دوستی میگفت: «همه دنیا پولشان را میگذارند در بانکهای سوییس، ولی اینقدر بانکهای مختلف و اینقدر تبلیغات بانکی در سوییس نمیبینی.» گفتم «هنر نزد ایرانیان است و بس.» ریخت بههم و بسیار گریست و جامه درید و رفت در افق گم شد.
پوریا عالمی* : هفته پیش یکی از بانکهای عمومی گفت میخواهد ازم شکایت کند. این هفته یکی از بانکهای خصوصی گفت میخواهد باهام صحبت کند. اولی لابد میخواهد سبیلم را دود بدهد. دومی لابد میخواهد سبیلم را چرب کند. در کل بانک و بانکداری در ایران چیز جالبی است.
زمان آقای احمدینژاد داشتیم به رکورد «هر نفر، یک بانک» نزدیک میشدیم، که متاسفانه آقای روحانی کار را خراب کرد. داشتیم وارد کتاب گینس میشدیم واقعا. حیف شد. یعنی اینطوری بود که به بانک به چشم «بنگاه کوچک زودبازده» نگاه میکردند. چون بهت وام ازدواج و وام کار نمیدادند، تو میرفتی و وام بانکزدن میگرفتی.
میرفتی توی بانک و میگفتی: اومدم بانک بزنم…
رییس بانک یک نگاه از زاویه و انحرافی میکرد بهت و میگفت: خوشاومدید. مطمئنید نمیخواید اختلاس کنید؟
میگفتی: فعلا نه. اول میخوام بانک بزنم. دستها بالا… .
رییس بانک دستهایش را میبرد بالا و میگفت: خوشاومدید. لطفا این مدارکرو پر کنید. برای خودتون یک بانک بزنید.
همین بابک زنجانی اولش یک عرض خصوصی داشته، بهش ارز خصوصی میدادند توی بازار بفروشد.
در سالهای اخیر که صنعت و کشاورزی انحرافی شد و رفت هوا، توی شمال مردم زمینهای زراعیشان را فروختند و برای اینکه بیکار نمانند یا «بقالی» زدند یا «بنگاهی». برای همین توی جاده شمال یکیدرمیان بقالی و بنگاهی است. توی تهران ولی بانک زدند. برای همین توی تهران یکی در میان، یا بقالی است یا بانک.
دوستی میگفت: «همه دنیا پولشان را میگذارند در بانکهای سوییس، ولی اینقدر بانکهای مختلف و اینقدر تبلیغات بانکی در سوییس نمیبینی.» گفتم «هنر نزد ایرانیان است و بس.» ریخت بههم و بسیار گریست و جامه درید و رفت در افق گم شد.
منبع: شرق