سرمایهگذاری داخل یکی از متغیرهای مهم توضیحدهنده رشد اقتصادی در بلندمدت است؛ چراکه انباشت این سرمایههاست که تولید در دورههای بعدی را تعیین میکند.
«استونی» و «گرجستان» پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی شرایط اقتصادی مشابهی داشتند. اما مسیر اقتصادی متفاوت، در یک و نیم دهه منتهی به سال ۲۰۰۵ این دو کشور را به دو نقطه متضاد رساند؛ بهنحویکه میزان درآمد سرانه هر شهروند استونیایی در سال ۲۰۰۵ در حدود ۴ برابر هر شهروند گرجستانی بود. افزایش درجه آزادی اقتصاد، اصلاحات چندجانبه اقتصادی و بهبود شیوه حکمرانی در اقتصاد طی این سالها استونی را به یکی از مرفهترین فرزندان شوروی تبدیل کرده بود. در حالی که گرجستان در ابتدای قرن بیست و یکم یکی از فاسدترین کشورهای جهان بودکه بهواسطه سلطه دولت، از بخش خصوصی قدرتمندی برای شتابدهی به اقتصاد بیمار خود برخوردار نبود. این تفاوت آشکار در نهایت سیاستگذاران گرجستانی را به فکر تغییر شرایط انداخت. به این ترتیب در سال ۲۰۰۵ دورهای از اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در این کشور آغاز شد که در کمتر از یک دهه گرجستان را به دهک بالای کشورهای جهان از نظر آزادی اقتصادی و مبارزه با فساد رساند. «دنیای اقتصاد» در این گزارش با نگاه به تجربه این دو کشور منطقه پس از استقلال سیاسی، با تکیه بر آمارهای اقتصادی نتیجه تفاوت در رویکرد اقتصادی این دو کشور را بررسی کرده است.
بررسی مسیر رشد اقتصادی دو کشور «گرجستان» و «استونی» نشان میدهد اگر چه این دو کشور در مقطع استقلال از اتحاد شوروی شرایط رفاهی مشابهی داشتند، اما رشد اقتصادی قابلتوجه استونی در ۱۵ سال بعد از استقلال و توقف نسبی همزمان گرجستان، باعث شد تا سطح رفاه مصرفکنندگان این دو کشور به میزان قابلتوجهی واگرا شود. بهطوریکه در سال ۲۰۰۵ درحالیکه درآمد متوسط هر شهروند استونی حدود ۱۷ هزار دلار بود، درآمد متوسط هر شهروند گرجستانی تنها حدود ۴ هزار دلار باشد. «مختصات مبدا یکسان» در کنار «مسیر عبوری متفاوت» این دو کشور گواه آن است که این واگرایی نه از طریق «رشد Extensive» بلکه از طریق «رشد Intensive» قابلتوضیح است. «رشد Extensive» رشدی است که به پشتوانه استفاده کمی از عوامل تولید حاصل شده درحالیکه «رشد Intensive» استفاده بهینهتر از منابع تولید را به تصویر میکشد. بررسیها نشان میدهد که «اصلاحات اقتصادی»، «حکمرانی مناسب» و «سیاستگذاری موثر» استونی از ابتدای استقلال، عامل شتابدهنده به رشد اقتصادی در این کشور بوده است. در طرف مقابل، «فساد گسترده»، «آزادی اقتصادی پایین و دموکراسی نامناسب»، «عدم شفافیت در کسبوکار» و «ضعف قوانین» عوامل بازدارنده کشتی اقتصادی گرجستان از حرکت بودهاند. عواملی که باعث شد تا گرجستان از حیث «ثبات اقتصادی»، «تشکیل سرمایههای فیزیکی و انسانی» و نهایتا «رشد اقتصادی» توقف نسبی اما استونی رشد قابلملاحظه را تجربه کند. «دنیایاقتصاد» در این گزارش ضمن بررسی شرایط ابتدایی، مسیر رشد اقتصادی این دو کشور را بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۵ در قالب آمار و شواهد به تصویر کشیده است. اگرچه گرجستان در مقطع فعلی، به یکی از شفافترین کشورها تبدیل شده اما در ۱۵ سال مورد بررسی توقف نسبی را تجربه کرده بود.
