منابع تامین مالی تروریسم

مترجم – محمدحسین پارسانژاد: با وجود تلاشهای زیادی که برای تخمین سرمایه گروههای تروریستی شده است، ارزیابی دقیقی از ثروت آنها وجود ندارد. بهعنوان مثال، مقامات امنیتی سوییس مقدار سرمایه القاعده را در محدوده ۲۵۰ تا ۵۰۰میلیون دلار تخمین میزنند. مقامات دولتی استرالیا این سرمایه را بالاتر از ۲۵۰میلیون دلار و دولت بریتانیا بین ۲۸۰ تا ۳۰۰میلیون دلار برآوtرد کردهاند.
اما تحلیلهای جدید، مقدار این سرمایه را بسیار پایینتر از مقادیر عنوانشده توسط این دولتها میدانند و عددی در محدوده ۳۰ تا ۳۵میلیون دلار را گزارش کردهاند. حتی با بررسیهای ویژه در شبکه مالی القاعده، دستگیری و بازجویی سرمایهداران کلیدی این سازمان و مصادره دارایی آنها باز هم تخمین مجموع ثروت گروهکها بسیار سخت است. اما با علم به یک دورنمای کلی از حجم ثروتی که پیشبینی میشود یک سازمان در اختیار دارد، اطلاعات قابلتوجهی درباره راههای کسب درآمد آن میتوان به دست آورد.
اساسا استراتژی این سازمانها اینگونه است که گروهکهای وابسته به مقر مرکزی جز هزینههای عملیاتی، باید خودکفا باشند. مقر فرماندهی فرایند افزایش سرمایههای خود را بهگونهیی هدایت میکند که قادر به پرداخت هزینههای آموزشی، تبلیغاتی و دیگر هزینههای عملیاتی باشد و از واحدهای کوچکتر انتظار میرود که بتوانند با جذب سرمایه، از پس هزینههای روزمره خود برآیند و در بعضی مواقع هزینههای عملیاتی را نیز پوشش دهند. این دو دسته از فعالیتهای جذب منابع مالی بهطور قابلتوجهی با یکدیگر متفاوت هستند.
در ادامه به بررسی اصلیترین روشهای تامین مالی که توسط گروهکهای تروریستی بهکار گرفته میشود میپردازیم.
موسسات خیریه و سازمانهای بشردوستانه
بهره بردن از سازمانهای خیریه و نیکوکاری جهت تامین مالی ترور اتفاق جدیدی در این حوزه نیست. این فرایند قبلا هم توسط ارتش آزادیخواه ایرلند و پیشنهاد شده بود. گروههای تندرو هم طی یک دهه گذشته سابقه زیادی در استفاده از موسسات خیره برای جذب یا جابهجایی پول جهت پشتیبانی از عملیات تروریستی داشتهاند. برای مثال، محققان با دنبال کردن پولهای انتقالدادهشده برای تامین مالی حمله به مرکز تجارت جهانی در سال۱۹۹۳، دریافتند که این بودجه توسط شرکتی به پاکستان انتقال میدهد تامین شده است.
از بررسیهای انجامشده در مورد انتفاع گروههای تندرو از موسسات خیریه اینطور برمیآید که این پشتیبانیهای سخاوتمندانه بهدلایل مذهبی رخ میدهد. القاعده و دیگر سازمانهای تروریستی زکات را با دیگر اصول اسلامی مثل جهاد ادغام کرده تا به طرز ماهرانهیی روحیات ستیزهجویانه خود را گسترش دهند.
گروههای تروریستی از دو روش مختلف جهت هدایت سرمایه از موسسات خیره به سازمان خود استفاده میکنند. روش اول، شبکهسازی یا در اختیار گرفتن یا همکاری با یک سازمان خیریه مشارکتی است. موسسات خیره باید در رابطه با پولی که به سازمانهای تروریستی پرداخت میکنند مدرکسازی کرده و مبالغ اهدایی به این سازمانها را تحت عنوان کمک به یتیمان یا پناهندگان نیازمند و موارد مشابه جلوه دهند.
در روش دوم، آنها با هدف جلب حمایت موسسات خیریه جهت ارسال پول برای فعالیتهای خیریه در نقاط مختلف جهان، بدون جلبتوجه به موسسات خیریه نفوذ میکنند.
