مریم فکری*: رییس مستعفی شورای رقابت را این روزها میشود در دانشگاه علامهطباطبایی ملاقات کرد. جمشید پژویان را تئوریسین هدفمند کردن یارانهها مینامند؛ هر چند خود او این نگاه را ندارد، اما همیشه پژویان مدافع اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها بوده است. حتی امروز که اقتصاد کشور با تورم ۴۰ درصدی دست به گریبان است، پژویان میگوید حتی با وجود تورم کنونی، باید فاز دوم قانون اجرا شود. وی در عین حال معتقد است که با وجود اینکه فقط یک بخشی از قانون اجرا شد، اما باز هم اگر اجرا نمیشد، تحریم، اقتصاد کشور را زمینگیر میکرد. پژویان در همین رابطه متذکر میشود: من از آنجایی که یک عدهیی کاری میکنند که ما بخواهیم در رابطه با اجرای قانون مردد بشویم، حالا بنا به دلایل جریانهای سیاسی خودشان، عصبانی میشوم. چون احساس میکنم وجدانا ما متعهد هستیم. اما من یک کلام میگویم؛ کسی که بگوید کار دیگری را میتوان انجام داد، بیسواد محض است. یعنی اقتصاد بلد نیست. ما هیچ راه دیگری جز اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها نداریم.
در حال حاضر پرداخت یارانههای نقدی برای دولت سخت شده است، چون در جاهای دیگر اصلاحاتی صورت نگرفته که آن را جبران کند. دولت یازدهم هراس دارد آن را اجرا کند. من از این نظر به شجاعت آقای احمدینژاد آفرین میگویم چون این شجاعت را داشت که حداقل یک گام قیمتها را اصلاح کند.
انتظارم از دولت این است که بتواند سیاستهای خوبی را اجرا کند اما تاکنون هیچ نقشه راهی از دولت ندیدم و امروز مایوس شدم. یعنی دولت باید نقشه راه اقتصادی ارائه دهد.
هدفمند کردن یارانهها که باز هم تکرار میکنم، اصلاح قیمتهای نسبی است، تنها راه و «باید» است. کسانی که مانع اجرای این قانون میشوند و از همان ابتدا قانون را تثبیت کردند که این فاصله و بههم ریختگی در اقتصاد اتفاق بیفتد، اشتباه کردند. متاسفانه تصمیمات اقتصادی که منجر به فاجعه میشود، هیچ مجازاتی در کشور ما ندارد. این در حالی است که در کشورهای دیگر دنیا افرادی که چنین تصمیماتی را میگیرند، مجازات و برکنار میکنند، اما در ایران به راحتی تصمیمات اشتباه اقتصادی گرفته میشود.
با توجه به اینکه شما یکی از مدافعان اجرای فاز اول قانون هدفمند کردن یارانهها هستید و حتی گفته میشود تئوریسین این قانون بودید و با توجه به شرایط فعلی اقتصاد هنوز هم معتقدید که این قانون باید اجرایی شود؟
در رابطه با قانون هدفمند کردن یارانهها همانطور که همیشه گفتهام و باز ترجیح میدهم از اسم واقعی آن، یعنی قانون اصلاح قیمتهای نسبی استفاده کنیم، اصلا جای سوال ندارد و به نظر من یک «باید» است. مثل این است که فردی بیماری سختی دارد و قاعدتا خودبهخود درمان نمیشود و تا زمانی که پزشک معالجهاش نکند، بهبود نمییابد. بدون معالجه روز به روز وضعش وخیمتر و حتی به مرگ نزدیکتر میشود. پس چارهیی جز درمان وجود ندارد و تنها راهکار همین است.
