آنها که به بازارگردی علاقه دارند میدانند امین حضور جزو بازارهای معمولا شلوغ است. مشتری به راحتی میتواند کالای مورد نظر خود را با بازدید از چند فروشگاه پیدا کرده و با هم مقایسه کند. وجود کالاهای ایرانی و خارجی، به مشتریان این امکان را میدهد که متناسب با بودجه و سلیقه خود خرید کنند.
مژگان افروزی: بازار امین حضور برای تهرانیها مرکز خرید لوازم خانگی است. نوعروسان برای تهیه جهزیه سری به این بازار میزنند. تنوع محصولات و جشنوارههای ارائه تخفیف در طول سال باعث توجه مشتریان به این بازار شده است.
به گزارش تجارتنیوز، آنها که به بازارگردی علاقه دارند میدانند امین حضور جزو بازارهای معمولا شلوغ است. مشتری به راحتی میتواند کالای مورد نظر خود را با بازدید از چند فروشگاه پیدا کرده و با هم مقایسه کند. وجود کالاهای ایرانی و خارجی، به مشتریان این امکان را میدهد که متناسب با بودجه و سلیقه خود خرید کنند.
سهیل اسحاقیان، با دوستی در مغازهاش نشسته و با همراهی هم مشغول حل جدول هستند. او در مورد تاثیر نوسانات دلار بر کسب و کارش سخن میگوید. با لبخندی تلخ میگوید: «بازار خراب است. داغون است. کالایی که دیروز ۷۹۰ هزار تومان بود امروز ۸۹۰ هزار تومان است.»
قبل از گرانی دلار سرمان شلوغ بود و حالا بازار خلوت شده و مشتریها فقط تماشا میکنند. شرکتهای پخش منتظر نتایج برجام هستند. کالاهایشان را گران کرده و تحویل نمیدهند. بازار راکد است.
این فروشنده اضافه میکند: «هزینه خرید و فروش یکی است. اگر فروشی هم داشته باشم سود ندارم. فروشنده براساس سود درآمد دارد و وقتی سودی در کار نیست یعنی درآمدی هم نیست.»
اسحاقیان ادامه میدهد: «قبلا میتوانستم در هفته چند کالای سه میلیون تومانی بفروشم ولی وقتی قیمت یک محصول به پنج میلیون تومان میرسد چند نفر در یک هفته ممکن است قدرت خرید کالای پنج میلیونی داشته باشند؟»
مطالعه بیشتر:
چند قدم در بازار تجریش؛ هیاهوی بازاری که در نوسان دلار گم شد
او میگوید: «وقتی کارم را تازه شروع کرده بودم یکی از قدیمیهای بازار نصیحتم کرد که هرچیز را ارزان خریدی ارزان بفروش و کالای گران را گران. منظورش این بود که متناسب با قیمت خرید خودت با مشتری معامله کن ولی حالا دیگر امکان پیروی از این پند وجود ندارد. چه کسی حاضر است در این آشفته بازار جنسی را که ارزان خریده ارزان بفروشد؟ »
فیضی، فروشنده محصولات AEG است.او میگوید: «روزی دو تا سه مشتری دارم آن هم در حد بازدید از کالاها و بررسی قیمتها. گرچه نمایندگی محصولات ما قیمت کالاهایش را گران نکرده است ولی قبلا مشتری میتوانست با چک معامله کند ولی حالا به دلیل شرایط بازار دیگر فروشندهها چک قبول نمیکنند و فقط به صورت نقدی معامله میکنند.»
این فروشنده ادامه میدهد: «پیش از عید روی هر دستگاه ۲۵۰ هزار تومان کارت هدیه خرید در نظر گرفته بودیم ولی از اردیبهشت ماه این کارتها را حذف کردیم.»
هزینه خرید و فروش یکی است. اگر فروشی هم داشته باشم سود ندارم. فروشنده براساس سود درآمد دارد و وقتی سودی در کار نیست یعنی درآمدی هم نیست.
غلام حاجی با چند نفر در مغازه در حال تماشای مسابقه فوتبال هستند. وقتی از تاثیر دلار بر کسب و کارشان سوالی پرسیده میشود هرکدام گلایهای را مطرح میکنند.
پسر جوان در حالی که پشت میز نشسته است میگوید: «خانم! بنویس: مرگ در سه راه امین حضور. »
دیگری میگوید: «حالا گفتن اینا فایدهای هم مگه داره؟»
احمد صنیعی، مغازهاش طبقه بالای یکی از پاساژهای امین حضور است. فیلمی که در لپ تاپ میبیند را متوقف میکند و میگوید: «از صبح شما اولین نفری هستید که وارد مغازهام شدید، تازه مشتری هم نیستید.»
افزایش دلار برای فروشنده و واردکننده سود ندارد. وقتی قیمتها بالا برود مشتری قدرت خریدش را از دست میدهد و فروشنده هم درآمدش را.
این فروشنده میگوید: «در این مدت با افزایش نرخ دلار کالاها بین ۲۵ تا ۳۰ درصد گرانتر شدهاند و با رقم امروز دلار باید منتظر یک جهش ۱۰ درصدی دیگر هم داشته باشیم.»
