نرخ هر دلار در کمتر از دو ماه، حدود ۴۰۰ تومان افزایش یافت و مجددا نگرانی‌ها در خصوص افزایش نرخ دلار تا بیش از ۳۵۰۰ تومان و تکرار تجربه سال ۹۱ را افزایش داده است. در حال حاضر بازار ارز همچنان دچار نوسان است و نرخ دلار با افزایش روزانه به رقم بیش از ۳۳۰۰ تومان رسیده و قیمت یورو نیز در مرز ۴۶۰۰ تومان قرار دارد. البته روند افزایشی در همه ارزها به یک شکل نیست و در برخی ارزها شاهد روند نوسانی رو به کاهش هستیم. اما شرایط عمومی بازار ارز حاکی از روند افزایشی است. در چنین شرایطی، مسوولان بانک مرکزی دلیل این نوسانات نرخ ارز طی روزهای گذشته را سفته‌بازی، اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها و تصور مردم از بالا رفتن نرخ ارز به دلیل اجرای این قانون می‌دانستند. این در حالی است که برخی کارشناسان معتقدند که نرخ کنونی بازار، نرخ تعادلی است. در همین رابطه، سید کمال سیدعلی، معاون اسبق ارزی بانک مرکزی می‌گوید: اگر نرخ ارز به مدت یک ماه ثابت بماند، نشان می‌دهد که نرخ واقعی است. به اعتقاد وی، نرخ ارزی قابل قبول است که در آن صادرات، واردات و سرمایه‌گذاری به نفع تولید باشد. اگر این سه عامل بتوانند با یکدیگر حرکت کنند و فعالان اقتصادی وارد بازار شوند، نرخ ارز به درستی در بازار خودنمایی می‌کند. سیدعلی در عین حال با انتقاد از مصاحبه‌های بی‌موقع مسوولان بانک مرکزی، متذکر می‌شود: مصاحبه‌هایی که الان مسوولان انجام می‌دهند که تا چند روز آینده نرخ ارز کاهش می‌یابد، درست نیست، چون باید بگذارند این اتفاق بیفتد و بعد بگویند نرخ ارز کاهش یافته است؛ وگرنه اگر ارز کاهش نیابد، مردم می‌گویند اینها هم مثل محمود بهمنی شده‌اند.

یکی از مشکلاتی که این دولت هم دارد، این است که وقتی نرخ ارز بازار ۳۳۰۰ تومان است، باید واردات را با دلار ۲۶۰۰ تومانی انجام ‌دهیم؟ ما در اینجا ۷۰۰ تومان به واردکننده سوبسید می‌دهیم. یعنی هر کسی ارز خود را از اتاق مبادلات ارزی بگیرد، بیش از ۷۰۰ تومان بابت هر دلار سود می‌کند. پس ما نباید نرخ بازار را بی‌اهمیت تلقی کنیم. بازار قیمت‌ها را تعیین می‌کند.

برای سوال اول بهتر است به تعریف سیاست‌های ارزی بپردازیم. شما به عنوان فردی که مدتی معاون ارزی بانک مرکزی بودید، سیاست‌های ارزی کشور را چطور می‌بینید؟

نظام ارزی‌ای که ما الان می‌خواهیم درباره آن صحبت کنیم و مجموعه مقرراتی که بانک مرکزی برای موارد مختلف اعمال می‌کند، مجموعه سیاست‌ها و مقررات ارزی است که در بانک مرکزی در چارچوب سیاست‌های پولی اعمال می‌شود.

بخش بازرگانی زیرمجموعه‌یی از اقتصاد کلان است و رابطه خیلی نزدیکی با ارز دارد. یعنی سیاست‌های ارزی، سیاست‌های وارداتی و صادراتی کشور را تنظیم می‌کند؛ این در حالی است که سیاست‌های ارزی در مجموعه بانک مرکزی تعیین و در چارچوب سیاست‌های پولی با آن رفتار می‌شود، ولی در اقتصاد، بازرگانی خارجی و تورم تاثیرگذار است. به عبارتی، ارز هم تاثیرپذیر و هم تاثیرگذار است. ما بعضی موقع‌ها به اشتباه فکر می‌کنیم که از طریق ارز باید همه مسائل را حل کنیم. برای مثال، تورم که بالا می‌رود، می‌گوییم تورم به‌دلیل قیمت ارز بالا رفته است؛ در صورتی که قیمت ارز یک زیرمجموعه است. خود تورم ممکن است نرخ ارز را افزایش دهد؛ چون زمانی که نرخ تورم افزایش می‌یابد، نرخ بهره نیز بالا می‌رود. به طور معمول یک رابطه‌یی بین نرخ سود ارزها با نرخ تبدیل آنها وجود دارد. به همین دلیل وقتی نرخ تورم بالا می‌رود، نرخ ارزها هم افزایش می‌یابد.