پازل واگرایی
یکی از پازلهای اقتصاد توسعه در صحنه اقتصاد بینالملل، «واگرایی یا Divergence» سطح رفاه کشورهاست. به عبارت دیگر، در مقطعی عمده کشورها سطح توسعه و درآمد سرانه یکسانی داشتند، اما بعد از گذشت زمان برخی کشورها رشد مثبت و برخی دیگر رشد منفی تجربه کرده که این باعث واگرایی و گسست بین سطح درآمد و رفاه مصرفکنندگان در کشورهای مختلف شده است. به همین دلیل اقتصاددانان توسعه همواره دنبال پاسخ مناسبی برای دلیل این واگرایی بودهاند. در همین راستا، واگرایی در کشورهایی که در ابتدای مسیر، ساختار مشابهی داشتهاند، به میزان روشنتری قابلمطالعه و بررسی است. به همین دلیل، کشورهای عضو اتحاد جماهیر شوروی که از همه لحاظ شرایط مشابهی داشته و اتفاقا درجه گسست و واگرایی بیشتری نیز داشتند، همواره مورد علاقه اقتصاددانان بوده است. اتحاد شوروی سابق شامل ۱۵ کشور لتونی، استونی، لیتوانی، روسیه، بلاروس، قزاقستان، اوکراین، آذربایجان، ترکمنستان، ارمنستان، گرجستان، مولداوی، ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان بود که در سال ۱۹۹۱ فروپاشید. بعد از استقلال، ۳ کشور لتونی، استونی، لیتوانی به اتحادیه اروپا پیوستند و بقیه در درجههای مختلف پشت درهای توسعه ماندند. اگرچه در سال ۱۹۹۱ درآمد سرانه این کشورها همگرا بود و تفاوت آنچنانی نداشت، اما با گذشت زمان واگرایی بین این کشورها به مراتب افزایش یافت. در همین راستا، این مطالعه واگرایی بین اقتصاد در دو کشور «استونی» و «گرجستان» را در ۱۵ سال بعد از فروپاشی شوروی و استقلال سیاسی ریشهیابی کرده است. درحالیکه استونی در این مدت مسیر رشد را با سرعت قابلتوجه پشتسر گذاشت، گرجستان یک توقف نسبی را در این سالها تجربه کرده بود. به بیانی دیگر، این گزارش در تلاش است تا به این سوال پاسخ دهد که چه عواملی تفاوت بین رشد و توقف این دو کشور را در بازه زمانی ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵ توجیه میکند. البته بعد از سال ۲۰۰۵ تاکنون گرجستان اصلاحات گستردهای را شروع کرده و به یکی از شفافترین کشورها درخصوص کسبوکارهای اقتصادی بوده است. درحالیکه رتبه این کشور درخصوص شاخص «بیزینی» در دهه ۹۰ حدود ۱۴۰ بوده، در سال گذشته به ۱۳ کاهش یافته است. با این حال مطالعه فعلی توقف نسبی اقتصاد گرجستان در ۱۵ سال بعد از فروپاشی شوروی را در قیاس با رشد سریع استونی به تصویر میکشد.
