اقتصاد مانند ظروف مرتبطه است که اگر در یکی از این ظروف اتفاقی بیفتد در بقیه آنها نیز اثرگذار است. بهعنوان مثال یکی از عوامل اثرگذار بر قیمت محصولات مختلف نرخ ارز بوده که البته در حوزه مواد خوراکی و محصولات کشاورزی متفاوت است.
زیرا اگر مواد اولیه مورد نیاز برای تولید یا محصول نهایی از خارج تامین شود، افزایش نرخ ارز قطعا در افزایش قیمتها نیز تاثیر میگذارد. طبیعی است که وقتی نرخ تورم رو به افزایش است، قیمت تمام شده محصولات مختلف از جمله مواد خوراکی نیز افزایش مییابد اما اگر در طول چند سال با دادن یارانه، قیمت آنها را ثابت نگه داریم یا مانع افزایش قیمتشان شویم نتیجه این میشود که در سال سوم و چهارم اثر خود را نشان میدهد و باید به این نکات توجه کرد. ازسویدیگر، نیز در برخی محصولات کشاورزی و صنایع غذایی راهکارها متفاوت است. بهعنوان مثال برای برنج و تامین بازار آن به واردات نیازمندیم اما در زمینه تولید گندم خودکفا شدهایم و دولت بهدلیل آنکه انحصار در خرید این محصول را در اختیار دارد طی سالهای گذشته تغییر قیمت محسوسی نداشته و هر ساله دولت با درصدی افزایش قیمت و البته بالاتر از نرخهای جهانی، این محصول را بهعنوان یک کالای استراتژیک از کشاورزان خریداری میکند.
سوال اینجاست که چرا قیمت نان طی سالهای گذشته تغییری نداشته و دولت از افزایش نیافتن قیمت آن حمایت کرده است درحالیکه سایر هزینههای تولید یک نانوایی افزایش یافته است که میتوان به دستمزد کارگر و سایر نهادههای مورد نیاز برای تولید نان اشاره کرد. این وضعیت نشان میدهد که بهصورت طبیعی قیمت محصول تمام شدهای به نام نان باید افزایش پیدا کند اما چنین اتفاقی نیفتاده است.
به عبارت دیگر اگر هزینههای تولید برای یک محصول افزایش پیدا کند، قیمت تمام شده آن نیز به تناسب آن باید بیشتر شود که این افزایش قیمت کاملا طبیعی، عقلایی و اقتصادی است. البته بخشی از مشکلات موجود در بازار محصولات مختلف بهویژه مواد خوراکی و محصولات کشاورزی دلالان و واسطههای بیشمار هستند. در ارزیابیهای صورت گرفته هم ثابت شده است که سهم کشاورزان و تولیدکنندگان از قیمت یک محصول کمتر از ۴۰درصد است و مابقی آن نصیب دلالان و واسطههای میشود که اتفاقا تولیدی نکرده و ارزش افزودهای هم ایجاد نمیکند. درواقع یکی از مشکلات اساسی این است که کسانی که بین تولیدکنندگان و مصرفکنندگان قرار میگیرند، بیشترین سود را از قیمت یک محصول میبرند درحالیکه فعالیت اقتصادی هم انجام نمیدهند.
اگر یک واسطه و دلال کار اقتصادی انجام دهد یا ارزش افزودهای مانند بستهبندی، فرآوری، حملونقل و… ایجاد کند برای آن هم ارزش قائل هستیم و معتقدیم که باید این واسطهها هم سهمی از بازار یک محصول ببرند اما یکی از مشکلات بازار محصولات کشاورزی هم این است که عمدتا واسطهها و دلالان نقشی در حوزه فعالیتهای اقتصادی آن محصول ندارد که البته دلایل متعددی دارد.
یکی از دلایلش این است که کشاورز و تولیدکننده ارتباط لازم را با بازار محصولات، شهر، بنگاهها و غیره ندارد و اگر سیستمی باشد که بتواند این ارتباط را ایجاد و تقویت کند مسلما بخش بزرگی از مشکلات حل میشود. به طور کلی، ارزیابی بازار محصولات کشاورزی بهصورت جامع و کامل کار مشکلی است زیرا در این میان محصولاتی مانند لبنیات وجود دارد که از قاعدهمندی نسبی در بازار برخوردار است و تقریبا اتفاق خاص و ناگهانی در بازار و قیمت آنها نمیافتد اما مشکل اساسی در این میان روی محصولات فصلی است زیرا کشاورز مجبور است پس از پایان فصل برداشت آنها را بفروشد. بنابراین، اگر بتوان سیاستی اتخاذ کرد و برنامهریزی انجام داد که این محصولات در جایی نگهداری شود یا آنکه در صنایع تبدیلی و تکمیلی به محصولی دیگر تبدیل شود و به موقع و به میزان مناسب دست مصرفکنندگان برسد تا حدودی مشکل حل میشود. در چنین شرایطی به کشاورزان کمک کردهایم و سود آن در مرحله بعدی به جیب مصرفکنندگان هم خواهد رسید. بنابراین، باید این محصولات را از یکدیگر تفکیک کنیم و آنهایی که مانند میوهها، سبزیها و… بهصورت فصلی تولید و عرضه میشوند را در این ساختار و قالب برنامهریزی کنیم.یکی دیگر از مشکلات بازار و ناتوانی کشاورزان در نگهداشتن محصولشان، نبود و کمبود نقدینگی در میان آنهاست. بهعنوان مثال، اگر حبوبات را بتوان تولید و نگهداری کرد، یک کشاورز و تولیدکننده نقدینگی مناسب برای نگهداشتن محصولاش را ندارد زیرا باید هزینههای تولیدش مانند هزینههای کارگری را هم جبران کند.
بنابراین، کشاورزان باید در این زمینهها مورد حمایت قرار گیرند که حتما فوایدش بسیار زیاد است و به مصرفکنندگان نیز خواهد رسید. یکی از فواید آن این است که هجرت و مهاجرت کشاورزان از روستاها به شهر به شدت کاهش پیدا میکند. کشاورز را باید در روستا نگه داریم اما سوال اینجاست که چگونه این کار را میتوان انجام داد؟ و پاسخ این است که کشاورزی باید برای او به صرفه و اقتصادی باشد زیرا همه کشاورزان مانند دیگر اقشار مردم با خود محاسبه و دو دوتا چهارتا میکنند و در نهایت به این نتیجه میرسند که اگر حمایتها از سوی دولتمردان ادامه نیابد و نتوانند تولیدات خود را به قیمت مناسب و عادلانه به بازار و دلالان بدهند کارشان را رها کرده و به شهر میروند. زیرا تصور میکنند که کارگران شهری از آنها درآمد بیشتری دارند. مشکل روستایی، تولیدکننده، مصرفکننده و گرانی با تولید حل میشود و باید بهگونهای برنامهریزی کنیم تا تولید محصولات کشاورزی با درنظرگرفتن محدودیتهای منابع آبی افزایش یابد و هر قدر از آن را که میتوانیم به بازار داخلی بدهیم و مازاد آن را برای صادرات یا فرآوری و تبدیل به کالایی دیگر برنامهریزی کنیم.
منبع: وقایع اتفاقیه