منظور شما این است که در کشور ما نرخ ارز در زمانی افزایش می‌یابد که نرخ تورم رشد پیدا کرده است؛ در حالی که برعکس این موضوع را در جامعه عنوان می‌کنیم و می‌گوییم تورم به خاطر ارز بالا رفته است؟

ببینید حالت مرغ و تخم‌مرغ را دارد. چرا نرخ ارز در بسیاری از کشورها که نرخ تورم پایینی دارند، افزایش پیدا نمی‌کند و در کشور ما افزایش می‌یابد؟ افزایش نرخ ارز رابطه مستقیم با تورم و رابطه معکوس با منابع ارزی دارد. اگر منابع ارزی کشور مطلوب باشد، هر چقدر هم که به ارز نیاز باشد، با همان نرخ قبلی عرضه می‌شود. پس نرخ ارز رابطه معکوس با منابع ارزی و رابطه مستقیم با تورم دارد. هم باعث تورم و هم تورم باعث افزایش نرخ ارز می‌شود.

ما بعد از جنگ چهار دولت داشتیم؛ دولت‌های سازندگی، اصلاحات، عدالت و اعتدال. به نظر شما هر کدام از این دولت‌ها چه سیستم ارزی‌ای را دنبال کردند؟ آیا سیاست‌های ارزی با مفهومی که مورد نظر شما است، در این دولت‌ها اعمال شد؟

ببینید سیاست‌های ارزی در دولت آقای هاشمی‌رفسنجانی تهیه و اعمال شد، اما متاسفانه موفق عمل نکرد، چون یک‌بار در سال ۷۱ خواستند یکسان‌سازی نرخ ارز را اعمال کنند و این اتفاق هم افتاد، ولی حالتی مانند سال ۹۱ پیش آمد که اول گفتند نرخ ارز ۱۲۲۶ تومان است، بعد نرخ ۲۵۰۰ تومان را اعلام کردند و بعد هم اتاق مبادلات ارزی مطرح شد. در واقع به دلیل اینکه واردات بیش از حد صورت گرفته بود – تعهدات خارجی که ایجاد کرده بودیم، بیش از ۳۰ میلیارد دلار بود- و قیمت نفت نیز کاهش پیدا کرده بود و توان بانک مرکزی برای مدیریت آن میزان واردات کم بود، نتوانستیم در آن مقطع یکسان‌سازی نرخ ارز را عملیاتی کنیم.

اما در دولت آقای خاتمی در سال ۸۱ که یکسان‌سازی نرخ ارز اجرا شد، این سیاست‌ها خیلی موفق بود و حتی به اندازه‌یی این سیاست پایه محکمی داشت که تا سال ۸۹، یعنی ۴ سال بعد از دولت آقای خاتمی هم به‌خوبی حرکت کرد و اصلا کسی نگران نبود که برای نرخ ارز چه مشکلی پیش می‌آید. هر چند که در ۴ ساله دوم، یعنی از سال ۸۵ تا سال ۸۹، دولت آقای احمدی‌نژاد به چند دلیل نگذاشت افزایش نرخ ارز صورت بگیرد. یکی از دلایل این بود که دولت نرخ ارز را لنگر تورم کرده بود، یعنی با پایین نگه داشتن نرخ ارز، هم حجم واردات را افزایش می‌داد، هم درآمد ریالی خود را تامین می‌کرد، هم نرخ تورم را با پایین نگه‌داشتن نرخ ارز و واردات زیاد کنترل می‌کرد و هم بودجه را تامین مالی می‌کرد.

در عین حال، برای جبران کسری بودجه، ارز را در بازار آزاد می‌فروخت.

ما هنوز به بحث بازار آزاد نرسیدیم. نرخ ارز زمانی که دو نرخی شد، دولت شروع به این کار کرد؛ یعنی از شش ماهه دوم سال ۸۹ به بعد. اما به‌هرحال همین‌که ۸۰ میلیارد دلار واردات داشته باشیم، یعنی اینکه ریال بیشتری حاصل می‌شود.

به نظر شما بازار ارز ایران چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا بازار ما، یک بازار دارای تعادل است یا خیر؟

ببینید در سال‌های گذشته به خصوص بعد از جنگ که یک میلیارد دلار بیشتر صادرات نداشتیم، همه ارزها در اختیار دولت بود، اما با سرمایه‌گذاری‌هایی که صورت گرفت و در عین حال، به موضوع صادرات توجه شد، حجم صادرات کشور افزایش یافت؛ تا جایی که امروز به حدود ۳۸ میلیارد دلار رسیده است.

در کل، ارز تابعی از میزان فروش نفت و صادرات غیرنفتی است. هم‌اکنون بعضی از اقتصاددانان فکر می‌کنند که ما بازار ارز نداریم؛ به این دلیل که فقط دولت ارز را می‌آورد و می‌فروشد. اما من معتقدم که ما بازار ارز داریم، اما بازارمان عمیق نیست و طرف‌های عرضه و تقاضای زیادی ندارد. مثلا تعداد پتروشیمی‌ها و صادرکنندگان غیرنفتی کم است، اما مصرف‌مان خیلی متنوع است. یعنی عرضه محدود است، اما تقاضای متنوعی داریم. با این اوصاف، ما بازار ارز داریم، اما بازارمان خیلی عمیق نیست.