رشد مرده در مقابل رشد زنده
اقتصاددانان معمولا در یک دستهبندی مرسوم، رشد اقتصادی را به دو دسته «رشد بسطی یا Extensive» و «رشد تشدیدی یا Intensive» تقسیم میکنند. در حالتی ممکن است منبع رشد اقتصادی در یک کشور افزایش عوامل تولید از جمله نیروی کار، منابع طبیعی و سرمایه باشد و در حالت دیگر ممکن است رشد اقتصادی مذکور از جانب استفاده بهینهتر از عوامل تولید مذکور حاصل شده باشد. رشد صورتگرفته در حالت اول که عمدتا از سمت استفاده بیشتر از انباشت سرمایه و عوامل تولید بوده به رشد بسطی و رشد در حالت دوم که عمدتا از جانب افزایش کارآیی منابع موجود بوده به رشد تشدیدی معروف است. بنابراین اینکه رشد اقتصادی از جانب کدام عامل اتفاق افتاده باشد، در بلندمدت روی رفاه مصرفکننده تفاوت حائز اهمیتی دارد. رشد در حالت اول محدود به کمیت عوامل تولید بوده و از جمله کشورهایی که رشد بسطی را تجربه کردهاند میتوان به کشورهای با منابع طبیعی فراوان اشاره کرد. رشد در حالت دوم عمدتا به سیاستگذاری، حکمرانی، ساختار و زیرساختهای اقتصاد بستگی دارد؛ رشد کشورهای آسیای جنوبشرقی از این نوع رشد است. بنابراین در مقایسه واگرایی رشد بین کشورها تفاوت بین این دو رشد حائز اهمیت است؛ بهویژه زمانی که این واگرایی در بازههای زمانی نهچندان بلندمدت صورت میگیرد. به همین دلیل در این گزارش سعی شده تا این واگرایی با بررسی این دو دسته رشد مورد بررسی قرار گیرد.
دو کشور در یک مبدا
از جمله متغیرهایی که میتواند تولید بسطی را تحریک کند میتوان به «موقعیت ژئوپلیتیک»، «وسعت»، «سطح منابع طبیعی»، «جمعیت»، «استقلال سیاسی» و «سطح اولیه تولید» اشاره کرد. بررسیها نشان میدهد درخصوص هر ۵ معیار مذکور، دو کشور در مقطع استقلال از اتحاد شوروی وضعیت یکسانی داشتهاند. درخصوص جمعیت، هر دو کشور جزو کشورهای کم جمعیت بودهاند. بهطوریکه استونی جمعیتی معادل ۳/ ۱ میلیون نفر و گرجستان جمعیتی حدود ۷/ ۴ میلیون نفر داشته است. وضعیت مشابهی درخصوص متغیرهای وسعت و موقعیت جغرافیایی حاکم است؛ بهطوریکه مساحت استونی حدود ۴۵ هزار کیلومتر مربع و مساحت گرجستان حدود ۷۰ هزار کیلومتر مربع است. بررسی سطح منابع طبیعی در دو کشور حاکی از آن است که گرجستان از حیث منابع طبیعی از جمله وجود معادن و موقعیت جغرافیایی به منظور مقیاس گردشگرپذیری وضعیت بهتری داشته؛ به همین دلیل از این حیث زمینه برای رشد اقتصادی گرجستان مهیاتر بوده است. درخصوص استقلال سیاسی نیز دو کشور شرایط یکسانی را تجربه کردهاند. استونی در سال ۱۹۴۰ و گرجستان در سال ۱۹۲۱ در سیطره اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته و هر دو بعد از تجربه اقتصادی نه چندان مناسب، در سال ۱۹۹۱ به استقلال رسیدند. سطح محصول اولیه آخرین متغیری است که تفاوت رشد بسطی بین دو کشور را توضیح میدهد. بررسیها نشان میدهد که در سالهای بعد از استقلال، درآمد سرانه هر مصرفکننده استونیایی حدود ۶ هزار دلار و سطح درآمد سرانه هر مصرفکننده گرجستانی بهطور متوسط حدود ۳ هزار دلار بوده است. بنابراین سطح محصول سرانه در گرجستان پایینتر بوده است. به همین دلیل بر مبنای اصل ظرفیت خالی، انتظار میرفت گرجستان پلههای رشد اقتصادی را با سرعت بیشتری طی کند. نتیجه نهایی اینکه اقتصاد دو کشور مورد بررسی بهطور تقریبی از حیث رشد بسطی، در مبدا یکسانی قرار داشتند و اگر هم تفاوتی بوده، به نفع گرجستان بوده است. به بیانی دیگر، رشد بسطی تفاوت در مسیر رشد این دو کشور را توضیح نداده و این تفاوت از طریق رشد تشدیدی توجیه خواهد شد.
