هفته نامه تجارت فردا این هفته به بهانه انتشار کتاب «هدف‌ها و سیاست‌های بانک مرکزی ایران» نوشته حسنعلی مهران که در سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ رئیس کل بانک مرکزی ایران بوده، سراغ جلیل شرکا یکی از تکنوکرات های بانکی دهه ۵۰ رفته است.

او معاون وزیر بازرگانی،قائم مقام بانک مرکزی،قائم مقام وزیر اقتصاد و مدیرعامل بانک ملی تا زمان وقوع انقلاب بوده وپس از آن هم تا سال ۱۳۵۸ مدیریت بانک ملی را برعهده داشته است.جلیل شرکا مردی ریزنقش اما بسیار زیرک است که در ۸۲ سالگی، خاطراتش را با جزییات کامل بازگو می کند. بسیار رک است و سرعتش در پاسخ گویی نشان می دهد به دنبال داستان پردازی نیست. به نوشته هفته نامه تجارت فردا خاطرات این مرد، دست اول و ناشنیده هستند.
جلیل شرکا که آخرین مدیرعامل بانک ملی دوره شاه واولین مدیر این بانک در دوره پس از انقلاب است،بنی صدر را مسبب ملی شدن بانک ها می داند.او همچنین خاطراتی از دیدار با هاشمی رفسنجانی بازگو کرده و مدعی شده هاشمی بوده که واژه کارمزد را به جای نرخ بهره وارد ادبیات بانکی ایران کرده است.