بسیاری از کشورها تک‌کالایی هستند. این کشورها کالایشان را می‌فروشند و ارز وارد کشورشان می‌شود یا اینکه دولت ارز را می‌فروشد. همین مشکل را کشورهایی همچون عربستان، کویت و تمام کشورهای نفتی دارند، ولی بازارشان این مشکلاتی را که ما داریم، ندارند. در آنجا دیگر به ارز حمله نمی‌شود.

چرا؟

به دلیل اینکه منابع ارزی‌شان زیاد و پاسخگوی نیاز مردم است. در ایران هر زمان که کمبود ارز ایجاد می‌شود، نوسانات نرخ ارز اتفاق می‌افتد. برای مثال، سال‌های ۸۶، ۸۷، ۸۸ و ۸۹ نرخ ارز روی همان ۱۰۰۰ تومان مانده بود، اما به محض اینکه تحریم‌ها اتفاق افتاد و یک‌مقداری ورودی‌های ارزی کشور کاهش یافت، نرخ ارز بالا رفت. در حالی که بازارهای تولید و بورس در رکود بود و این بخش‌ها برای اینکه ثروت و درآمدشان را حفظ کنند تا با افزایش نرخ تورم از ارز آن کاسته نشود، درآمدهای خود را از ریال به ارزهای خارجی تبدیل کردند و امید داشتند که نرخ ارز گران‌تر شود. به این ترتیب سفته‌بازی در کشور رواج پیدا کرد.

یعنی از این دوره سفته‌بازی آغاز شد؟

بله.

قبل از آن سفته‌بازی نداشتیم؟

ما تا قبل از سال ۸۹ سفته‌بازی نداشتیم؛ حداقل ۱۰ سال سفته‌بازی نداشتیم.

در حال حاضر استقلال بانک مرکزی، محل بحث بسیاری از کارشناسان است. اگر از موضوع کلان استقلال بانک مرکزی بگذریم، به نظر شما بانک مرکزی تاکنون در اتخاذ سیاست‌های ارزی چقدر استقلال داشته است؟

به‌هرحال رییس‌کل بانک مرکزی توسط رییس‌جمهور تعیین می‌شود و براساس مقررات و مصوبات شورای پول و اعتبار عمل می‌کند. اینکه بگوییم رییس‌کل بانک مرکزی باید کاملا مستقل از دولت باشد و فقط سیاست‌های پولی را اعمال کند – در خیلی از کشورها این‌گونه است-، درست نیست. به نظر من رییس‌کل بانک مرکزی باید با مجموع سیاست‌های کلان اقتصادی کشور همراهی کند. رییس‌کل بانک مرکزی باید همراهی با دولت داشته باشد، اما خط قرمزها را نیز باید رعایت کند. برای مثال، نقدینگی از حدی فراتر نرود که باعث از هم پاشیدگی اقتصاد شود و در عین حال، نتواند مسائل را خیلی خوب از نظر سیاست‌های پولی اعمال کند.

من معتقدم رییس‌کل بانک مرکزی در عین اینکه باید مستقل باشد و در چارچوب مصوبات شورای پول و اعتبار عمل کند، باید همراهی خود را با دولت داشته باشد؛ البته تا جایی که استقلال بانک مرکزی و حرکت‌های این بانک، از نظر بازار پول و سرمایه در راستای اهداف کلان دولت باشد.

ما اگر سازمان برنامه و بودجه را منحل نکرده بودیم، اینقدر فشار روی بانک مرکزی نمی‌آمد. اگر تورم افزایش پیدا کند، وزارت امور اقتصادی و دارایی و بانک مرکزی مسوولیت دارند. اما مبحث دیگری مطرح است. اصلا مشکل ما، بخش تولید است و چون عرضه زیادی نداریم، قیمت‌ها افزایش می‌یابد. یعنی با وجود اینکه بازار سرمایه و بازار پول و سیاست‌های پولی و سیاست‌های بازار سرمایه و نیز قانون بودجه در یک راستا حرکت می‌کنند، اما از طرف دیگر، همه این سیاست‌ها باید در خدمت تولید و افزایش عرضه باشند. اگر عرضه وجود نداشته باشد، با وجود این همه تقاضا، قیمت‌ها خودبه‌خود افزایش پیدا می‌کند؛ حتی اگر سیاست‌های پولی و ارزی خوبی را اعمال کنیم.

ما زمانی می‌توانیم بگوییم درست عمل می‌کنیم که تولیدمان افزایش پیدا کرده و پاسخگوی تقاضای بازار باشد.

موتور محرک تولید، صادرات است. اگر امروز بازار تثبیت شده و فشارها و سفته‌بازی‌ها کنار رفته، به این دلیل است که ۳۷ میلیارد دلار صادرات داریم. اما ما زمانی که وضع‌مان خوب است، قیمت نفت بالاست و کشور درآمدهای خوبی کسب می‌کند، فراموش می‌کنیم که ارز خیلی باارزش است و در نحوه هزینه‌کرد آن باید دقت کرد؛ نه اینکه هر نوع کالایی را اجازه دهیم وارد کشور شود.