در حال حاضر اقتصاد ایران دچار بیماری جدی ناکارآمدی است که دهها سال است از آن رنج میبرد و تا زمانی که درمان نشود، هیچ راهحل دیگری نخواهد داشت و اقتصاد ایران با هیچ پیشرفتی روبهرو نمیشود. ما تمام شاخصهای اقتصادیمان از تورم، اشتغال، نرخ سود و… برمیگردد به ساختار اقتصاد که اگر اصلاح نشود، هیچکدام از این شاخصها اصلاح نخواهد شد. به همین دلیل است که اصلا جایی برای اینکه ما بخواهیم درباره اصلاح قیمتهای نسبی سوال کنیم و حتی شک کنیم که قانون را اجرا کنیم یا نکنیم، نمیماند.
اما بالاخره اصلاح قیمتهای نسبی باید در زمانی اجرا شود که برخی شاخصهای اقتصادی در وضعیت به نسبت مطلوبی قرار داشته باشند؛ وگرنه پیامدهای زیادی به دنبال خواهد داشت.
ما زمان خاص نداریم.
یعنی نباید تورم در یک سطح مطلوبی باشد؟
به هیچوجه. اگر همه این مسائل حل بود، احتیاجی به اجرای قانون نداشتیم و اقتصادمان هم درست بود. ما اگر تورم نداشتیم، اگر بیکاری نداشتیم و رشد اقتصادی خوبی داشتیم که دیگر مشکلی نداشتیم که بخواهیم فاز دوم هدفمند کردن یارانهها فاز دوم هدفمند کردن یارانهها را اجرا کنیم.
خب اگر قانون هدفمند کردن یارانهها و اصلاح قیمت حاملهای انرژی از نظر شما نتیجهیی مطلوب برای اقتصاد دارد و اجرای آن کار درستی بود، چرا در دوره قبل چنین نتایجی را عاید کشور نکرد و نتیجه مثبتی در پی نداشت؟
شما مطمئن باشید با وجود اینکه فقط یک بخشی از قانون اجرا شد، باز هم اگر اجرا نمیشد، تحریم اقتصاد کشور را زمینگیر میکرد. یک موضوع، بحث واردات بنزین است. زمانی که شما برای درمان پیش یک کسی که پزشک است و مطب باز کرده، ولی اصلا پزشکی نمیداند، بروید، این فرد با جان شما بازی میکند. البته انواع سفسطهگریها را میتواند برای راهکار و پیشنهاداتی که دارد، ارائه دهد.
هدفمند کردن یارانهها که باز هم تکرار میکنم، اصلاح قیمتهای نسبی است، تنها راه و «باید» است. کسانی که مانع اجرای این قانون میشوند و از همان ابتدا قانون را تثبیت کردند که این فاصله و بههم ریختگی در اقتصاد اتفاق بیفتد، اشتباه کردند. متاسفانه تصمیمات اقتصادی که منجر به فاجعه میشود، هیچ مجازاتی در کشور ما ندارد. این در حالی است که در کشورهای دیگر دنیا افرادی که چنین تصمیماتی را میگیرند، مجازات و برکنار میکنند، اما در ایران به راحتی تصمیمات اشتباه اقتصادی گرفته میشود.
اصلاح قیمتهای نسبی باید منجر شود به اینکه تکنولوژی عقب افتاده ۵۰، ۶۰ سال قبل ما تبدیل شود به یک تکنولوژی روز تا در مصرف انرژی صرفهجویی شود، کیفیت تولید بالا رود؛ نه اینکه ما حتی در مقابل پستترین نوع کالاهای وارداتی نتوانیم مقاومت کنیم. چرا ما باید الان اتومبیلهایی سوار شویم که چند برابر خودروهای خارجی مصرف انرژی دارند؟ حالا همین اتومبیلها بهدلیل اینکه بهروز نشدهاند، خودشان آتش میگیرند و افراد را از بین میبرند. در صورتی که در دنیا اتومبیلهایی وجود دارند که حتی اگر تصادف کنند و هیچ از آنها باقی نماند، از داخل آن افراد سالم بیرون میآیند.
البته بحث خودرو یک مقدار متفاوت است، چون این حوزه یک مقدار سیاسی است.
