین نرخ‌های اعلامی بانک مرکزی و سایر مراجع ذی‌ربط با قیمت بازار وجود ندارد، که تفاوت فاحش آن در جای‌جای زندگی مصرف‌کنندگان موج می‌زند. مساله وقتی رخ می‌نماید که قیمت عدم کیفیت و کم‌فروشی نیز به تورم آشکار اضافه شود و در یک کلمه در محاسبه نرخ تورم باید فاکتورهای تعیین‌کننده را تماما شناسایی کرد تا شاید این معادله قدری به شناساندن نرخ واقعی تورم نزدیک‌تر باشد.

منبع: آرمان


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=40219
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

نیمه پنهان تورم
نیمه پنهان تورم
نیمه پنهان تورم
نیمه پنهان تورم
نیمه پنهان تورم
نیمه پنهان تورم