غلامرضا شافعی* : در دولت سابق طرح بنگاههای زودبازده کوچک با اختصاص چندین هزار میلیارد تومان اجرا شد. در بحث حمایت از بنگاههای کوچک و زودبازده تردیدی نیست که باید حمایتهایی صورت گیرد. در اینکه بخشی از آنها ناموفق بودهاند هم تردیدی نیست. بنگاههای بزرگ هم گاهی ناموفق بودهاند اما درصد پایینی از اعتبارات بانکی برای بنگاههای کوچک در نظر گرفته شده و به آنها تعلق گرفته است. در حالیکه بنگاههای کوچک از حیث تعداد بیش از ۹۵ درصد بنگاههای کشور را تشکیل میدهند. در این میان جای یک حرف در کشور خالی است و آن اینکه ما چند درصد از منابع بانکی را باید برای احداث واحدها و چه میزان درصدی را برای سرمایه در گردش اختصاص دهیم. در ۵۰ سال گذشته این مساله دائما دغدغه کشور بوده است. مساله این است که سرمایهگذاران وقتی یک کار صنعتی را شروع میکنند، به این فکر نمیکنند که سرمایهای را هم برای سرمایه در گردش بعد از احداث واحد صنعتی اختصاص دهند. هرچه منابع دارند و همینطور وام بانکی را برای احداث هزینه میکنند و برای سرمایه در گردش هیچ پولی ندارند و بانک هم وام دیگری را تقبل نمیکند. آنوقت بهجای اینکه واحد صنعتی احداث شده با ۱۰۰درصد ظرفیت کار کند میبینیم با کمتر از ۲۰درصد فعالیت میکند. یکی از ریشههای کمبود نقدینگی در واحدهای صنعتی نیز همین مساله است. زمانی به اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران پیشنهاد دادم که روی این مساله مطالعه کند. مطالعهای با این مضمون که در کشوری مثل ایران چند درصد از منابع مورد نیاز سرمایهگذاری را سرمایهگذار باید تامین کند و چه میزان را انتظار داشته باشیم بانکها به ما وام بدهند. این مطالعه باید در ۲ بخش سرمایهگذاری عمرانی از یکسو و بهرهبرداری و سرمایه در گردش از سوی دیگر صورت گیرد. متاسفانه افرادی هستند که عقیده دارند تنها با آورده ۵ درصدی میتوانند سرمایهگذاری یک میلیارد دلاری انجام دهند. یعنی بر دریافت ۹۵ درصدی تسهیلات بانکی تاکید دارند که این روش بسیار نادرست است. باید با مطالعات مشخص شود که چند درصد این سرمایهگذاری سهم بانک باشد و چند درصد را خود سرمایهگذار به میدان بیاورد. برخی میگویند ۳۰ درصد آورده سرمایهگذار و ۷۰ درصد از سوی بانک تامین شود که البته این هم تاکنون پاسخگو نبوده است. در این زمینه نیاز به مطالعات جدی حس میشود که در آن شرایط اقتصادی کشور، نرخ سود بانکی، تورم، گردش پولی، نوسانهای قیمت ارز، میزان تقاضا و … بهعنوان عوامل موثر باید مورد بررسی قرار گیرند. مساله دیگری که مشکلساز شده به زمانی بازمیگردد که سرمایهگذاری به ثمر رسیده است. وقتی نوبت به گرفتن وام برای سرمایه در گردش میرسد دیگر بانکها پرداخت این تسهیلات را تقبل نمیکنند. بهخصوص شرایطی پیش میآید که مردم علاقهمند هستند برخی کالاها را پیشخرید کنند گاهی هم برعکس. کالا را میگیرند و ۳ ماه بعد پول را میدهند. در این صورت منابع خود شما در جای دیگری در گردش است و شما به منابع جدید نیازمند هستید. یا مثلا اینکه نظام بانکی با ۱۰ تا ۱۵ درصد پیشپرداخت گشایش اعتبار کند یا یکمرتبه تصمیم بگیرد با دریافت ۱۳۰درصد گشایش اعتبار کند! در این شرایط اصلا کسی حق دارد به یکباره چنین تصمیمی بگیرد؟ تمامی این موارد باید با مطالعهای جامع و دقیق مورد بررسی قرار گیرد. اما مساله دیگری که در این میان مطرح است، بحث مربوط به طرحهای نیمهتمام است که خود حدیثی است که تمامی ندارد. زیرا مثل استخری میماند که از یک طرف آب به داخل آن میآید و از طرف دیگر آب از آن خارج میشود. جریان صنعت ما نیز چنین وضعیتی دارد. بنابراین اینگونه نیست که بگوییم یک روز تمام طرحهای نیمهتمام ما تمام شده است. یک صنعتگر کاری را شروع میکند و به انتها نزدیک میشود و صنعتگر دیگر شروع میکند و به تدریج اینها به تولید میرسند. منتها باید انتظار داشته باشیم که این طرحها در زمان معقولی به ثمر برسند نه اینکه یک کاری که بنا بود ۲ ساله به پایان برسد ۵ساله هم تمام نشود. اگر این انتظار را داشته باشیم انتظار بجایی است، اما اگر انتظار داریم که یک روزی هیچ طرح نیمهتمامی نداشته باشیم درست نیست. این یعنی مرگ صنعت. ما همواره باید طرحهای در حال اجرا داشته باشیم. اینکه امروز برای این طرحها چه کنیم به مجموعهای از سیاستها بازمیگردد که باید اجرا شود که تامین نقدینگی یکی از آنهاست که به آن اشاره شد. از موارد فوری و فوتی دیگر آن است که منابع موجود بانکی را که در چند سال اخیر به سمت مسکن مهر سوق داده شده متناسب با بخشهای مختلف اقتصادی به جریان بیندازیم. پیدا کردن راهکارهای اجرایی جهت گشایش اعتبار در مراودات بانکی خارجی، تخصیص ارز در موارد ضروری، رفع تنگناهای مربوط به همکاریهای فنی با دارندگان فناوریهای برتر خارجی نیز از اقدامات ضروری و موثر در این زمینه است.
* وزیر اسبق صنایع
منبع: آرمان