اهمیت برنامهریزی در ساماندادن اقتصاد

برنامههایی هم که برای اقتصاد در دولت آینده تدوین میشود باید مدت زمان مشخصی را در بر بگیرد. برای مثال ما باید برای یک سری از معضلات برنامههای کوتاهمدت داشته باشیم و برای معضلات بزرگتر برنامههای میان مدت و بلندمدتی در نظر بگیریم. برنامه و برنامهریزی در اقتصاد حدود ۸ سال است که مورد بیمهری بودهاست. در این سالها اقتصاد کشور بیش از آنکه بر ریل «برنامهریزی» حرکت کند، در مسیر «احساسات و شعارزدگی» طی طریق کردهاست. چنین موضوعی را میتوان در ۸ سال بودجهبندی دولت مشاهده کرد. بودجههایی که نه تنها نقشه راه و برنامهای برای اقتصاد در پی نداشتهاند، بلکه به درهمریختگی بیشتر اقتصاد انجامیدند.
سوال اینجاست که چرا برنامهریزی برای اقتصاد امری حیاتیاست و نداشتن برنامه اقتصادی برای کشور چه تبعاتی در پی دارد؟ البته برای پاسخ به این سوال ناچاریم از دریچه آسیبشناسی عملکرد اقتصادی دولت نهم و دهم در طول ۸ سال گذشته وارد بحث شویم زیرا این دو دوره به خوبی میتوانند نمادی از عملکرد بیبرنامه در اقتصاد باشند.
برنامهریزی دوای هر دردی است
آنطور که مشاهده میشود بیبرنامگی در طول سالهای گذشته، اکنون اقتصاد کشور را بیمار کردهاست. تورم افسارگسیخته، نقدینگی سرگردان، ضعف تولید و کوچک شدن جیبهای خانوار از بیماریهایی هستند که هر کدام با تمام توان ضرباتی به اقتصاد وارد آوردهاند. این معضلات با اینکه دلایل متفاوتی دارند اما همگی از یک عامل ریشه گرفتهاند و آن «بیبرنامگی» در گرداندن اقتصاد است. اگر توجه کنیم دولت نهم در ابتدای کار خود بسیاری از نهادهای برنامهریز را منحل کرده و از سر راه خود برداشت. این موضوع نشان میدهد که دولت نهم و دهم اعتقادی به برنامه نداشته و حرکت بر ریل احساسات و سیاسیگری را ترجیح میداده. مشاهده تبعات چنین رفتاری اکنون به ما اهمیت برنامهریزی را نشان میدهد. برای درک اهمیت برنامهریزی به سراغ نادر قاضیپور عضو کمیسیون صنایع مجلس رفتیم. او اقتصاد کشور را به بیماری تشبیه کرد و اینطور توضیح داد: « اقتصاد کشور ما اکنون بیمار است. برای درمان بیمار همه پزشکان برنامهای ارائه میدهند. یعنی درمان هر بیماری نیاز به یک برنامه سفت و سخت دارد. برای مثال پزشکان داروهایی تجویز میکنند که باید بر اساس یک برنامه و زمانبندی مشخص مصرف شود و پس از آن بیمار مورد چکابهای منظم قرار میگیرد. راه مقابله با بیماری اقتصاد هم درست از همین مسیر حرکت میکند. اقتصادی که در طول ۸ سال بدون برنامه پیش رفته اکنون از طریق «برنامهوبرنامهریزی» باید معالجه شود. او به «تهرانامروز» میگوید: « برنامههایی هم که برای اقتصاد در دولت آینده تدوین میشود باید مدت