تنها که خودرو نیست. چرا یخچال ما مثل تولیدات کشورهای دیگر نیست؟! چرا اتوی برقی ما و لوازم و وسایل برقی دیگر ما مصرف انرژیشان از تمام لوازم مشابه در دنیا بالاتر است.
همه این صحبتهای شما درست است، اما آیا واقعا در شرایط کنونی اجرای فاز دوم هدفمند کردن یارانهها و گران کردن حاملهای انرژی همه این مشکلات را حل میکند و نمیتوان قبل از آن سیاست دیگری را اجرا کرد؟
تنها راه همین است. هیچ سیاست دیگری را نمیتوان اجرا کرد. یک کلام میگویم، کسی که بگوید کار دیگری میتوان انجام داد، بیسواد محض است. یعنی اقتصاد را بلد نیست. ما هیچ راه دیگری نداریم. تنها راه همین است. البته به همراه آن یکسری سیاستها را باید اجرا کنیم، ولی قدم اول این راه است.
چه سیاست دیگری؟ نباید قبل از آن بهرهوری داشته باشیم؟
چطور بهرهوری را افزایش دهیم؟ ما یک سازمان بهرهوری داریم. چند سال است که این سازمان تاسیس شده است؟ این سازمان تا به حال چه کرده است؟ چقدر توانسته بهرهوری را بالا ببرد؟ افزایش بهرهوری یعنی اینکه اگر مصرف برای مثال الان ۵۰ واحد است، کاری کنیم که ۲۰ واحد شود. این یعنی بهرهوری.
در شرایطی که در حال حاضر تورم ۴۰ درصد است، به نظر شما اجرای فاز دوم هدفمند کردن یارانهها یک شوک دیگر تورمی به اقتصاد وارد نمیکند؟
مگر ترکیه ۱۰، ۱۵ سال پیش تورم بالای ۱۰۰ درصد نداشت؟ مگر امریکایجنوبی از برزیل گرفته تا شیلی و نیکاراگوئه، بالای ۱۰۰، ۱۵۰ و ۲۰۰ درصد تورم نداشته است؟ حالا ببینید وضع این کشورها چطور است. آیا تورم دارند؟ تکنولوژیشان چطور است؟ رشد اقتصادیشان چطور است؟
اما آنها سیاست دیگری جز اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها را اجرا کردند.
بله، آنها سیاستهای دیگری را همراه کردند، چون هدفمندی یارانهها نداشتند و قیمتهای نسبیشان بههم نخورده بود. آنها مشکلاتشان چیز دیگری بود. ترکیه که نفت نداشت تا رایگان به مردم بدهد. سیاستهای دیگر را بهکار برد و ایجاد تورم شد. مساله اصلی این بود که زیرساخت را درست کرد و تورمشان هم حل شد. اگر آنها هیچوقت بنزین و گازوییل را مجانی به مردم ندادند و ما چون دادیم و خطای چند برابر کردیم، نباید سیاستی را بهکار ببریم که قیمتها را اصلاح کنیم. اتفاقا راه ما خیلی شفافتر و روشنتر از آنهاست.
تمام کشورهایی که اصلا نیازی مثل ما را ندارند، کشورهای نفتخیزی که ۵، ۶ میلیون نفر جمعیت دارند و درآمد نفتیشان بیشتر از ما است، آنها هم دارند اقتصادشان را اصلاح میکنند چون میفهمند اشکال کجاست. تا این درمان نشود، هیچ راهحل دیگری نداریم. اگر راهحل دیگری بود یا هست، چرا اجرایش نمیکنیم؟ چرا تورم را کنترل نمیکنیم؟ چرا ایجاد شغل نمیکنیم؟ چرا رشد اقتصادی را بالا نمیبریم؟ حالا شما بیایید هدفمندی یارانهها را متوقف کنید و اصلاح قیمتهای نسبی را اجرا نکنید و سیاستهای دیگر را اجرا کنید، اما بگویید نقشه راه اقتصادی دولت چیست.
به نظر شما نقشه راه اقتصادی دولت چیست؟
نمیدانم.