یکی از مسائلی که در ارتباط با اقتصاد مقاومتی مطرح است، مدیریت واردات است. هم‌اکنون تمام نمایشگاه‌ها پر از خودروهای خارجی شده و نیز کالاهای لوکس خارجی به وفور در کشور پیدا می‌شود. حتی با وجود اینکه تحریم‌ها برداشته نشده است، مسافرت‌های خارجی زیادی داریم. همه اینها به این دلیل است که مدیریت هزینه‌کرد ارز را نداشتیم و نداریم. در سال ۸۹ در مقطعی ۱۲ میلیارد دلار ارز مسافرتی فروخته شد. صرف این میزان دلار خیلی زیاد بود. در آن زمان به دلیل اینکه ارز ۱۰۰۰ تومان بود، مسافرت‌های خارج از کشور ارزان‌تر از مسافرت‌های داخلی تمام می‌شد. یعنی اگر به ارمنستان، گرجستان و دوبی می‌رفتید، ارزان‌تر از کیش برای شما تمام می‌شد. چون با ۷۰۰ دلار ۱۰۰۰ تومانی می‌توانستید با تور سفر کنید.

شما نیم‌نگاهی به بازار ارز کشور تا سال ۸۹ داشتید. از این دوره به بعد، بازار با نوسانات قابل توجهی در مدت کوتاه مواجه شد؛ به طوری که فنر ارز در سال ۹۰، به صورت جهشی بالا رفت. شما فکر می‌کنید در این خصوص فقط تحریم‌ها اثرگذار بود یا اینکه مسائل دیگری نیز تاثیر داشتند؟

به نظر من مسائل مختلفی در پرش نرخ ارز موثر بود: مسائل ساختاری، مسائل اقتصادی و نیز اعمال سیاست‌های غلطی که توسط بانک مرکزی صورت گرفت. در رابطه با مسائل اقتصادی، موضوع نرخ سود بانکی، مسکن‌مهر، فشار به اعتبارات بانکی و پنج برابر شدن نقدینگی مطرح می‌شود. اما سیاست‌های غلط بانک مرکزی مربوط می‌شد به اینکه آقایان فکر می‌کردند که باید ارز را روی ۱۰۰۰ تومان نگه دارند و بعد ارز را در بازار بفروشند. فروش ارز در بازار باعث شد بسیاری از افرادی که می‌دیدند اگر ارز را بخرند، می‌توانند گران‌تر بفروشند، پول‌های خود را تبدیل به ارز کنند. در اینجا، ما علاوه بر کسانی که بنگاه‌دار یا صادرکننده بودند، مردم عادی را هم وارد این بازار کردیم؛ به امید اینکه یک روزی ارز گران شود.

به نظر شما خود دولت نمی‌خواست این اتفاق بیفتد؟

دولت برای اینکه خود را تامین مالی کند، می‌توانست این کار را با واردات هم انجام دهد، ولی شوکی که هر روز در اخبار و رسانه‌ها مطرح می‌شد که خبر می‌دادند ارز ۱۳۰۰ و ۱۴۰۰ تومان شد و نیز انتظار نداشتیم که نرخ ارز بالاتر از ۱۰۰۰ تومان برود، مردم عادی را به سمت خرید و فروش ارز آورد. در واقع بانک مرکزی برای موضوع فروش ارز فراخوان کرد. در عین حال، مصاحبه‌های متعددی از سوی مسوولان صورت می‌گرفت که نرخ ارز را پایین نگه می‌داریم، اما وقتی که این اتفاق نیفتاد، اعتماد مردم نسبت به سیاست‌های بانک مرکزی کم شد و وقتی فهمیدند دولت نمی‌تواند نرخ ارز را کنترل کند، به هر ترتیبی وارد بازار شدند.

شما به موضوع تحریم هم اشاره کردید که آیا تحریم‌ها اثرگذار بود یا خیر. باید بگویم که بله، تحریم‌ها هم اثرگذار بود؛ ولی نه اینکه قیمت ۱۰۰۰ تومان ارز از نظر اقتصادی درست بود.

چون نرخ ارز طی چند سال تثبیت شده بود؟

خیر، می‌خواهم بگویم که چون قیمت ارز بیشتر از ۱۰۰۰ تومان ارزش داشت، نرخ آن افزایش پیدا کرد.
مدل اقتصادی‌ای وجود دارد که رقم دقیق نرخ ارز را نشان دهد؟

این موضوع برمی‌گردد به اینکه منابع ارزی کشور چگونه است. اگر ما همیشه منابع و مصارف ارزی مشخصی داشتیم، در این چارچوب و با مقایسه با کشورهای مقابل در رابطه با دلار و یورو، می‌توانستیم بگوییم قیمت واقعی ارز چه رقمی است. اما این مدل‌های اقتصادی در کشور ما جواب نمی‌دهد. به همین دلیل ما باید ببینیم بازار چه نرخی را مشخص می‌کند و چقدر بانک مرکزی توانسته بازار خود را مدیریت کند.