حکمرانی علت، رشد معلول
رشد تشدیدی را به حد قابلتوجهی «حکمرانی خوب» و «سیاستگذاری موثر» توضیح میدهد. به تعبیری دیگر، اگر شرایط اولیه برای دو کشور یکسان باشد، رشد اقتصادی در کشوری سریعتر اتفاق خواهد افتاد که حکمرانی و فضای سیاستگذاری موثرتری داشته باشد؛ بهطوریکه هر چه جنس حکمرانی و سیاستگذاری بهتر و موثرتر بوده، شرایط برای استفاده از عوامل تولید فراهمتر بوده و زمینه برای «ثبات اقتصادی» و شکلگیری «سرمایه انسانی»، «سرمایه فیزیکی»، «سرمایه اجتماعی» و «سرمایه خارجی» آمادهتر است رشد اقتصادی سریعتر اتفاق خواهد افتاد. بنابراین میتوان گفت جنس «حکمرانی و سیاستگذاری» ورودی یا علت و تشکیل سرمایه و رشد اقتصادی خروجی یا معلول خواهند بود. بررسیها نشان میدهد از ابتدای استقلال، استونی فضای حکمرانی و سیاستگذاری مناسبی را شروع کرد که همین باعث شد تا رشد اقتصادی بیشتری را نیز تجربه کند. در طرف مقابل، عدمشکلگیری یک فضای حکمرانی مناسب در گرجستان باعث شد تا این کشور ۱۵ سال بعد از استقلال در تله درآمد پایین گیر کند.
بعد از استقلال، استونی به سرعت اصلاحات سیاسی، نهادی و اصلاحات اقتصادی را شروع کرد که منجر به شکلگیری یک دولت با استقلال کامل حاکمیتی شد و هیچ نهاد یا عامل دیگری تداخل سیاستی درخصوص حوزه اقتصادی نداشت. به علاوه پیوستن به اتحادیه اروپا به این استقلال و اصلاحات اقتصادی کمک قابلتوجهی کرد. نتیجه این بود که در کمتر از ۱۵ سال استونی اقتصاد خود را به کشورهای اتحادیه اروپا نزدیک و مسیر افزایشی درآمد سرانه را طی کرد. در طرف مقابل، گرجستان بعد از استقلال، درگیر جنگ و نزاع داخلی شد، در دام درآمد پایین گیر کرد و فساد گسترده اقتصاد این کشور را از حرکت بازداشت و بهطوریکه فقدان اصلاحات نهادی و اقتصادی در این کشور بهشدت به چشم میخورد. بعد از انقلاب رز در سال ۲۰۰۳ در این کشور بود که امید به توسعه و اصلاحات اقتصادی در دل مردم این کشور زنده شد.
اثر دوره سقوط سنگین
در سالهای پایانی قبل از فروپاشی شوروی، شدت سقوط اقتصادی از کشوری به کشور دیگر (اعضای شوروی) در سال ۱۹۸۹ منتقل شد. آسیبپذیری اقتصاد گرجستان نسبت به استونی از سقوط شوروی بیشتر و گستره زمانی سقوط نیز بیشتر بود. طول دوره سقوط استونی از ۱۹۸۹ شروع و تا ۱۹۹۳ به طول انجامید که در این مدت درآمد ناخالص داخلی سرانه این کشور حدود ۳۳ درصد کاهش یافت. دوره آسیبپذیری گرجستان بیشتر و در بازه زمانی ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ به طول انجامید. بهطوریکه در این بازه زمانی درآمد سرانه این کشور حدود ۸۰ درصد کاهش یافت. با این حال، از سال ۱۹۹۳ به بعد این دو کشور نرخ رشدهای متفاوتی از درآمد سرانه را تجربه کردند. بهطوریکه درآمد سرانه استونی در ۲۰۰۵ به ۱۷ هزار دلار رسید و درآمد سرانه گرجستان در این سال تنها به حدود ۴هزار دلار افزایش یافت. نرخ رشد درآمد سرانه این دو کشور در این دوره به ترتیب ۶/ ۶ و ۶/ ۱ درصد بوده است. این دوره به سقوط سنگین یا Plunge مشهور است. با توجه به اینکه در ابتدای مسیر سطح تولید گرجستان پایینتر از استونی بوده، گمانهزنی میشد که اقتصاد این کشور