خبر

طنز – دزدهای بی‌اصل‌ونسب

پوریا عالمی*: در ایسنا دو خبر خواندیم که شصت و چند دقیقه به فکر فرورفتیم؛ «دستگیری سارقی که زنان را کتک می‌زد» و «دستگیری سارقی که موقع فرار پایش شکست». تا آنجا که ما توی ادبیات و سینمای جهان به‌خاطر داریم، دزدها آدم‌های باهوش و تیزی بوده‌اند. متاسفانه می‌بینیم که امروزه دیگر نه دکترها دکتر هستند، نه مهندس‌ها مهندس، نه کارشناس‌ارشدها کارشناس. اما آیا دزدهای ما هم دیگر دزد درست و حسابی‌ای نیستند؟ در همین سرزمین آریایی، روزگاری «مهدی بلیغ»نامی کاخ دادگستری را به دو توریست عرب یا آمریکایی فروخت و ۵۰۰هزارتومان پول به جیب زد. او وقتی حبس بود تلویزیون زندان را به یک زندانی فروخت. امروزه اما دزدی از اصل‌ونسب افتاده است و هرکسی اولین کاری که به ذهنش می‌رسد انجام دهد دزدی است. آیا این زنگ هشدار برای جامعه ماست؟ کجا هستند آرسن لوپن‌ها و مهدی بلیغ‌ها تا ببینند چه بر سر شرافت و درایت و ذکاوت حرف‌هایشان آمده است؟ پیش از این هرکسی دکتر، مهندس نمی‌شد و مسوولیت اجرایی بر عهده نمی‌گرفت، هرکسی هم دزد نمی‌شد. تکلیف آدم روشن بود. مثلا ما می‌رویم پولمان را می‌سپاریم دست بانک، به این خیال که بانک را سپردیم دست رییس بانک ملی. اما بعد می‌بینیم رییس بانک ملی پول‌ها را به جیب زده، بعد بلند شده رفته بغل سلین دیون. یا نفتی که قرار بوده بیاید سر سفره، می‌بینیم تبدیل به دلار شده و رفته توی جیب بابک زنجانی که دست‌برقضا او هم راننده رییس بانک مرکزی بوده. همین دیروز یکی توی خیابان خواست کیف من را بزند. گفتم: سلام دزد عزیز. «ببخشید شما هم توی بانک کار می‌کنی؟ میشه یک وام یا یک اختلاس برایم ردیف کنی؟ ممنونم هانی.» همین است دیگر. وقتی شایسته‌سالاری نباشد و آدم‌های تیزوبز کاره‌ای بشوند آن‌وقت آدم‌های دست‌وپاچلفتی و مشکل‌دار می‌شوند دزد و درست اینجاست که بنیان جامعه آسیب می‌بیند. باور کنید تن مهدی بلیغ و آرسن لوپن دارد در قبر می‌لرزد. ما داریم به کجا می‌رسیم؟

منبع: شرق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا