دکتر حجت قندی: نرخ سود بانکی یکی از ابزارهای مهم کنترل پایه پولی و نقدینگی در اقتصادی است که در شرایط عادی قرار دارد و در عین حال سیستم بانکی آن درست کار میکند. اگر به شرایط کنونی اقتصادی آمریکا و اروپا نگاه کنید میبینید که ابزار اصلی «فدرال رزرو» یا بانک مرکزی اروپا، برای کنترل و دستکاری در بازار پول این دو منطقه پولی، دیگر تغییر نرخ سود بانکی نیست. دلیلش این است که نرخ سود معیار (در آمریکا این نرخ معیار، نرخ بهره شبانه است) در این بازارها عملا صفر است که کاهش بیشتر آن ممکن نیست.
بهعبارتی، اقتصادهای آمریکا و اروپا در شرایط تعادل عادی قرار ندارند و تهدید در این بازارها، تورم بسیار پایین، درست کار نکردن بازار اعتبارها مخصوصا در اروپا و کمبود تقاضای کل است. این نکته را ذکر کردم که بگویم تغییر نرخ سود بانکی، تنها ابزار کنترلی نیست که گاهی غیرموثر است و گاهی هم بهترین ابزار نیست[۱].
اگر به شرایط حال حاضر اقتصادی ایران هم نگاه کنید، آنچه به نظر من میرسد این است که گر چه تعیین نرخ سود بانکی مهم است؛ اما مسائل مهمتری در پیش روی اقتصاد و سیستم پولی بانکی قرار دارند که از اهمیت بیشتری نسبت به تعیین نرخ سود برخوردارند. مساله مهم اول تورم بسیار بالاست که لزوما با بالا بردن نرخ سود بانکی کاهش نمییابد (گر چه این ابزار اگر همراه با سیاستهای انقباضی پولی استفاده شود میتواند موثر باشد) دلیلش هم این است که حتی در شرایط نرخ سود بالا هم، بانک مرکزی میتواند سیاستهای انبساطی پولی داشته باشد که تورمزا هستند. مساله مهم دیگر اینکه: سیستم بانکی که نمیتواند طلبهای خود را وصول کند سیستم درهمشکستهای است. چه نرخ سود پایین و چه نرخ سود بالاتر از نرخ تورم، اگر بانکها نتوانند مطالبات خود را پس بگیرند، صف تقاضا برای دریافت وام بانکی بینهایت بلند خواهد ماند. به این معنی که همه متقاضی وام خواهند ماند. البته نرخ سود بانکی که کمتر از تورم هم باشد صف بینهایت طولانیتری برای تقاضای وام ایجاد خواهد کرد که پایانی برای آن نیست. در جمعبندی این مطالب میتوان سه راهکار زیر را برای شرایط فعلی کشور و در ارتباط با نرخ سود بانکی پیشنهاد کرد:
۱- سیستم بانکی را اصلاح و تورم را کنترل کنیم.
۲- برای کنترل تورم، سیاستهای انقباض پولی ضروری است. در صورت اتخاذ این سیاستها، افزایش نرخ سود بانکی به بالاتر از نرخ تورم به عنوان یک ابزار ضروری است.
۳- حتی اگر تورم هم کنترل شود، نرخ سود کمتر از نرخ تورم به معنای وجود صف تقاضای وامی است که بر آن پایانی نیست.
[۱]: منظور این است که تفاهم کاملی بین اقتصاددانان درباره علت و معلول مشکلات اقتصادی در اروپا و آمریکا وجود ندارد؛ مثلا کمبود تقاضای کل مورد تاکید اقتصاددانان برجستهای مثل سامرز و کروگمن است، اما در طرف مقابل اقتصاددانان بزرگی مثل منکیو یا لوکاس از کلمه «کمبود تقاضای کل» خوششان نمیآید و مشکلات را بیشتر ساختاری میدانند که این بحثی اقتصادی و همزمان ایدئولوژیک است.
منبع: دنیای اقتصاد