بهواسطه ظرفیت اقتصادی خالی بیشتر، رشد بیشتری داشته باشد به همین دلیل رشد قابلتوجه استونی بهعنوان یک سورپرایز شناخته میشود؛ بنابراین این حقیقت گویای آن است که محصول اولیه تنها بخش اندکی از تفاوت رشد اقتصادی این دو کشور را توضیح میدهد؛ درحالیکه تفاوت درآمد سرانه در سال ۱۹۸۰ حدود ۵/ ۱ برابر به نفع استونی بود این نسبت در سال ۱۹۹۳ به حدود ۵ برابر نزدیک شد. پازل اصلی این است که چرا گرجستان رشد قابلتوجهی را بعد از این سال تجربه نکرد؟ میتوان گفت «اثر بازگشت یا rebound effect» که به احیای اقتصاد بعد از یک سقوط سنگین گفته میشود، درحالیکه برای استونی به درستی و خوبی اتفاق افتاد برای گرجستان حاصل نشد، دلیل این تفاوت در سرعت برگشت را در متغیرهای مهم اقتصادی در این برهه ۱۵ ساله میتوان جست.
تشکیل سرمایه انسانی و فیزیکی
سرمایهگذاری داخل یکی از متغیرهای مهم توضیحدهنده رشد اقتصادی در بلندمدت است؛ چراکه انباشت این سرمایههاست که تولید در دورههای بعدی را تعیین میکند. بررسیها نشان میدهد که در بازه زمانی ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۵ استونی حدود ۳۰ درصد اما گرجستان حدود ۲۰ درصد از کل تولید ناخالص داخلی سالانه خود را صرف سرمایهگذاری در ماشینآلات و تجهیزات کرده است. درخصوص سرمایهگذاری در سرمایه انسانی نیز روند مشابهی اتفاق افتاده است. در گرجستان نرخ ثبت نام در دبیرستان حدود ۹۵ درصد اما در استونی ۱۰۰ درصد بوده است. در استونی تقریبا همه افراد در سن مناسب به دبیرستان میروند اما این نسبت برای گرجستان حدود ۸۰ درصد بوده است؛ درحالیکه در سال ۲۰۰۴ حدود ۶۷ درصد از جوانان استونیایی به دانشگاه میرفتند، این نسبت برای گرجستان حدود ۴۲ درصد بوده است. در مقایسهای دیگر، در این بازه زمانی درحالیکه مخارج عمومی و خصوصی روی آموزش در استونی حدود ۶ درصد تولید این کشور بوده این نسبت برای گرجستان تنها حدود ۲ درصد بوده است. سایر شاخصهای سرمایهگذاری نیز روند مشابهی داشتهاند. در استونی حدود ۴۸۳ کامپیوتر برای هر ۱۰۰۰ نفر در سال ۲۰۰۵ وجود داشته درحالیکه این تعداد برای گرجستان حدود ۴۲ دستگاه بوده است. تعداد استفادهکنندگان از اینترنت در این سال به ازای هر ۱۰۰۰ نفر برای استونی حدود ۵۱۳ نفر و در گرجستان حدود ۴۰ نفر بوده است. این وضعیت شرایط تجارت و کسبوکارها را برای استونیاییها فراهم کرده بود. سرمایهگذاری خارجی تقریبا در اوایل ۱۹۹۰ در دو کشور وجود نداشته است، اما درجه آزادی اقتصاد بیشتر در استونی باعث شده تا بهطور متوسط در این ۱۵ سال ۷ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور سرمایهگذاری خارجی شود. این در حالی است که این نسبت برای گرجستان تنها حدود ۴ درصد بوده است. در پایان این دوره اگر چه شهروندان استونیایی کیفیت زندگی بهتری نسبت به قبل از استقلال داشتند اما وضعیت گرجستان بدتر شده بود؛ بنابراین حکمرانی خوب در استونی باعث شده تا انباشت سرمایه انسانی و فیزیکی در این کشور اثر فزاینده قابلتوجهی در رشد اقتصادی داشته باشد، این در حالی است که عدماهتمام گرجستان به این متغیرها توقف نسبی اقتصاد این کشور را توضیح میدهد.
