ارز: پول خارجی که در مملکت خرید و فروش شود یا به دلایلی خرید و فروش آن ممنوع شود، گاهی به جای عرض هم به کار می‌رود به معنای پهنا.

سپرده‌گذاری ارزی

 

 

ارز کردن: (در بعضی نسخ: عرض کردن): تبدیل پول وطنی به دلار. مثال: هر چی داری فوری ارز کن!

ارز مسافرتی: متضاد طول مسافرتی. هر مسافرتی یک مسافتی دارد و یک ارزی. این همین دومی است، موجودی تخیلی که در افسانه‌ها آمده به بهای ۴۲۰۰ تومان خرید و فروش می‌شده.

ارز جغرافیایی(در بعضی نسخ: عرض جغرافیایی): چیزی مشابه جبر جغرافیایی. یعنی قیمت ارز بستگی دارد به تورم و حباب‌های کشوری که در آن خرید و فروش می‌شود.

ارزان: جمع ارز، ارزها. مثال: این کالا ارزان است/ یعنی برای خرید این کالا باید ارز زیادی خرج کرد.

ارزن: زنی که ارز دارد. طبیعتا زن زندگی هم هست که این‌قدر دوراندیش بوده و ارز ذخیره کرده برای روز مبادا.

ارزنده: خانواده‌ای که تنها در قبال دریافت ارز دخترشان را شوهر می‌دهند. مرکب است از ارز+زن+ده.

ارزیدن: سلفیدن ارز، دادن ارز به کسی بابت خرید چیزی. مثال: نون و پنیر و سبزی/ تو بیش از این می‌ارزی/ یعنی برای خرید یک لقمه نان و پنیر و سبزی هم به زودی بیش از این‌ها سر کیسه را شل و ارزهایت را خرج خواهی کرد.

ارزروم: اتاق ارز، یکی از اتاق‌های منزل که به گفته‌ مسئولان مردم ارز‌های‌شان را در آنجا مخفی و نگهداری می‌کنند.

ارزاق: کسی که خانواده‌اش از نظر ارزی عاقش کنند و بگویند حتی یک دلار هم برایت به ارث نمی‌گذاریم.

ارزش: ارز او، پول‌های خارجی خریداری شده توسط وی.

ارزش افزوده: به کسی گویند که با فرصت‌طلبی در موقع مناسب هی ارز خریده و بر ذخایر ارزی خود افزوده است.

ارزیاب: یابنده‌ ارز، کسی که کف بازار می‌گردد تا ارز خریداری و ذخیره کند.

مشتقات و اصطلاحات:

پاس ارزی: انداختن تقصیر گرانی ارز به گردن همدیگر، دولت پاس می‌دهد به بانک مرکزی و بانک مرکزی پاس می‌دهد به عوامل خارجی و عوامل خارجی دوباره پاس می‌دهد به دولت و دولت هم ناگزیر می‌گوید طبق بررسی‌های انجام‌شده علت گرانی ارز خطاهای فردی خلبان بوده است. سفیر سوییس هم یک تک پا تشریف بیاورد وزارت خارجه.

ارز شانه: ارزی که برای واردات شانه از چین صرف می‌شود. در مثل ارز شانه به معنای ظرفیت و بضاعت است. مثال: پاها را به اندازه ارز شانه باز کنید./ یعنی غلط زیادی نکنید. همان‌قدری که ارز دارید خرج کنید.

مقطع ارزی: نوعی برش، همین الان. زمانی که در اثر گرانی ارز آدم‌ها از وسط نصف می‌شوند و جایی که نصف‌شدن از آنجا صورت می‌گیرد.

هم‌ارز: دو نفر که در خریداری ارز با هم شراکت کرده باشند.

صندوق ذخیره ارزی: خالی، تهی، کنایه از جیبی که شپش در آن سه‌قاپ بیندازد.

حباب ارزی: نوعی از واقعیت اقتصادی که تمام مردم کشور می‌بینند اما مسئولان اصرار می‌کند که توهمی بیش نیست و اصلا و ابدا حقیقت ندارد.

منبع: بی‌قانون


لینک کوتاه : http://poolpress.ir/?p=112022
به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران :

دیدگاه شما

( الزامي )

(الزامي)

طنز – آخرین تغییرات مدخل ارز در لغت‌نامه‌های فارسی
طنز – آخرین تغییرات مدخل ارز در لغت‌نامه‌های فارسی
طنز – آخرین تغییرات مدخل ارز در لغت‌نامه‌های فارسی
طنز – آخرین تغییرات مدخل ارز در لغت‌نامه‌های فارسی
طنز – آخرین تغییرات مدخل ارز در لغت‌نامه‌های فارسی
طنز – آخرین تغییرات مدخل ارز در لغت‌نامه‌های فارسی