به نظر شما چه نرخ ارزی قابل قبول است؟

نرخ ارزی قابل قبول است که در آن صادرات، واردات و سرمایه‌گذاری به نفع تولید وجود داشته باشد. مهم نیست که نرخ ارز چه رقمی می‌شود. اگر این سه عامل بتوانند با یکدیگر حرکت کنند و فعالان اقتصادی وارد بازار شوند، نرخ ارز به درستی در بازار خودنمایی می‌کند.

یکی از مشکلاتی که این دولت هم دارد، این است که وقتی نرخ ارز بازار ۳۳۰۰ تومان است، باید واردات را با دلار ۲۶۰۰ تومانی انجام ‌دهیم؟ ما در اینجا ۷۰۰ تومان به واردکننده سوبسید می‌دهیم. یعنی هر کسی ارز خود را از اتاق مبادلات ارزی بگیرد، بیش از ۷۰۰ تومان بابت هر دلار سود می‌کند. پس ما نباید نرخ بازار را بی‌اهمیت تلقی کنیم. بازار قیمت‌ها را تعیین می‌کند. در حال حاضر موز با دلار ۲۵۰۰ تومان وارد می‌شود، اما به مردم با دلار ۳۳۰۰ تومان فروخته می‌شود. در مجموع دولت بیش از ۷۰۰ تومان سوبسید به واردکننده می‌دهد.

این اشکال دولت یازدهم به کجا برمی‌گردد؟

در کل آقایان اقتصاددان هستند، ولی احتیاط بیش از حد در تصمیم‌گیری دارند. وقتی که آقای سیف گفت قیمت واقعی ارز ۳۰۰۰ تومان است، همه به او حمله کردند و کسی از او دفاع نکرد. حتی در بحث یارانه‌ها هم این‌گونه عمل شد. واقعا ما ۷۳ میلیون نفر در کشور داریم که نیاز به یارانه دارند؟ دولت خیلی با رودروایسی با مردم کار می‌کند. در کشوری که سالانه یک میلیون نفر به سفرحج می‌روند و هر کدام بیش از دو میلیون تومان بابت هزینه سفر پرداخت می‌کنند، آیا همه این افراد نیاز به یارانه دارند؟ من مخالف پرداخت یارانه نیستم و اعتقاد دارم باید به تقریبا ۴۰ میلیون نفر به دلیل افزایش قیمت‌ها یارانه بدهیم. مگر ما مالیات را یکسان می‌گیریم که یارانه را یکسان بدهیم؟ در کشوری که هر ساله یک میلیون و ۲۰۰ هزار خودرو فروخته می‌شود، آیا این کشور فقیر است؟ همه مردم آن به یارانه نیاز دارند؟ البته چنبره سیاست بر اقتصاد همیشه بوده و هست، اما امیدواریم کمتر شود.

آقای سیدعلی، به طور معمول پیش از این، این‌گونه بوده که هر موقع دولت با کمبود بودجه روبه‌رو شده، به فروش ارز در بازار رو آورده است. این اقدام چقدر به اقتصاد کشور ضربه زد؟ الان هم این ابهام وجود دارد که پول‌های بلوکه شده که آزاد شده، وارد بازار شده و به همین دلیل نوسانات را در بازار شاهد هستیم.

من با این نظر مخالفم. مطمئن هستم دولت و بانک مرکزی ارز را در بازار نمی‌فروشند. دولت‌های قبلی هم که ارز می‌فروختند، بیشتر به‌دنبال این بودند که قیمت بازار ارز را کنترل کنند. برای مثال، شب عید که مسافرت‌ها افزایش پیدا می‌کرد، یک‌دفعه اسکناس کم می‌شد. در این شرایط وقتی ۲۰ تومان روی نرخ ارز می‌رفت، دولت وارد عمل می‌شد. درست است که مساله خاصی نبود و دو روز دیگر نرخ ارز به حالت قبلی خود برمی‌گشت، ولی اثر اقتصادی روی کل کشور داشت. به این منظور، بعضا دخالت‌هایی را بانک مرکزی و سیستم بانک‌ها داشتند که نرخ ارز یک‌دفعه پرشی نداشته باشد تا اختلال به وجود آید.

یکی از ابزارهایی که برای ارز سناریوسازی می‌کنیم، تعیین ابزار مداخله است. این ابزار برای حفظ سطوح نوسانات به‌کار گرفته می‌شود، ولی ابزار مداخله همیشه این‌طور نیست که به صورت فیزیکی ارز را در بازار بفروشید، ممکن است یک مصاحبه انجام بدهید یا رییس‌کل بانک مرکزی با دو، سه مرجع بزرگ مثل پتروشیمی‌ها صحبت کند. از سوی دیگر، ما باید برای نرخ ارزمان هدفگذاری کنیم و امروز بدانیم با این شرایطی که داریم، اسفند سال آینده نرخ ارز چه رقمی خواهد بود.