صادرات، تورم و ساختار اقتصاد
از دیگر عواملی که رشد شدید اقتصادی را میتواند توضیح دهد ثبات اقتصادی، تورم و درجه باز بودن اقتصاد است. بررسیها نشان میدهد استونی ساختار تجاری بازتری در قیاس با گرجستان داشته است. حجم صادرات کالاها و خدمات استونی در این دوره حدود ۷۳ درصد اما برای گرجستان تنها حدود ۳۳درصد بوده است. گرجستان موانع وارداتی زیادی را اعمال کرده اما استونی سیاست آزادی تجاری را در پیش گرفته است. بهطوریکه درآمد تعرفهای در گرجستان حدود ۱۰ درصد اما در استونی کمتر از یک درصد کل درآمد مالیاتی بوده است. یکی دیگر از متغیرهایی که آزادی تجارت را توضیح میدهد روند اداری شکلگیری تجارت است. درحالیکه روند ترخیص کالا از گمرک گرجستان حدود ۴/ ۳ روز بود در استونی تنها حدود ۷/ ۱ روز اعلام شد. یکی دیگر از عوامل موثر بر رشد اقتصادی، ثبات اقتصاد و ریسک اقتصاد کلان است. در اوایل دهه ۹۰ به دلیل سیاستهای پولی انبساطی تورم در گرجستان به میزان قابلتوجهی بالاتر از استونی بود. به همین دلیل ریسک اقتصادکلان در این کشور بالا بوده و سرمایهگذاران بالقوه تمایلی به راهاندازی کسبوکار نداشتند. نرخ بهره که هزینه تامین مالی سرمایه برای تولیدکنندگان محسوب میشود، عامل دیگری است که تفاوت رشد اقتصادی در این دو کشور را توضیح میدهد. سیستم بانکی استونی در زمانی کوتاه به خصوصیسازی رسید و رقابت در این بخش از اقتصاد شکل گرفت. به همین دلیل نرخ بهره در این کشور به کمتر از ۳ درصد کاهش یافت و در بلندمدت پایدار ماند. این عامل باعث شد تا تمایل سرمایهگذاران خارجی به ورود به بازارهای استونی افزایش یابد. در طرف مقابل، کاهش رقابت و عدمخصوصیسازی در گرجستان باعث شد نرخ بهره در این کشور به ۲۰ درصد نیز برسد. یکی دیگر از ملاکهای توسعهیافتگی ساختار بخش حقیقی و تولید اقتصاد است.
بهطوریکه تولید مبتنی بر صنعت یا کشاورزی سطح رفاه متفاوتی را برای کشورها به ارمغان میآورد. درحالیکه قبل از استقلال از شوروی، سهم بخش کشاورزی از ارزش افزوده در هر دو کشور مورد بررسی برابر بوده اما این نسبت برای استونی بهصورت پیوسته رو به کاهش اما برای گرجستان رو به افزایش گذاشت. بهطور متوسط در بازه مورد بررسی این نسبت برای گرجستان ۲۰ درصد و برای استونی ۵ درصد بوده است. به این معنی که تلاش برای مدرن کردن تولیدات و همینطور آزادی انتقال نیروی کار و عوامل تولید در استونی بیشتر بوده است. علاوه براین صنعت و خدمات رشد بیشتری در اقتصاد استونی داشتهاند. در دهه منتهی به ۲۰۰۵ بیش از ۷۵ درصد از صادرات استونی صنعتی بوده درحالیکه این نسبت برای گرجستان کمتر از ۳۵ درصد بوده است. این تفاوت از این حیث مهم است که رشد تولیدات صنعتی مبتنی بر تحقیق، رشد تکنولوژی و سرمایه انسانی بالاست. بنابراین زیرساختهای اقتصاد در این کشور به میزان بهتری شکل گرفت. زمان مورد نیاز برای شروع یک بیزینس درحالیکه در استونی حدود ۷ روز بود در گرجستان ۱۱ روز بود. بنابراین شواهد نشان میدهد که علاوه بر سرمایه انسانی و فیزیکی، استونی درخصوص درجه آزادی اقتصادی، شفافیت کسبوکار، رقابت و ثبات اقتصادی عملکرد بهتری داشته است. از آنجا که جنس حکمرانی و سیاستگذاری در یک اقتصاد روند حرکت متغیرهای مذکور را متاثر میسازد بررسی تفاوت حکمرانی و سیاستگذاری در این دوکشور حائز اهمیت است.