یعنی شما معتقدید که دولت نقشه راه اقتصادی ندارد؟ چرا اینطور فکر میکنید؟
نقشه راه ندارد. برای اینکه هیچ سیاستی را که سیاست اقتصادی باشد، اعلام نکرده است. هنوز نگفته این سیاست اقتصادیام است و میخواهم اجرایش کنم. شما بگویید سیاست اقتصادی دولت چیست.
یکی از برنامههای دولت، کنترل تورم است.
چطور میخواهد تورم را کنترل کند؟
اما دولت براساس بودجه ۹۳ پیشبینی کرده که تورم به سطح ۲۵ درصد کاهش یابد.
اول اجازه دهید بگویم که تورم ۲۵ درصد داشتن که هنر نیست.
اما در مقابل نرخ تورم بالای ۴۰ درصد، نرخ مطلوبی است.
تورم بالای ۴۰ درصد شوک بود و تمام شد. اصلا دیگر نباید آن تورم را داشته باشیم. ببینید یک شوک تورم را به بالاترین سطح خود رسانده است، حالا اگر شوک دیگری وجود نداشته باشد، تورم دیگر افزایش نمییابد و روند متعادلی را طی میکند؛ مگر اینکه شوک دیگری وارد شود.
پس شما معتقدید که دولت یازدهم کاری نکرده که تورم کاهش یابد؟
بله، دولت هیچ سیاستی را بهکار نبرده که تورم را کنترل کند.
یعنی تورم خودبهخود کاهش یافته است؟
بله، تورم با یک شوکی بالا رفته بود. دیگر از آن به بعد با یک شیب ملایم تورم بالا میرود؛ مگر آنکه یک شوک دیگر به اقتصاد وارد شود. رییسکل بانک مرکزی هم گفت که کنترل تورم به این معنا نیست که قیمتها پایین میآید. یعنی حالا که شوک وارد شده، قیمتها برای مثال از ۲۰ تومان، ۵۰ تومان شده است و حالا همان ۵۰ تومان باقی میماند و یک تومان، دو تومان و سه تومان افزایش پیدا میکند تا دوباره یک شوک دیگر به اقتصاد وارد شود و قیمت را با جهش بالا ببرد. حالا تحت بحث تحریم در تعادل است. اگر یک مرتبه فردا تحریمهای قبلی که سهل است، یک تحریمی صادر کنند که تمام صادرات نفتی و پتروشیمی ما را متوقف کند، مطمئن باشید این ۵۰ تومان، ۸۰ تومان میشود چون آنهایی که از بازار بیرون رفتند، رفتند و آنهایی که توانایی قیمت ۸۰ تومان را دارند، در بازار هستند و خرید میکنند. این الفبای اقتصاد است.
نباید فریب خورد. البته دولت قبل نیز خیلی سیاستهای اشتباه و غلط داشته است. درباره اصلاح قیمتهای نسبی به جای اینکه روی بخش تولید و تغییر تکنولوژی تمرکز کنند که اثرات ماندگار داشته باشد، تمرکزشان روی سبد مصرفی خانوار بود. قانون هدفمند کردن یارانهها اثرات مثبتی هم داشت و مدتی هم خوب بود، ولی الان که قیمتها فاصله گرفته، دارد به سر جای اول خود برمیگردد. یعنی باز مجدد قاچاق بنزین و گازوییل و… صورت میگیرد. در صورتی که به جای آن باید به بخش تولید میپرداخت و این بخش را تشویق میکرد. در واقع علامتی به بخش تولید داده میشد که تکنولوژیات را تغییر بده و وسایل و اسباب آن را فراهم میکرد. باید میگفت که بانکها به بنگاههای تولیدی منابع بدهند تا تکنولوژی خود را عوض کنند. تازه بگوید اگر تکنولوژیات را تغییر دادی، من تشویقی برایت در نظر خواهم گرفت. مانند یارانه، اما به شکلی هدفمند. دولت از جیبش اینها را پرداخت میکند و خزانه، اما هدفمند کامل.