صنیعی عنوان میکند: «هر روز کاری برای ما با ضرر همراه است. مجبور هستیم از جیب گذران زندگی کنیم. درآمد که نداریم هیچ باید مالیات و قبوض مختلف مربوط به مغازه را هم پرداخت کنیم. باور کنید خانهنشینی هزینهاش از این شیوه کار کردن کمتر است.»
اشکان اشرفی، فروشنده جوانی است که در حالی که در مغازه قدم میزند با تلفن صحبت میکند. اشرفی میگوید: «در بازار هیچ خبری نیست. مردم به دلیل گرانیها و عدم ثبات بازار بلاتکلیف هستند که خرید کنند یا نه.»
این فروشنده بیان میکند: «افزایش دلار برای فروشنده و واردکننده سود ندارد. وقتی قیمتها بالا برود مشتری قدرت خریدش را از دست میدهد و فروشنده هم درآمدش را.»
قبلا میتوانستم در هفته چند کالای سه میلیون تومانی بفروشم ولی وقتی قیمت یک محصول به پنج میلیون تومان میرسد چند نفر در یک هفته ممکن است قدرت خرید کالای پنج میلیونی داشته باشند؟
مرتضی سرابی، فروشنده جوان دیگری است که کالای ایرانی میفروشد. او در حالی که سعی میکند مشتری را راضی نگه دارد تا خرید کند میگوید: «من عمده فروش هستم. قبلا اگر روزی ۱۰۰ نوع جنس می فروختم حالا به زحمت روزی دو تا سه قلم جنس میفروشم. قبلا روی هر جنس ۲۵ درصد سود داشتم حالا ۱۰ تا ۱۵ درصد.»
سرابی میگوید: «قبل از گرانی دلار سرمان شلوغ بود و حالا بازار خلوت شده و مشتریها فقط تماشا میکنند.»
این فروشنده عنوان میکند: «شرکتهای پخش منتظر نتایج برجام هستند. کالاهایشان را گران کرده و تحویل نمیدهند. بازار راکد است.»
علی هم کالای ایرانی میفروشد. با لبخند چای تعارف میکند و میگوید: «نوسانات دلار خیلی بر بازار اثر گذاشته است. شرکتها محصول نمیفروشند. مشتری هم امروز قیمت یک کالا را بررسی میکند و فردا که میخواهد همان کالای دیروز را بخرد میبیند طی چند ساعت قیمت چند برابر شده است پس خرید نمیکند. به همین سادگی مشتری قدرت خریدش را از دست داده است.»
سجاد نظریان در راسته بازار امین حضور مغازه دارد. جلوی مغازه با چند نفر در حال گفتگو است.
قیمتها مشخص نیست. مشتری هر روز با یک قیمت مواجه میشود. مغازهدار نمی داند کالاهایش را بفروشد یا در انبار نگه دارد؟ قبل از این نوسانات اجناسی را به صورت چکی فروختهایم ولی با شرایط فعلی مشتری هم توان پاس کردن چکهایش را ندارد.
نظریان میگوید: «قیمتها مشخص نیست. مشتری هر روز با یک قیمت مواجه میشود. مغازهدار نمی داند کالاهایش را بفروشد یا در انبار نگه دارد؟ قبل از این نوسانات اجناسی را به صورت چکی فروختهایم ولی با شرایط فعلی مشتری هم توان پاس کردن چکهایش را ندارد.»
این فروشنده عنوان میکند: «این نوسان ارز هم بر درآمد ما و هم اقتصاد مردم اثر گذاشتهاست. مشتری باید پول داشته باشد که چکهایش را پاس کند. وضعیت به سمتی رفته که هیچکس اعتمادی به فردای اقتصادش ندارد. در این مدت بابت معاملات بیعانهای بسیار ضرر کردهام.»
او می گوید: «شرکتهای ایرانی و خارجی کالا نمیفروشند چون خرید و فروشی وجود ندارد. قبلا به مشتریان به ازای خرید هرکالا هم کارت هدیه میدادیم و هم جشنوارههایی داشتیم که فرصتهای خرید خوبی برای مشتریان بودند ولی در این مدت تمام این جشنوارهها و تخفیفها را حذف کردیم.»
نظریان میگوید: «مشتریها هم قدرت خرید ندارند. اجناس طی چند نوبت و هربار ۱۵ درصد گرانتر شدهاند اما اگر بخواهیم مجموع این افزایش را حساب کنیم صعود نهایی ۱۵ درصد نیست ۵۰ درصد است. با این افزایش قیمت ما چطور کالا به مغازههایمان تزریق کنیم و مشتری چطور با این افزایش قیمت خرید کند؟»
هوای متغیر بهاری گرد و خاک به راه انداخته است. شبیه نوسان نرخ دلار، مثل بیثباتی اقتصاد. تاکسیها بوق میزنند. مردم سوار بر تاکسی از بازار امین حضور دور میشوند. فروشندگان در مغازههایشان چشم به راه مشتری میمانند. نرخ دلار همچنان بالا میرود و ارزش پسانداز مردم پایین. آیا میتوان امیدوار بود روزی ثابت و رونق به این بازار برگردد؟