خلاصه این گفت وگوبا جلیل شرکا در ادامه آمده است :
* افراد زیادی بودند که هشدار دادند و می گفتند این راه به بیراهه می رسد. به تغییرهای پی در پی در دستگاه های اقتصادی نگاه کنید. بخشی از آن ناشی از مواضعی بود که به مذاق شاه خوش نیامد و دستور به تغییر مدیران داد. تکنوکرات ها حرف خود را می زدند اما گوش شاه بدهکار نبود.
* شاه در آن زمان خود را مطلع تمام امور می دانست و به گفته ها و هشدارهای دیگران اعتقادی نداشت. من در زمان قائم مقامی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد همراه با هیاتی که با او دیدار می کرد حضور داشتم، چندین نمونه را مشاهده کردم که مسوولان هشدار دادند اما او اعتنایی نمی کرد.
* شاه موقعی که حرفی باب میلش زده نمی شد نگاه خود را بر می گرداند و می رفت. شاه کمتر کسی را قبول داشت. از نظر فنی اعتقاد و اعتماد زیادی به تکنوکرات ها داشت. می خواست همه تصمیم ها را خودش بگیرد. البته یکی دونفری بودند که در برابر او مقاومت می کردند.
* محمد یگانه صبح که دستور داد ساعتی بعد در شعبه مرکزی اصناف بسته شد. او در حالی این کار را انجام داد که هیچ دستورالعملی برای تعطیلی یک بانک وجود نداشت. حتی برای این تصمیم با شورای پول و اعتبار هم مشورت نکرد، راساً چنین تصمیمی گرفت.
* بانک اصناف متعلق به اسدالله رشیدیان از عوامل کودتای ۲۸ مرداد بود که از ارتباط با شاه استفاده می کرد و برای بانک ورشکسته خود از دولت پول می گرفت. یگانه اجازه نداد این وضعیت ادامه پیدا کند بلکه دستور داد آن را تعطیل کنند.
* هویدا نخست وزیر وقت که شاید جرات صحبت با یگانه را نداشت، به من تلفن کرد و گفت کارمندان بانک اصناف قرار است مقابل نخست وزیر تجمع کنند ما به آنان چه بگوییم؟ تحلیل من این است که چون می ترسید با یگانه روبه رو شود به من تلفن زد.
* رشیدیان یک بار به دیدن من آمد. من هم رئیس نظارت بر برنامه ها را خواستم تا جواب او را مستند بدهیم. دیدیم این آقا یک آلبوم همراه خودش دارد. آلبوم را باز کرد و عکس خودش و شاه را با مایو در کنار دریا نشان داد. یا عکس هایی که در مجالس عمومی با هم گرفته بودند، همه اینها را به من نشان داد تا من تحت تاثیر قرار بگیرم.
* محمد یگانه مرتباً به شاه گوشزد می کرد که آقا این پولی که شما دارید خرج می کنید تورم ایجاد می کند. دائم می گفت آقا این دلارهایی که فروخته اید، ریال آن را گرفته اید و خرج کرده اید، دیگر متعلق به شما نیست. این پشتیبان آن اسکناس هایی است که چاپ شده و دست مردم است، اما شاه به مغزش نمی رفت
* شاه تحت فشار بود می خواست مردم را راضی کند، و این رضایت را قصد داشت با هزینه کردن پول نفت به دست آورد. اگر برای نسل جدید قرار باشد ملموس سازی شود باید بگوییم رفتار آن دوره مثل رفتار آقای احمدی نژاد بود که فکر می کرد با هزینه کردن پول نفت، کارها درست می شود.
* کارشناسان اقتصادی معتقد بودند این وضع دوام نمی آورد. در روایت های تاریخی هم هست آلکس یکی از مدیران سازمان برنامه گفت اگر اعتبارات برنامه چهار برابر شود در ایران انقلاب می شود. در مهمانی ها و نشست های متعدد روسای بانک ها و کارشناسان اقتصادی صحبت از این بود که وضعیت به این شکل دوام نخواهد داشت و انقلاب خواهد شد.
* تنها دغدغه شاه بازار بود، چون فکر می کرد به کارگرها، زارعان و … رسیدگی کرده است فقط بازاری ها هستند که با او همراه نیستند و برای او برنامه دارند. به وزارت بازرگانی دستور داد همه آنهایی را که به دلیل افزایش هزینه قیمت های خود را بالا برده اند به جرم گرانفروشی بازداشت کنند
* اوضاع به قدری بد شد که مهدوی را برداشتند و کاظم خسروشاهی را که از فعالان خوش نام اقتصادی بود بر سر کار گذاشتند.
* اشتباه فاحش شاه این بود که به اقتصاددانان گوش نمی داد. فقط منتظر بود یک فرد خارجی از اینجا بگذرد و به او بگوید چه کار کند. متاسفانه به حرف هیچ کدام از اقتصاددان های مجرب داخل گوش نمی داد. شاه واقعاً برخی مسائل را نمی فهمید، اما در آن حوزه ادعا داشت و حرف هیچ کس دیگر را نیز قبول نمی کرد.
* قرار بود طرح ملی شدن بانک ها سه شنبه شب در شورای انقلاب مطرح شود، چهارشنبه صبح آقای علی اردلان وزیر وقت دارایی به من تلفن کرد و گفت نشد. گفتم چرا نشد؟ گفت بنی صدر نگذاشت طرح تصویب شود و اصرار کرد که باید همه بانک ها دولتی شود.
* ملی شدن بانک ها زمانی اتفاق افتاد که هاشمی رفسنجانی ترور شده و در بیمارستان بود. اگر اشتباه نکنم خرداد ۵۸ بود که من هم در بیمارستان تجریش به عیادتش رفتم. آشنایی من با ایشان خیلی اتفاقی بود.
* هاشمی پرسید وضعیت بهره در حال حاضر چگونه است؟ توضیح دادم که به بانک کارگشایی دستور داده ایم بهره نگیرد که ایشان خیلی استقبال کرد. بعد پرسید بانک های دیگر چطور؟ توضیح دادم که شرایط سختی داریم و ایشان پیشنهاد داد برای کاهش فشارها در تبلیغات بانکی به جای آنکه بگوییم وام با بهره کم پرداخت می شود از کلمه کارمزد استفاده کنید.
* بنی صدر تلفن کرد، و گفت آقای شرکا، ساعت ۱۰ می آیم که در سالن عمومی بانک ملی، سخنرانی کنم. گفتم، آقای بنی صدر، می دانید در تمام مدت انقلاب، بانک نیم بند کار کرده اند تازه شروع کرده ایم که تمام روز کار کنیم. این ساعت ۱۰، درست وسط زمانی است که مردم می آیند و می روند. به من گفت آقا شما متوجه پیام انقلاب نیستید. گوشی را گذاشت.

انتهای پیام


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=20875
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

ناگفته های قائم مقام اسبق بانک مرکزی
ناگفته های قائم مقام اسبق بانک مرکزی
ناگفته های قائم مقام اسبق بانک مرکزی
ناگفته های قائم مقام اسبق بانک مرکزی
ناگفته های قائم مقام اسبق بانک مرکزی
ناگفته های قائم مقام اسبق بانک مرکزی