الان این رقم مشخص است؟

ما باید بدانیم. بانک مرکزی باید روی این موضوع کار کند. فراموش نکنید که افزایش مابه‌التفاوت تورم داخلی و خارجی که باید به نرخ ارز اضافه شود، برای یک دولت هاشمی، احمدی‌نژاد، خاتمی و روحانی نیست؛ اصولی است که باید رعایت کنیم. حالا اینکه در کشور ما به این میزان نرخ ارز تغییر نمی‌کند، به نوبه خود یک مساله است. به خاطر دارید قیمت ارز در سال گذشته چند بود؟

در پایان سال در مرز ۳۰۰۰ تومان بود.

بله، البته در ماه مشابه سال گذشته، یعنی اردیبهشت‌ماه قیمت ارز ۳۵۰۰ تومان بود، اما به دلیل اینکه مذاکرات نتیجه داد، نرخ ارز تا ۲۹۰۰ تومان کاهش یافت. به نظر شما در این ۱۰ ماهه تورم نداشتیم؟ما نمی‌توانیم بگوییم تورم ۳۰ درصدی داریم، ولی اصلا قیمت ارز تکان نخورد. من اعتقاد دارم که هیچ‌وقت ما به اندازه نرخ تورم، نرخ ارز را بالا نبرده‌ایم. افزایش ۷- ۶ درصدی نرخ ارز برای حفظ بازار لازم است تا دوباره فنر ارز جهش پیدا نکند.

ببینید در اواخر سال ۱۳۵۷ نرخ ارز ۱۰ تومان بود. بعد در سال ۶۰ نرخ ارز ۲۷ تومان شد. در سال ۷۰ نیز نرخ ارز ۱۴۲ تومان شد. در ادامه در سال ۸۰ نرخ ارز ۷۹۰ تومان و در سال ۹۰ نرخ ارز حدود ۱۲۰۰ تومان شد. از سال ۹۰ هم تا امروز نرخ ارز سه برابر شده است. خب وقتی که این سیر را نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که همیشه تورم را داشتیم و همیشه نرخ ارز روند صعودی داشته است. اصلا ایجاد صندوق توسعه ملی و حساب ذخیره ارزی برای این بوده که زمانی که نفت را می‌فروشیم، پول‌هایمان را ذخیره کنیم تا زمانی که کمبود ایجاد شد یا قیمت نفت پایین آمد، از این وجوه بتوانیم استفاده کرده و برنامه‌های ۵ساله خودمان را مدیریت کنیم. این‌طور نباشد که همه درآمدهای ارزی‌مان را هزینه کنیم. ما باید کاری کنیم که با صادرات غیرنفتی بازارمان را بتوانیم بگردانیم و این کار را به طور قطع می‌توانیم انجام دهیم یعنی اگر ۳۷ میلیارد دلار درآمد ارزی به ۵۰ میلیارد دلار افزایش پیدا کند و مدیریت واردات هم داشته باشیم، ارز حاصله را هم برای سرمایه‌گذاری‌ها کنار می‌گذاریم و هم ارز را با قیمت کمتر می‌توانیم به مردم بدهیم.

به‌هرحال به نظر من، در ارتباط با سیاست‌های ارزی باید سناریوسازی کنیم. یعنی اگر سناریوسازی نکنیم و ندانیم چه وضعیتی تا پایان سال داریم و چقدر تورم خواهیم داشت و تا چه اندازه باید نرخ ارز را متعادل کنیم، با مشکل روبه‌رو می‌شویم. هدف ما یکسان‌سازی نرخ ارز ضمن کنترل نرخ تورم است. چطور ما هدفمندی یارانه‌ها را اجرا می‌کنیم، ولی نمی‌خواهیم یکسان‌سازی نرخ ارز را اجرایی کنیم؟ اینها مسائلی است که سازمان برنامه و تیم اقتصادی دولت باید توجه کند. البته اینکه تاکنون مذاکرات مثبت بوده، تا ۷۰ درصد فشار را از رویمان برداشته است. در ۳۰ درصد باقیمانده نیز باید اعمال مدیریت کنیم. تنها کاری هم که دولت می‌تواند انجام دهد، کمک به تولید و صادرات است. ما اعتبارات را باید به سمت صادرات سوق بدهیم.

شما چه سناریوهایی را برای نرخ ارز پیشنهاد می‌کنید؟

ما به طور قطع باید بدانیم تا پایان سال چقدر باید ریال را نسبت به ارزهای دیگر تضعیف کنیم. البته ابتدا باید یکسان‌سازی نرخ ارز را اجرایی کنیم. به نظر من تا آنجایی که می‌توانیم، باید بگوییم تمام اقلام در بازار آزاد ارز مورد نیاز خود را تهیه کنند.