چند سالی اگر این طرح اجرا شود، شما میبینید که تکنولوژی تغییر میکند و به جایی میرسید که خود به خود افزایش قیمتها کاهش یابد، چون اگر اکنون ۱۰، ۲۰ لیتر گازوییل ۲۰۰۰ تومانی میخرید، آن موقع ۵ لیتر میخرید. همین موضوع باعث بهبود میشود و مطمئنا کیفیت کالاها افزایش مییابد، چون ماشینآلات جدید وارد بخش تولید میشود. آن زمان میتوانید در بازارهای دنیا رقابت کنید.
نکته اینجاست که اگر اکنون قیمت انرژی را افزایش دهیم و به فوب خلیجفارس برسانیم، هنوز انرژی ما نسبت به بسیاری از کشورها شاید نصف قیمت باشد. چون آنها نهتنها این انرژی را از خلیجفارس میخرند و تا پکن حمل میکنند، مالیات هم پرداخت میکنند. در نتیجه ما هنوز در انرژی و عامل کار مزیت داریم. در موارد دیگر هم مزیت داریم. چرا باید کشورهای ترکیه، مالزی و فیلیپین بتوانند صادرات داشته باشند و رشد کنند، اما ما عقب باشیم؟ پس حتما یک ایرادی داریم. چه سیاستهایی برای کنترل تورم داریم؟ سیاست کنترل تورم این است که نقدینگیمان را کنترل کنیم و کاهش دهیم. وقتی که دولت درآمد نداشته باشد و هزینههایش هم بالا باشد، چطور میتواند بالانس بودجه را نگه دارد و بدون اینکه کسری بودجه داشته باشد، تعهدات خود را انجام دهد. یک توپ در زمین دولت افتاده است. اگر سیاستهای مکمل این توپ به درستی اجرا شده بود، زیانبار نبود. الان هم خود توپ است که مشکل است وگرنه آثار جانبیاش این است که مردم عادت کرده بودند یارانه بگیرند و الان هم منتظر دریافت یارانهاند.
پس در این شرایط دولت از اینکه قیمت حاملهای انرژی را بالا ببرد و این فاصله قیمتی را اصلاح کند و از فواید و مزایای آن از ترس تورم استفاده کند، میهراسد. چه کسی میگوید که فاز دوم هدفمند کردن یارانهها تورم ۳۰، ۴۰ درصد به وجود میآورد؟ مگر قبلا تورم را افزایش داد؟ آیا قبلا که ما مرحله اول هدفمند کردن یارانهها را اجرا کردیم، تورم ۳۰، ۴۰ درصدی داشتیم؟
ابتدای اجرای قانون افزایش تورم نداشتیم، اما از شش ماهه دوم اثر خود را روی کالاها گذاشت.
چرا شش ماه اول تاثیر نگذاشت؟
بالاخره کالاها بعد از شش ماه با قیمتهای جدید وارد بازار شدند و تولیدکنندگان تا مقطعی مواد اولیه را با قیمتهای قبلی در انبارها در اختیار داشتند.
چه کسی این را گفته است؟ ما ۹۰ میلیارد دلار واردات داشتیم. میدانید این میزان واردات یعنی چه؟ این ۹۰ میلیارد دلار یکمرتبه سه برابر شده است. این آشکارا نمیتواند بگوید تورم چیست؟ تورم در این سبد مصرفی که سریع اثر خود را میگذارد. ما بعضا تولیدی داریم که یک دور تولیدش ۲۴ ساعت است. همه تولید که شش ماهه نیست. یک دور تولید گوجهفرنگی چقدر است؟ بسیاری از کالاها را بررسی کنید و ببینید. از سوی دیگر، یکسال از اجرای هدفمندی یارانهها که گذشت، تورم بین ۱۲ تا ۱۴ درصد بود.
تورم پایان سال ۸۹، ۱۲ درصد بود.