همچنین تعدادی از خیرین ممکن است عمدا مبالغی را به سازمانهای خیریه بدهند تا بتوانند یک لایه اضافه از فعالیتهای خود بسازند و نهایتا نیت واقعی فعالیتهای مالی خود را پنهان کنند. اما نفوذ در یک سازمان برای هدایت منابعش به جایی دیگر نه تنها خطر برملاشدن برای مقامات را دارد بلکه ممکن است با مکانیسمهای داخلی موسسه قابل ردیابی و شفاف شدن باشد. بههمین خاطر این روش تامین مالی چندان معمول نیست.
برای مثال ازجمله موسسات خیرهیی که با تمایل خود با گروهک القاعده همکاری میکنند، میتوان از شاخههای در عربستان سعودی، بنیاد امداد جهانی، سازمان بشردوستانه الوفا، کمیته پشتیبانی افغان(ASC)، موسسه «موفق»(اعانهمتبرک) و البرکات نام برد. همچنین موسسه در کویت(RIHS) و سازمان اعانه بینالمللی(IIRO) ازجمله موسساتی هستند که برخی از دفترهای فرعی آنها تحت نفوذ القاعده قرار گرفته است.
مکانیسم تامین سرمایه واحدها
واحدهای کوچکتر سازمانهای تروریستی معمولا سرمایهها را مستقیما از موسسات خیریه یا سازمانهای بزرگ دیگر دریافت نمیکنند. براساس اظهارات جاناتان وینر، معاون اسبق وزیر امور خارجه امریکا در اجرای قوانین بینالمللی، بهعنوان نمونه یک واحد تروریستی متعهد، بعد از آموزش مقدار مشخصی پول دریافت خواهد کرد تا بتواند فعالیت خود را در منطقه پیرامون خود شروع کند و بعد از آن انتظار میرود که واحدها بسیار ساده زندگی کنند و از مواد طبیعی ارتزاق کنند. علاوهبر این وقتی که واحدها، ماموریتهای مهم و حیاتی بر عهده میگیرند، پشتیبانی بیشتری از مقر اصلی دریافت خواهند کرد. اما درحالت کلی سازمان انتظار دارد که واحدها نسبت به مخارج روزانه خودکفا باشند.
واحدهای تعلیمدیده روشهای بسیاری جهت به دست آوردن پول پیش رو دارند. کلاهبرداری از کارتهای اعتباری، سرقت خودرو و جعل اسناد از مهمترین روشها در میان واحدهای تروریستی الجزایری در اروپاست.
در امریکایشمالی، تامینکننده مالی تروریستها به قاچاق سیگار و کلاهبرداری از کوپنها مشغول هستند که هر دوی این جرایم سودهای هنگفتی در پی دارد. گروهک تروریستی که مسوولیت بمبگذاری قطار در ۱۱مارس۲۰۱۴ در مادرید را به عهده گرفت با فروش مواد مخدر روزگار میگذراند و سرمایه لازم جهت عملیات خرابکارانهشان را هم از این محل به دست آورده بودند. به هر حال، همه گروهکها به انجام جرایم پیدرپی دست نمیزنند، در واقع بعضی تحلیلگران به شبکههای اسلامی اشاره کردهاند که برای اشتغال قانونی مجاهدین به وجود آمدهاند. برای مثال در اروپا، محققان کسبوکارهایی یافتهاند که در حوزه لولهکشیهای ساختمانی، ماشینهای دستدوم و پارچه و ظروف چینی فعالیت دارند. این تجارتها بهصورت قانونی عمل میکنند اما تندروهای مسلمان از آن بهعنوان یک پوشش کاری جهت حفاظت و ادامه زندگی قانونی خود استفاده میکنند.
کسبوکار و سرمایهگذاری
در کنار سایر روشهای کسب درآمد، گروههای تروریستی به انجام فعالیتهای تولیدی و همچنین سرمایهگذاری در بانکها و بازارهای مالی دنیا نیز تمایل نشان میدهند.