حتی کالاهای اساسی؟

خیر، اما نرخ اتاق مبادلات ارزی را باید کنترل کنیم که کالایی که با نرخ ۲۵۰۰ تومان وارد می‌شود، آیا با همین نرخ فروخته می‌شود یا با نرخ بازار آزاد. اگر نرخ ارز یکی شود، نیازی به کنترل نداریم. شما فکر می‌کنید در سال ۸۱ چگونه نرخ ارز را یکسان کردیم؟ ما دیدیم که نرخ ارز دولتی ۵۰۰ تومان و بازار آزاد ۸۰۰ تومان است. مرحوم نوربخش مورد به مورد اقلام را مشمول نرخ ارز ۸۰۰ تومانی کرد. به این ترتیب یکسان‌سازی نرخ ارز صورت گرفت و هیچ‌کس هم نفهمید چه کرده‌ایم.

البته یک نکته‌یی که وجود دارد، اینکه کالاهای اساسی هم الان در بازار با نرخ ارز بازار آزاد عرضه می‌شود.

درست است؛ همه اینها ایجاد رانت می‌کند. بالاخره دو نرخی بودن یعنی رانت‌سازی کردن. شما فکر می‌کنید چرا الان در اتاق مبادلات ارزی صف‌های طویلی وجود دارد؟ وقتی دو نرخ دارید، یعنی رانت توزیع می‌کنید و بعد تقاضا بیشتر می‌شود.

واردات کشور در سال ۸۱ حدود ۲۲ میلیارد دلار بود. ۲۲ میلیارد دلار واردات، یک‌سوم رقم امروز است. اما وقتی که نرخ ارز واقعی باشد، کسی بی‌خودی واردات ندارد، چون واردات دیگر مقرون به صرفه نیست و تولید داخلی افزایش پیدا می‌کند. من اگر کفش را ۱۰۰ دلار از خارج وارد کنم و با هزینه‌های مختلف، ۵۰ دلار روی آن بگذارم و بفروشم، ۴۵۰ هزار تومان می‌شود. اما اگر کفش تبریزی با قیمت ۳۰۰ هزار تومان عرضه شود، خب بالطبع مردم کفش تولید داخل را می‌خرند. بنابراین اگر قیمت ارز واقعی باشد و یکسان‌سازی نرخ ارز را انجام داده باشیم، متقاضیان ارز کم می‌شوند. اما اگر ۷۰۰ تومان تفاوت نرخ مرکز مبادلات و بازار آزاد باشد، همه توان خود را برای دریافت نرخ مرکز مبادلات ارزی می‌گذارند.

شما نرخ ۳۳۰۰ تومانی دلار را واقعی می‌دانید؟

من فکر می‌کنم هر چه نرخ بازار در بلندمدت بماند، آن نرخ واقعی است. ما اگر بگوییم این نرخ با سفته‌بازی افزایش یافته، باید این را مدنظر قرار دهیم که اگر نرخ ارز با سفته‌بازی بالا رود، بالاخره فقط ۱۰ ، ۱۵ روز این اتفاق می‌افتد؛ هر چند بازارهای دیگر نیز در افزایش نرخ ارز موثر هستند. وقتی که رکود در بازار سرمایه اتفاق بیفتد، ممکن است نقدینگی به بازار ارز بیاید و شوک به بازار وارد کند، ولی این نرخ در بلندمدت تعدیل می‌شود اما اگر این نرخ به مدت یک ماه بماند، نشان می‌دهد که نرخ واقعی است.

ما یا مکانیزم بازار را باید بپذیریم یا نپذیریم البته بعضی‌ها علت افزایش نرخ ارز را پتروشیمی‌ها می‌دانند یا اینکه عنوان می‌شود عقب افتادن تاریخ اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها باعث ایجاد هیجانات تورمی شده اما این مساله مطرح است که اگر ۲۰ روز دیگر این نرخ روی ۳۳۰۰ تومان بماند، یعنی این نرخ واقعی بازار است.

قبلا گفتم که بحث افزایش نرخ ارز براساس تورم داخلی و خارجی مربوط به یک دولت نیست، به همه دولت‌ها مربوط می‌شود اما در کل دولت می‌خواهد که مردم با آسایش زندگی کنند و به همین دلیل تلاش می‌کنند که جلوی تورم را بگیرند.

من امیدوارم مذاکرات هر چه زودتر به نتیجه مثبت برسد و امیدی که به وجود آمده، تقویت شود. همچنین حرکت‌های فعالان اقتصادی براساس نگاه دولت باشد و نگاه دولت را در اولویت قرار دهند. به‌هرحال در شرایط خاصی قرار داریم و فشارهای زیادی روی کشور از لحاظ تحریم بوده است.

از سوی دیگر، موضوع دیگری که فکر می‌کنم باید به آن توجه کنیم، افزایش اعتبارات در امر صادرات است. اگر صادرات رونق پیدا کند، ما مشکلی از نظر نوسانات نرخ ارز نخواهیم داشت یعنی ما باید صادرات غیرنفتی را به میزانی برسانیم که واردات می‌خواهیم بکنیم.