زمان مشخصی را در بر بگیرد. برای مثال ما باید برای یکسری از معضلات برنامههای کوتاهمدت داشته باشیم و برای معضلات بزرگتر برنامههای میان مدت و بلندمدتی در نظر بگیریم. از سوی دیگر ما باید برنامه مدیریت بحران داشته باشیم تا با آسیبهای ناگهانی که به اقتصاد وارد میشود، مقابله کنیم. برای مثال اگر ما در مقابل تحریمهای اقتصادی غرب برنامه مدیریت بحران داشتیم، به هیچ عنوان از تحریمها ضربه نمیخوردیم.»بیبرنامگی در اقتصاد تبعات دیگری هم داشته که در طول سالهای گذشته در چند نمونه شاهد آنها بودهایم. در طول سالهایی که گذشته گاه و بیگاه شنیده شد که کالایی نظیر گوشت، مرغ و میوه نایاب یا کمیاب شدهاست. بهتازگی هم خبرهایی از کمبود کالایی نظیر روغن و کره شنیده شدهاست. چنین نمونههایی میتوان دلیلی بر بیبرنامگی دولت در تولید و توزیع کالاها باشد. قاضیپور در این خصوص معتقد است: « اگر دولت بر اساس برنامه حرکت کند و اطلاع دقیقی از وضعیت بازارها و تولید در کشور داشته باشد دیگر ما خبرهایی درخصوص کمبود کالاهای مختلف نمیشنویم. زیرا دولت هم میزان تقاضا را میداند و هم درصد تولید مورد نیاز از هر کالایی را به درستی تشخیص میدهد. البته اینکه دولت در اقتصاد همهکارهاست خود یک ضعف بزرگ است که باید جبران شود. همین جبران چنین اشتباهی هم خود نیازمند برنامه است.» بحث اهمیت برنامهریزی در کشور اما زمانی گستردهتر میشود که به عملکرد دیگر کشورهای پیشرفته اقتصادی- صنعتی نظیر چین، ژاپن، روسیه و آمریکا و دیگر کشورهای قدرتمند از نظر اقتصادی بپردازیم. آنطور که گفته میشود این کشورها با یاری برنامهریزیهای دقیق به این درجه از تاثیرگذاری اقتصادی در جهان دست یافتهاند. عطاالله حکیمی عضو کمیسیون اقتصادی هم چنین موضوعی را مورد توجه قرار میدهد و به «تهرانامروز» میگوید: « پیش از توضیح اهمیت برنامهریزی در اقتصاد ما باید در درجه اول مولفههای تشکیلدهنده قدرت اقتصادی را بررسی و ارزیابی کنیم. یکی از مولفههای قدرتمند بودن هر کشوری اقتصاد است. یعنی ما در جهان امروز با قدرت اقتصادی است که میتوانیم خود را پیشرفته و قدرتمند بدانیم. کشورهایی نظیر آمریکا، چین، روسیه و مالزی به خاطر اقتصاد است که اکنون قدرتمندتر شدهاند. یعنی زیربنای قدرت هر کشوری اقتصاد است. این قدرت اقتصادی اما چگونه به دست آمده؟»
او در پاسخ به سوالی که خود مطرح کرده چنین میگوید: «کشورهایی نظیر چین و ژاپن برنامههایی کوتاه مدت و بلند مدتی برای خود تبیین کرده و به شدت بر این برنامهها پایبند بودهاند. یعنی بزرگترین اتفاقات هم آنها را از مسیر برنامههایشان دور نکرده، زیرا آنها میدانستند تنها دریچه موفقیت اقتصادی پیشروی بر اساس برنامهاست.»