از زمانی که هدفمند کردن یارانهها اجرا شد تا یکسالگی اجرای قانون، تورم ۱۲ تا ۱۴ درصد بود. درست از زمانی که تحریم اروپا شروع شد، قیمتها به سمت تورم ۴۰، ۵۰ درصدی رفت. چرا؟ آشکار است. درآمد نفتی فروش ۵/۱ میلیون بشکه نفت در روز به نصف کاهش یافت. با همین درآمد، قیمت کالاهایی که قبلا از کشورهای دیگر خریداری میشد، سه برابر شد. اینها عمدتا کالاهای واسطهیی و سرمایهیی بودند. آیا دلیل تورم میتواند غیر از این باشد؟ هیچی بدتر از این نیست که ما سیاه و سفید ببینیم. تمام واقعیتهای دنیا خاکستری است. سیاست اصلاح قیمتهای نسبی از بهترین سیاستهای اقتصادی بوده که ای کاش ما ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال قبل آن را اجرا میکردیم. ما اشتباه کردیم. اشتباه در سیاستگذاریها ما را به جایی رسانده که امکان ندارد بتوانیم این مسیر را ادامه دهیم. شما اگر پنج سال دیگر به همین مسیر بروید، اصلا نفتی برای صادرات نمیماند. ما چقدر تولیدات صنعتی داریم که صادر کنیم؟ تولیدات صنعتی به زحمت به یک میلیارد میرسد.
چه میزان تولیدات صنعتی وجود دارد؟
ارقامش موجود است. چون وقتی که میگوییم تولیدات صنعتی، شما باید محصولات کشاورزی و غذایی را کنار بگذارید و بعد ببینید که مثلا ما چقدر صادرات محصولات صنعتی داریم. ما ماشینآلات تولید نمیکنیم که صادر کنیم. فقط خودرو چنین شرایطی دارد. تازه خودرو را یکسوم قیمتی که در داخل میفروشیم، صادر میکنیم. ولی همان چقدر است؟ از کل مجموع صادرات غیرنفتی کشور، چهار، پنج درصد هم نمیرسد.
ما اصلا کشور صادرکنندهیی نیستیم. برای اینکه هیچگاه تکنولوژی ما به جایی نرسید که بتوانیم تولیدات صنعتی داشته باشیم که صادر کنیم. ما نفت صادر میکنیم، یک زمانی هم محصولات کشاورزی و…
ما تا زمانی که نتوانیم به سمت تولیدات صنعتی بچرخیم، هیچگاه رشد اقتصادی نخواهیم داشت. البته کشورهای معدودی هم در دنیا هستند که از طریق صادرات محصولات کشاورزی رشد دارند اما آنها دارای مزیت هستند مثل هلند، فنلاند و دانمارک. این کشورها معدود هستند وگرنه این همه کشور جهان سوم، کدامیک از طریق صادرات محصولات کشاورزی توانستند حداقل نیاز خود را رفع کنند. ما هم بهدلیل کمآبی و مشکلات اینچنینی، اصلا مزیتی در کشاورزی نداریم. تنها صنعت میماند. درباره صنعت هم کاملا تکنولوژیمان عقب است. باور کنید اصلا محصولات ما حتی با افغانستان هم نمیتواند رقابت کند. اگر همهچیز به همین سبک باقی بماند، محکوم به فنا هستیم چون نفت هم بهتدریج از بین میرود و باقی نمیماند. ما آن عاملی را که مشوق باشد تا تکنولوژیمان را بهروز کنیم و بلکه جلوتر ببریم، نداریم. آیا واقعا ما از نظر هوش و استعداد و توانایی از ترکیه، هندوستان، مالزی و اندونزی عقبتر هستیم؟! دانشمندان ما که در تمام دانشگاههای تراز اول و مراکز تحقیقاتی تراز اول دنیا مشغول به فعالیت هستند. پس چرا نمیتوانیم در یک بخشی از صنایع پیشرو باشیم تا حداقل بهدلیل داشتن مزیت تفاوت قیمت کارگر نسبت به کارگر اروپایی و نیز انرژی وارد بازار جهانی شویم. جواب همه اینها به تکنولوژی عقب افتاده برمیگردد.