این نکته را باید مدنظر قرار دهیم که افزایش ۴۰۰ تومانی نرخ ارز در دو ماه، تولید را با مشکل مواجه می‌کند و آن زمان، صادراتی نیز نخواهیم داشت.

دو مساله وجود دارد؛ یکی اینکه صادرات می‌تواند تولید را همراه خودش بالا ببرد.

اما ما تولید ضعیفی داریم.

بله، بنیه تولید کشور ضعیف است البته بعضی از کارخانه‌های کشور وابسته به مواد اولیه خارجی نیستند. ما سالی را داشتیم که ۳/۱ میلیارد دلار پسته فروختیم. حتی می‌توانیم صادرات فرش‌مان را تا یک‌میلیارد دلار برسانیم. صادرات محصولات پتروشیمی نیز ظرفیت تا ۲۰ میلیارد دلار را دارد. با وجود این پتانسیل‌ها، باید زیرساخت‌های صادراتی را تقویت کنیم. شما فکر می‌کنید چند درصد اعتبارات ما در بخش صادرات مصرف می‌شود؟ دو درصد هم نیست. در صورتی که ۱۰ درصد اعتبارات باید برای بخش صادرات مصرف شود.

بازار عراق ۶۰، ۷۰ میلیارد دلاری، چند درصدش برای ما است؟ فقط ۶، ۷ میلیارد دلار. ما نمی‌توانیم تا ۱۵ میلیارد دلار این بازار را بگیریم؟ اگر فعالان اقتصادی در بحث صادرات با نگاه بهتری حرکت کنند و دولت هم اولویت‌های خود را روی این قضیه قرار دهد، خیلی از مسائل حل می‌شود. به‌هرحال دولت روزهای سختی را در پیش دارد؛ البته ما سال‌های بدتر از این خیلی داشتیم اما در کل هدفمندی یارانه‌ها تمام برنامه‌ها را تحت‌تاثیر قرار داده است. ساده نیست که هم یارانه‌های نقدی را پرداخت کنیم، هم مسکن‌مهر را اجرایی کنیم. این فشارها، فشارهای ساده‌یی نیست.

اینکه شما می‌گویید دو نرخی بودن نرخ ارز رانت ایجاد می‌کند، درست است اما اعتماد شما به بازار برای تعیین نرخ ارز خوشبینانه نیست؟ چون بازار آزادی مطلوب است که دولت هم وظیفه نظارتی خود را به خوبی انجام دهد و بازار هم تحت‌تاثیر یکسری نهادهای خاص نباشد.

ببینید عوامل موثر در بازار دلار کم نیستند. من به نهادهای خاص کاری ندارم، چون دخالت‌ها بی‌مورد است اما اگر ما به مکانیزم معتقد باشیم، کنترل‌های دولت باید سر جای خود باشد. دولت باید ببیند کالایی که با نرخ ارز ۲۵۰۰ تومان وارد می‌شود، با چه نرخ ارزی در بازار عرضه می‌شود. به نظر شما چرا ارز ۳۹۰۰ تومان شد اما ۵۰۰۰ تومان نشد؟ یادتان هست که شب عید سال ۹۱ همه می‌گفتند ارز ۵۰۰۰ تومان می‌شود؟ چرا این اتفاق نیفتاد؟ چون بازار کشش نداشت. چرا نرخ ارز از ۲۹۰۰ تومان پایین‌تر نیامد؟ چون نرخ واقعی دلار بیش از این رقم بود. چرا ارز دوبی همیشه یک قیمت است؟ چون هم دولت پولش را دارد و هم وقتی نرخ ارز تکان می‌خورد، ارز را وارد بازار می‌کند. من البته بخش سفته‌بازی را با شما موافقم. اگر ارز بدون دلیل ۳۳۰۰ تومان شده باشد، این رقم تا یک‌ماه دیگر نمی‌ماند و پایین می‌آید اما اگر دو ماه این نرخ ماند، نرخ واقعی است. حتی مصاحبه‌هایی هم که مسوولان الان انجام می‌دهند که تا چند روز آینده نرخ ارز کاهش می‌یابد، درست نیست، چون باید بگذارند این اتفاق بیفتد و بعد بگویند ارز کاهش یافته است وگرنه اگر ارز کاهش نیابد، مردم می‌گویند اینها هم مثل محمود بهمنی شده‌اند.

منبع: اعتماد

 


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=36826
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

هر دلار ۷۰۰ تومان رانت ‌برای واردکننده همراه دارد
هر دلار ۷۰۰ تومان رانت ‌برای واردکننده همراه دارد
هر دلار ۷۰۰ تومان رانت ‌برای واردکننده همراه دارد
هر دلار ۷۰۰ تومان رانت ‌برای واردکننده همراه دارد
هر دلار ۷۰۰ تومان رانت ‌برای واردکننده همراه دارد
هر دلار ۷۰۰ تومان رانت ‌برای واردکننده همراه دارد
هر دلار ۷۰۰ تومان رانت ‌برای واردکننده همراه دارد