صادق زیباکلام*: سرانجام مهلت ثبت نام دریافت یارانه به پایان رسید و بر حسب آمار و نتایج اولیه بیش از ۷۰ میلیون نفر ثبت نام کردهاند. به بیان دیگر، بیش از ۷۰ میلیون نفر خود را مستحق دریافت یارانه اعلام کردهاند. با توجه به این امر که جمعیت رسمی کشور در حدود ۷۴ میلیون نفر است، در حقیقت بیش از ۹۰ درصد جمعیت کشور خود را مستحق دریافت یارانه اعلام کردهاند. آیا به راستی اینچنین است و ۹۰ درصد جمعیت ایران گرفتن ۴۵۵۰۰ تومان در ماه برایشان ضروری است؟ در این تردیدی نیست که بسیاری، بدون اغراق میلیونها نفر که ثبت نام کردهاند واجد دریافت یارانه نیستند. البته و متاسفانه و بهرغم پیشرفتهای علم آمار، هیچ مرجع و مقام رسمی ظرف قریب به سه سالی که داستان خانمانبرانداز یارانه به راه افتاده مطالعه و تحقیق میدانی انجام نداده که بالاخره اشخاص و افراد و خانوارها دقیقا چقدر درآمد داشتند واجد دریافت یارانه هستند و اگر بیش از این مقدار درآمد خود و خانوادهشان و خانواده تحت تکلفشان بود، شامل دریافت یارانه نمیشوند. دولت قبلی که اساسا نگاهی بشردوستانه، عاشقانه و عارفانه به پرداخت یارانه داشت. آقای احمدینژاد شبی که آمدند در تلویزیون اعلام کردند که تصمیم به پرداخت یارانه گرفته شده، با غرور و افتخار فرمودند که «این پول مال خود مردم است. ما کارهیی نیستیم.» و افزودند: «چون این پول بابرکت است آن را قاطی پولهای دیگر نکنید.» به این ترتیب سیاستی که آن را باید تیشه به ریشه اقتصاد مملکت نامید شروع شد؛ پرداخت یارانه فلهیی به ۷۵ میلیون نفر مستقل از درآمدشان. اصولگرایان هم صف بسته و از آن اقدام انقلابی، خداپسندانه و مردمی رییسجمهور محبوبشان استقبال کردند. یک نفرشان هم محض رضای خدا به دولت خدمتگزار نگفت که آخر در کدام نظام به همه به صورت یکسان یارانه پرداخت میشود. من در نوشتهها و مصاحبههای دیگر گفتهام که پرداخت یارانه فلهیی چه طاعونی برای اقتصاد کشور بوده و از تکرار آن در اینجا درمیگذرم. رسیدیم به دولت فعلی. با اینکه بسیاری از امنای دولت فعلی نیک میدانستندکه چه فاجعهیی بر اقتصاد کشور میرود اما در مجموع دولت جدید هم جسارت و شهامت تصمیمگیری در مورد قطع یارانهها را نداشت و آن را محول کرد به مجلس. مجلس هم مجددا آن را برگرداند به دولت. در این رفت و آمد ماهها گذشت و اتفاقی نیفتاد و مصیبت همچنان ادامه پیدا کرد تا رسیدیم به فاز دوم هدفمندسازی یارانهها. از آنجا که هیچ مکانیزم علمی و سازوکار اصولی نه از جانب دولت و نه از جانب مجلس برای تشخیص یارانهبگیرها وجود نداشت، دولت فقط از مردم به صورت عام خواهش و تمنا کرد که آنها که تمکن مالی مناسبی دارند ثبتنام نکنند. اما استدعا، خواهش و تمنای دولت ظاهرا حاصلی به بار نیاورد و همانطور که پیشتر گفتیم بیش از ۹۰ درصد مردم مجددا ثبتنام کردهاند.
اصولگرایان که منتظر فرصت بودند بلافاصله از نمد توجه نکردن مردم به استدعا و تقاضای دولت روحانی یک کلاه شیک و آبرومند دوختند و با مسرت نوشتند و گفتند که دولت روحانی محبوبیتش را از دست داده. به زعم اصولگرایان، اگر مردم این دولت را قبول میداشتند و برایش تره خرد میکردند، محض گل روی دولت تدبیر و امید هم که شده بود دست کم بخشی از آن ۱۹ میلیونی که به او رای دادند ثبتنام نمیکردند.
حرف اصولگرایان اتفاقا درست است. اگر دولت از محبوبیت بالایی برخوردار میبود و اگر کسر قابل توجهی از مردم برای آن وزن و اعتباری قائل میشدند، در آن صورت میلیونها نفر که واقعا هم نیازی به این ۴۵۵۰۰ تومان ندارند، نباید ثبتنام میکردند. اما اصولگرایان متوجه نیستند که با طرح این استدلال دارند شاخهیی را میبرند که فقط روحانی و دولتش به روی آن ننشستهاند بلکه قدری بالاتر، خود اصولگرایان هم اتفاقا همانجا نشستهاند. به عبارت دیگر، گر حکم شود که مست گیرند، خیلیهای دیگر هم اتفاقا مشکل پیدا میکنند. آیا اصولگرایان مطمئن هستند که اگر در زمان دولت طیبه آنها میبود و آقای احمدینژاد از مردم خواسته بودند که ثبتنام نکنند آیا غیر از این میشد که در زمان آقای روحانی اتفاق افتاد؟ اتفاقا و با توجه به اینکه حامیان آقای احمدینژاد بیشتر اقشار و لایههای کمدرآمدتر جامعه هستند، آمار ثبتنام نکردهها حتی در دولت آقای احمدینژاد از این هم کمتر میشد. اصولگرایان فراموش کردهاند که بسیاری از نمایندگان و چهرههای شاخص اصولگرایان از مردم خواستند که ثبت نام نکنند.
اگر بیاعتنایی مردم به تقاضای دولت روحانی در انصراف از ثبتنام را حجتی بر کاهش و افت جایگاهش بدانیم در آن صورت این فقط دولت علیه نیست که با مشکل افت جایگاه و بیاعتنایی مردم روبهرو شده، دیگران هم وضع خیلی بهتری ندارند.
واقعیت آن است که پرداخت یارانه فلهیی از همان ابتدا هم تصمیمی پوپولیستی، اشتباه و نابخردانه بود. و ای کاش اصولگرایان به جای ضرب و تقسیم میزان برد و باختشان و احساس پیروزی علیه دولت روحانی و این دست محاسبات، به مردم میگفتند که این تصمیم چقدر غلط بود و چرا آنان طی آن سالها مهر سکوت بر لب زده بودند.
انتهای پیام