دکتر پژویانی که امروز من میبینم، با دکتر پژویان شش ماه قبل کاملا متفاوت است. آیا شما از عملکرد و سیاستهای این دولت ناراحت هستید؟
اصلا، اتفاقا انتظارم از دولت این است که بتواند سیاستهای خوبی را اجرا کند اما تاکنون هیچ نقشه راهی از دولت ندیدم و امروز مایوس شدم. انتظارم این بود که آقای روحانی وقتی گزارش ۱۰۰ روزه خود را اعلام کرد. به طور مثال بگوید ملت ایران، دولت، اقتصاد را با مشکلات بسیاری تحویل گرفته است اما آنچه من میخواهم انجام دهم، این است که برنامه اصلاح قیمتهای نسبی و هدفمند کردن یارانهها را کنار میگذارم، اما به جای آن، مثلا سیاست ریاضت اقتصادی را پی میگیرم. از مردم هم میخواهم با من همراهی کنند تا ما بتوانیم کمرهایمان را محکم ببندیم، مصرفمان را پایین بیاوریم که مجبور نشویم واردات داشته باشیم. مثلا میخواهم جلوی واردات همه اتومبیلها را بگیرم و فقط اجازه به تولید دو نوع اتومبیل بدهم. مردم شما هم تحمل کنید و با وسیله نقلیه عمومی که بیشتر وارد ناوگان خواهد شد، حرکت کنید. من میخواهم نرخ سود بانکی را بالا ببرم تا اینکه شما بیشتر پسانداز کنید و پولهای خود را به بانکها بیاورید تا بتوانیم بیشتر به بخشهای صنعت و تولید تسهیلات ارائه دهیم. همه اینهایی که میگویم، مثال است. یعنی دولت باید نقشه راه اقتصادی ارائه دهد و بگوید اینها سیاستهای اقتصادی من است و از مردم دعوت کند که اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید، به ما ارائه دهید؛ به امید اینکه سال آینده بخشی از این سیاستها را اجرا کرده باشیم.
پس شما هیچ تغییری در عملکرد اقتصادی دولت یازدهم نسبت به دولت دهم نمیبینید؟
من هیچ تغییری ندیدم از نظر سیاستگذاری؛ به جز اینکه این دولت با عواقب دو سیاست دولت قبلی روبهرو است که یکی از آن سیاستها به دلیل اینکه کامل اجرا نشده، مشکل دارد و آن، اصلاح قیمتهای نسبی است. اگر اصلاح قیمتهای نسبی و هدفمند کردن یارانهها در بخش تولید هم به خوبی اجرا شده بود، الان این دولت با این وضعیت روبهرو نمیشد که یک بخشی از صنایع بازسازی شده یا در حال تکمیل باشد. یعنی یک روزنهیی بود تا به سمتی برویم که تکنولوژیمان را به روز کنیم. آن زمان خودبهخود مصرف انرژی کاهش مییافت و چهبسا میتوانستیم این کالاها را صادر کنیم. در نتیجه همان سیاستها ادامه مییابد زیرا یک بخشی خودش را اصلاح کرده و هزینه را کم میکند ولی خب متاسفانه هیچ اتفاقی در سمت تولید نیفتاده است.
چون یارانهها به سمت پرداخت نقدی به مردم رفت و این موضوع الان به حدی به دولت فشار آورده که یکی از وزرا عنوان کرده که ماهانه چند وزیر به خاطر آن دغدغه دارند.
بله، در حال حاضر پرداخت یارانههای نقدی برای دولت سخت شده است، چون در جاهای دیگر اصلاحاتی صورت نگرفته که آن را جبران کند. بالاخره منبعی که یارانههای نقدی از طریق آن تامین میشود و اصلاح قیمتهاست، دولت هراس دارد آن را اجرا کند.