دموکراسی و حکمرانی
یکی از نمودهای حکمرانی را میتوان در درجه دموکراسی در کشورها یافت. براساس یک معیار جهانی کشورهای جهان براساس یک درجه دموکراسی بین صفر تا ۱۰ رتبهبندی میشوند. نمره دموکراسی در استونی در ابتدای استقلال از روسیه ۶ بوده است. با این حال، رتبه دموکراسی گرجستان حدود ۴ بود اما نمره دموکراسی در این کشور رو به افزایش گذاشت و در سال ۲۰۰۵ به ۶ رسید. کانالی که اثر دموکراسی روی رشد اقتصادی را میسنجد حکمرانی خوب است. دموکراسی منجر به بهبود سرمایه اجتماعی میشود بهطوریکه زیرساختهای موجود باعث میشود تا جامعه متحد و به شکل هماهنگ و هارمونیک عمل کند. بهبود عملکرد سیاسی، مبارزه با فساد و کاهش نابرابری، انسجام جامعه را افزایش میدهد. همچنین کمیت و کیفیت سرمایه اجتماعی راتحت تاثیر قرار میدهد. از سال ۱۹۹۹ حاکمیت و دولت در استونی به شدت با فساد مبارزه کرده اما بیتوجهی به این مقوله در گرجستان باعث شد تا این کشور یکی از فاسدترین کشورهای منطقه و جهان شناخته شود. نابرابری درآمد در استونی به میزان قابلتوجهی کمتر از گرجستان بوده است. درحالیکه ضریب جینی در ابتدای استقلال برای هر دو کشور برابر و معادل ۳۸صدم بود اما در پایان دوره مورد بررسی نابرابری در گرجستان افزایش یافت و ضریب جینی به ۴۰صدم رسید، این در حالی است که ضریب جینی در استونی کاهش یافت و به ۳۶ صدم رسید. بنابراین بررسیها نشان میدهد تفاوت رشد اقتصادی این دو کشور را میتوان در یک سهضلعی توضیح داد. در ابتدا توجه به دموکراسی در استونی زمینه را برای حکمرانی و سیاستگذاری بهینه فراهم کرده است. در گام بعدی سیاستگذاری خوب تشکیل سرمایههای مختلف و زیرساختهای بهینه برای اقتصاد این کشور را فراهم کرده است و در نهایت این زیرساختها شرایط را برای رشد پایدار در استونی فراهم کرده است. این در حالی است که ضعف اقتصاد گرجستان در این سه ضلع منجر به توقف نسبی اقتصاد این کشور شده است.
بنابراین اگر چه رشد اقتصادی قابلتوجه استونی در ۱۵ سال بعد از فروپاشی شوروی و منتهی به ۲۰۰۵ در قیاس با توقف نسبی گرجستان را میتوان به عواملی مانند آزادی اقتصادی و حکمرانی موثر نسبت داد، اما گرجستان از سال ۲۰۰۵ به بعد اصلاحات گسترده را شروع کرده و امروزه درخصوص شفافیت اقتصادی یکی از بهترین کشورهای دنیا بهحساب میآید. به همین دلیل تغییر مسیر این کشور از سال ۲۰۰۵ به بعد امروزه بهعنوان یک نمونه موفق در اقتصاد جهانی شناخته میشود. بنابراین عواملی که باعث شده گرجستان پس از ۱۵ سال توقف نسبی روی ریل رشد قابلتوجه قرار گیرد حائز اهمیت است.
منبع: دنیای اقتصاد