چگونه از منتقد اقتصادی به منتفع اقتصادی تبدیل بشویم؟
پوریا عالمی*: بین دوراهی مانده بودم. از این طرف یک مصدوم بیمار مریض فلکزده بختبرگشته افتاده بود زمین و داد و هوارش رفته بود هوا و آمبولانسلازم بود. از آن طرف یک آقایی ایستاده بود این طرف خیابان و میگفت: «دربست… دربست…» دودوتا چهارتا کردم و دیدم مریض را سوار کنم تا عصر گرفتارم و تهش میماند چقدر؟ یک هلپوک. اما اگر دربستی میزدم مقرونبهصرفهتر بود. برای همین شیشه را کشیدم پایین و داد زدم: «دربست تا کجا؟ چقدر میدی؟» و این یکی شیشه را کشیدم بالا و فریادها و کمکطلبیدنهای مرد مصدوم را ناشنیده گذاشتم. وقتی آقای دربستی سوار شد دیدم یک ماله از جیبش زده بیرون.
گفتم: الان بنزین شده هزارتومان. نمیصرفد. نه برای من، نه برای خود مصدوم که برود بیمارستان و شبی چندکرور هزینه بیمارستان و داروهای وارداتی کند و تازه از بیمارستان هم که آمد بیرون، هی مجبور شود برود مطب خصوصی پزشک بیمارستان. آقای دربستی با سر تایید کرد. گفتم: بعد هم الان آمبولانس مسافر سوار کند با بنزین هزارتومان و آرم روزانه طرح ترافیک روزی ۱۰، ۲۰هزارتومان، سودش بیشتر است. آقای دربستی با سر تاکید کرد. گفتم: آقا شما زنگ بزنی آژانس بروی میهمانی، رفت و برگشت میشود ۳۰، ۴۰هزارتومان. الان دیگر آدمها میهمانی نمیروند و همین مساله اقتصادی یکی از دلایل گسست اجتماعی شده. آقای دربستی با سر تأسی کرد. گفتم: الان اصلا سوار تاکسی و آژانسشدن شده علامت بورژوازی. بعید نیست دولت مامور بگذارد هر کسی سوار تاکسی شد، بگویند وضعش خوب است و یارانهاش را حذف کنند. آقای دربستی با سر تاویل کرد. گفتم: رفیق ما دیشب رفت خواستگاری. بهعنوان آپشن همان اولش گفت «با بنزین لیتری هزارتومان آژانس گرفتم.» پدر عروس دید نانش توی روغن است، سهسوته موافقت کرد. آقای دربستی تاسید و پرتاسه و اندوه و ملال شد. گفتم د آخه شما هم یک چیزی بگو. آقای دربستی بعد از اینکه با نگاهش حرفهای من را تایید و تاکید و تاسی و تاویل و تادیب کرد، کمی تاخیر کرد و بعد یک حرفی زد که خیلی روم تاثیر کرد. آقای دربستی گفت: عقلا که یعنی عاقلان و علما که یعنی عالمان و دُنشما که یعنی دانشمندان همه با هم عقلشان را ریختند روی هم و با چند حرکت زیرپوستی نصف مشکلات کشور را حل کردند. در این مهم دولتمردان و شهردارمردان و مجلسمردان و شورامردان همه دست به دست هم دادند و مشکل را دست به دست کردند و سر مشکلات را به سقف کوباندند و به دیوار مالیدند که مالیدن ربطی به مالهکشیدن ندارد. گفتم: به فارسی امروز یعنی چی؟ آقای دربستی گفت: ببین پسرجان، اگر طرح ترافیک را بکنیم روزی ۵۰هزارتومان دیگر کسی جرات نمیکند ماشینش را روشن کند. پس تهران خلوت میشود. اگر بنزین را بکنیم لیتری پنجهزارتومان دیگر کسی جرات نمیکند ماشین و تاکسی سوار شود. پس آلودگی هوا رفع میشود. اگر قیمت خوردوخوراک را پنجبرابر کنیم دیگر کسی جرات نمیکند غذا بخورد و همه لاغر میشوند و وزارت بهداشت هم گفت که آدمهای چاق یا مریض هستند یا زودتر مریض میشوند. اگر هم قیمت کفش و لباس را ۱۰برابر کنیم دیگر کسی جرات نمیکند لباس بخرد و همه بیلباس میمانند و مثل بیبی که بیروننرفتنش از درد بیچارقدی است، کسی از خانه بیرون نمیرود و کسی میهمانی نمیدهد و کسی رستوران و سینما و مسافرت نمیرود و همه مشکلات یکهو با هم حل میشود. گفتم: ببخشید، میشود بپرسم شما کی هستید؟ جزو تیم اقتصادی دولت که نیستی؟ آقای دربستی گفت: نخیر. من قبلا منتقد اقتصادی بودم، الان دارم توی فلان سازمان بولتن درمیآورم، از منتقد اقتصادی، تغییر کاربری دادم و شدم منتفع اقتصادی و در کار توجیه عملکرد دولت هستم. گفتم: خسته نباشی. حدس زدم. چون از جیبت یک ماله زده بیرون. باید حدس میزدم ابزار کارت است و از روش ماله استفاده میکنی.
منبع: شرق