من از این نظر به شجاعت آقای احمدینژاد آفرین میگویم چون این شجاعت را داشت که حداقل یک گام قیمتها را اصلاح کند. دولت قبلیاش این شجاعت را نداشت که ای کاش آن دولت داشت، چون با هزینه بسیار کم میتوانست این کار را انجام دهد. در این میان یک کسی شجاعت داشت یک گامی را هرچند ناقص برداشت که در ابتدا آثار مثبتی داشت. من آمار و اطلاعاتی را دارم که میزان مصرف بسیاری از حاملهای انرژی قابل انتقال در تمام استانهای عمده مرزی بهشدت کاهش یافته و این یعنی قاچاق کاهش یافته است ولی یک سیاستی که انتظار میرود اصلاحات ساختاری داشته باشد، نمیشود فایدهاش را فقط با آن جمع کرد. اصلا کافی نیست چون اصل بر این بوده که اصلاحات ساختاری داشته باشد یعنی باعث تغییر و دگرگونی تکنولوژی شود.
الان مساله، تامین مالی یارانههای نقدی است که به نظر من تنها راه هم باز این است که قیمت حاملهای انرژی افزایش پیدا کند حتی اگر به تورمی که قبول ندارم بیش از ۴۰، ۵۰ درصد افزایش یابد، تبدیل شود. این تنها راه است چون کاری غیر از این نمیتوان انجام داد.
از سوی دیگر، توپ دومی که به زمین دولت یازدهم افتاده، مسکنمهر است. آن بخشی که راحتتر بوده از این طرح که اجرا شود، اجرا شده است. حالا که رسیدیم به بخش مشکلتر، مردم منتظر هستند. در اینجا انتظاراتی در مردم ایجاد شده که دولت آن منابع را در اختیار ندارد و به راحتی هم نمیتواند تامین کند. به سیاستگذاری و راهکارهایی که تامین مالی صورت گیرد، نیاز است. آن نیازمند این است که اقتصاددانانی که کار کردهاند، مجموعهیی از سیاستهای اقتصادی را در اختیار رییسجمهور بگذارند. من فکر میکنم کافی است که دولت یازدهم بخواهد مرتب از دولت دهم انتقاد کند. آنهایی که باید بفهمند، فهمیدند. آنهایی که باید بدانند، میدانند. از این بیشتر اثر معکوس میگذارد. به جای آن، باید برنامههای آینده را اعلام کنند و از روحیهیی که الان مردم دارند، استفاده کنند؛ مثل دوران آقای خاتمی. باور کنید آقای خاتمی میتوانست پایش را روی سنگ بگذارد آب شود. مردم در سال ۷۶ آنچنان هیجان و انرژی داشتند ولی خب ایشان واقعا روحانی ملایمی بود و اصلا تندرویی نداشت به همین دلیل تندروی نکرد. تازه خیلی هم ملایمتر حرکت میکرد.
الان آقای روحانی این موقعیت را دارد که حتی سیاستهای اقتصادی را که ریاضت اقتصادی بهدنبال داشته باشد، اجرا کند ولی باید برنامه داشته باشد؛ نه برنامه اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم، منظورم برنامه راهبردی اقتصادی است.
من از آنجایی که یک عدهیی کاری میکنند که ما بخواهیم در رابطه با اجرای قانون مردد بشویم، بنا به دلایل جریانهای سیاسی خودشان، عصبانی میشوم. چون احساس میکنم وجدانا ما متعهد هستیم.
شما برآورد جدیدی از خط فقر دارید؟
برآوردی که دارم مربوط به سال ۹۰ است که خط فقر ماهانه شهری برحسب ۲۳۰۰ کالری مربوط به هر فرد ۱۳۷ هزار و ۵۰۰ تومان و روستایی ۸۹ هزار تومان است. همچنین درصد افراد زیر خط فقر در شهری ۸/۱۹ درصد و روستایی ۱۵ درصد است.
منبع: اعتماد