حکیمی به تفاوت کشور ما و دیگر کشورهای مادهگرای اقتصادی غربی یا آسیایی هم اشاره میکند. او معتقد است که ما بر یکسری مبانی اعتقادی هم پایبندیم که نمیتوانیم مانند کشورهای مادهگرا عمل کنیم. از همینرو نیاز است که ما مبانی سیاسی- اعتقادی مختص به خود را داشته باشیم. او اینطور توضیح میدهد: « ما در کشورمان مبانی اعتقادی خاصی را داریم که اتفاقا با توجه به چنین اعتقاداتی به خوبی میتوانیم پیشرفت کنیم و اینطور نیست که چیزی از کشورهای مادهگرای غربی کم داشته باشیم. ما هم براساس مبانی فرهنگی- اعتقادی خودمان میتوانیم برنامهریزیهای دقیقی داشته باشیم. اگر مبانی اعتقادی و علمی خودمان را به درستی بشناسیم میتوانیم استراتژی مختص به خود را تدوین کنیم و براساس آن پیش رویم.» همانطور که قاضیپور عملکرد دولت در ۸سال گذشته را مورد انتقاد قرار داد، حکیمی هم انتقاداتی را به عملکرد اقتصادی ۸ساله دولت وارد دانست. او گفت: « در ۸ سال گذشته کشور ما در اقتصاد بسیار آسیبپذیر شدهاست. زیرا برنامهای برای نظمدهی و ساماندهی اقتصاد نداشتهایم. به بیان بهتر ما بر اساس احساسات حرکت کردهایم و نه بر اساس برنامه و ساختارهای اقتصادی علمی و عقلانی.» این نماینده مجلس دلیل چنین ضعفی در دولت نهم و دهم را اینطور توضیح داد: «دلیل این بیبرنامگی این است که ما تواناییهای بالقوه خود را مورد شناخت قرار ندادیم. این در حالاست که باید بنا بر تواناییهای هر استانی، برنامههای خاص آن استان را تدوین کنیم. با این وجود ما نهتنها این کار را نکردیم، بلکه یک برنامه متمرکز دقیق هم مطرح نکردیم که تکلیف مردم و دولتمردان هم مشخص باشد.»اینکه بیبرنامگی چه تاثیری در زندگی مردم دارد خود بحث مهمتری را پیش میکشد. اینکه بیبرنامگی اقتصادی چه تاثیری بر زندگی عامه مردم میگذارد و اینکه دولت آینده چطور میتواند این ضعف را جبران کند.
هزینه و اعتماد مردم را با برنامه بازسازی کنیم
قاضیپور معتقد است که از ۸ سال گذشته تاکنون این مردم بودهاند که هزینه بیبرنامگی دولت را دادهاند. او میگوید: « اینکه در ماههای مثل ماهرمضان مردم با کمبود کالا یا گرانیهای اقلام خوراکی روبهرو میشوند یعنی دارند هزینه بیبرنامگی دولت را میدهند. یا وقتی نرخ ارز آنقدر بالا میرود که بر قیمت تمام کالاها تاثیر میگذارد و مردم مجبورند با قیمت بالاتری وسایل مورد نیاز خود را فراهم کنند، یعنی دولت هزینه بیبرنامگی خود را از جیب مردم داده و برای آنها ارزشی قائل نشدهاست.» قاضیپور میگوید: دولت آینده باید از اکنون برنامههایی را آماده داشته باشد تا از اولین روز کاری دولت یازدهم، آن برنامهها را اجرایی و در کوتاه مدت برخی مشکلات را حل کند. عطاالله حکیمی هم معتقد است دولت آینده باید برای رشد صنعت و تولید کشور برنامه داشته باشد و سهم این حوزهها از هدفمندی یارانهها را پرداخت کند و مانند دولت نهم و دهم این دو حوزه مهم را به فراموشی نسپارد. او اینطور میگوید: «رئیسجمهور آینده باید برنامهریزی را به صدر اولویتها برگرداند. نه اینکه مانند دولت نهم و دهم تمام دستاوردهای دولت گذشته و افراد خبره را بیکار کرده و به آنها بیتوجهی کند. استفاده از استادان دانشگاه و کسانی که تخصص اقتصاد دارند باید در دستور کار قرار گیرد. زیرا آنها هستند که میتوانند برای اقتصاد برنامههای علمی و عملی تدوین و مشکلات کشور و مردم را حل کنند.»
انتهای پیام