بهنظر میرسد بخشی از سرمایههای القاعده در چندین بانک در اقصینقاط دنیا قرار داده شده که بخش دیگر آن در موسسات مالی جهانی ذخیره میشود. همچنین این سازمان تروریستی طیف مختلفی از کسبوکارها در آفریقا را در تملک دارد که به نظر میرسد بسیاری از آنها با انگیزههای سیاسی دایر شدهاند به جای آنکه ظرفیت سودآوریشان موردتوجه باشد.
برخی از تحلیلگران مالی ادعا دارند که القاعده نظر مساعدی در مورد سفتهبازی کوتاهمدت در بازارهای سهام غربی دارد و از این طریق، به یک راهحل موثر جهت جمعآوری سرمایه در غرب بدون استفاده از انتقالات بانکی دست پیدا کرده است.
بعضی از کارشناسان معتقدند که تمامی این کسبوکارها چیزی نیستند جز یک مکان برای استفاده نیروهای عملیاتی تا با سرپوشی مناسب و پوستهیی از تجارتهای قانونی، انتقال مواد و سرمایه جهت اجرای نقشه حملاتشان را بیدردسر انجام دهند، درست شبیه آنچه که در مورد کسبوکارهای این گروهکهای تروریستی در اروپا بیان شد.
تجارت کالا
سازمانهای تروریستی جهت تامین تجهیزات موردنیاز خود که عمدتا شامل اسلحه و تسلیحات نظامی است، به فعالیتهای تجاری عمدتا به شکل قراردادهای تهاتری روی میآورند. بهعنوان مثال شواهدی دال بر حضور فعال القاعده در تجارت فلزات گرانبها و سنگهای قیمتی وجود دارد. دو تن از عوامل القاعده به نامهای وادی الحق و ابوعبادیه البنشیری(بهگفته بعضیها بنیانگذار القاعده و رییس کمیته نظامی آن تا قبل از مرگش در سال۱۹۹۵) تلاش زیادی برای کسب درآمد و پول از بازرگانی کالا بین سالهای۱۹۹۳ تا ۱۹۹۷ میکردند. بعد از آن، بهعنوان یک شبکه، حضور او در غرب آفریقا پررنگتر شد. آنها در پوشش بنگاههای استخراج معدن به گسترش تجارت الماس میپرداختند.
ادغام با جرم و جنایتهای سازمانیافته بینالمللی
پیوندی تازه اما رو به افزایش بین جرم و جنایتهای سازمانیافته بینالمللی و تروریسم وجود دارد. بهصورت کلی جنایتکاران با استفاده از کارهای غیرقانونی همچون قاچاق به دنبال سودهای اقتصادی هستند درحالی که تروریستها با دست زدن به جرم و جنایت به دنبال تغییرات سیاسی جهت دستیابی به اهداف خاص خود هستند. بنابراین اگرچه این دو گروه اهدافی متفاوت دارند اما استراتژی آنها برای رسیدن به این اهداف تقریبا یکسان است. علاوهبر این سابقه همکاری بین گروههای تروریستی و جرم و جنایتهای سازمانیافته بینالمللی قدمت زیادی دارد.
برای مثال، سازمان نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا(FARC)، ارتباط گستردهیی با قاچاقچیان موادمخدر در جنوب امریکا دارد. چندی پیش هم، عملیاتهای مشخصی با مشارکت گروههای تروریستی همچون القاعده و سازمانهای وابسته به آن با سازمانهای جنایتکار انجام شده است.
به نظر میرسد القاعده با این سازمانهای جنایتکار بهصورت محدود همکاری دارد. درواقع، القاعده از ظرفیتهای این سازمانها برای تامین مواد اولیه موردنیاز خود جهت عملیات خرابکارانه تروریستی و همچنین پولشویی استفاده میکند و درعینحال عمدهترین ارتباطات القاعده با گروههای شورشی است که در غرب آفریقا به قاچاق الماس مشغول هستند. این گروهها جبهه متحد انقلابی(RUF) و اتحادیه ملی استقلال کامل آنگولا(UNITA) را شامل میشوند. از چندی پیش وابستگان سازمانی القاعده همکاری با سازمانهای جنایتکار را نیز آغاز کردهاند. برای مثال، ابوسیاف و وابستگان سازمان القاعده در فیلیپین سرمایه خود را از طریق جرایمی چون باجهای بچهدزدی، اخاذی، دزدی دریایی و اسلحهکشی تامین میکنند.
منبع: تعادل