مدیریت نسل Z، آزمون جدید رهبران سازمانها

شاهین منصوری*: جهان کار در حال تجربه یکی از عمیقترین دگرگونیهای خود است. در کنار تحولات فناورانه، هوش مصنوعی و تغییرات اقتصادی، یک پدیده اجتماعی و فرهنگی آرام اما تأثیرگذار درون سازمانها در حال شکلگیری است: ورود نسل Z به بازار کار. این نسل که متولدین اواخر دهه ۷۰ و دهه ۸۰ شمسی را شامل میشود، دیگر فقط «نیروی تازهنفس» نیست؛ بلکه در حال تبدیل شدن به یکی از تعیینکنندهترین گروههای انسانی در آینده سازمانهاست.
شکاف نسلی؛ از تجربه تا معنا
نسلهای پیش از Z، بهویژه نسلهای X و Y، اغلب در محیطهایی رشد یافتند که ارزشهایی همچون ثبات شغلی، سلسلهمراتب و تبعیت از ساختار رسمی سازمانی در آنها غالب بود. اما نسل Z در فضایی متفاوت رشد کرده است؛ جهانی دیجیتال، متنوع، متصل و متغیر. این نسل نه از طریق دستور، بلکه از طریق گفتوگو و اعتماد برانگیخته میشود. برای او، کار نه تنها ابزار تأمین معاش بلکه بخشی از هویت شخصی و معنای زندگی است. از همینرو، مدیرانی که هنوز با منطق سنتی «کنترل، اطاعت و نظم اداری» رفتار میکنند، با چالشی جدی مواجهاند. نسل Z نه به دنبال «کار کردن برای سازمان»، بلکه به دنبال «همکاری با سازمانی» است که ارزشهایش با او همراستا باشد.
از مدیریت تا رهبری
چالش امروز مدیران در مواجهه با نسل Z، بیش از هر چیز چالش رهبری است. مدیریت سنتی بر «دستور و نظارت» تکیه دارد، اما رهبری نسل Z بر پایه «الهام، اعتماد و شفافیت» بنا میشود. رهبران موفق در سازمانهای نوین، افرادی هستند که میدانند چگونه از فضای گفتوگو و بازخورد استفاده کنند، اشتباه را بخشی از یادگیری بدانند و به کارکنان جوان امکان تجربه بدهند. این نسل تمایل دارد مدیر خود را نه به عنوان رئیس، بلکه به عنوان منتور (راهنما) ببیند. در سازمانهایی که چنین فرهنگی حاکم است، نرخ وفاداری و بهرهوری نیروی کار بهمراتب بالاتر است. اما در سازمانهایی که هنوز سلسلهمراتب خشک، فضای بیاعتمادی و عدم مشارکت وجود دارد، شاهد ریزش شدید نیروهای جوان هستیم.
اقتصاد بیثبات و نیاز به امنیت روانی
در شرایط اقتصادی فعلی کشور، که نوسان، تورم و کاهش قدرت خرید بخش جداییناپذیر زندگی حرفهای افراد شده است، یکی از مهمترین انتظارات نسل Z از سازمانها امنیت روانی و شفافیت است. آنها میدانند اقتصاد متزلزل است، اما انتظار دارند مدیرانشان با صداقت، در جریان تصمیمهای کلان قرارشان دهند. پنهانکاری، وعدههای غیرواقعی و بیتوجهی به وضعیت معیشت، نسل جدید را به سرعت از سازمان جدا میکند. این نسل ترجیح میدهد در محیطی صادقانه با امکانات محدود کار کند تا در سازمانی بزرگ اما پر از ابهام و بیاعتمادی.
فناوری و منابع انسانی؛ فرصت مشترک
نسل Z با فناوری زیسته است. آنان از هوش مصنوعی، شبکههای اجتماعی و ابزارهای دیجیتال نه به عنوان ابزارهای جانبی، بلکه به عنوان بخش طبیعی کار خود استفاده میکنند. بنابراین منابع انسانی امروز باید سیاستهایی طراحی کند که فناوری را در خدمت ارتباط و انگیزش قرار دهد، نه در جهت کنترل. سامانههای هوشمند منابع انسانی، بازخوردهای دیجیتال، مسیرهای رشد شخصیسازیشده و آموزشهای آنلاین میتوانند پیوند نسل Z با سازمان را تقویت کنند.
از تغییر گریز نیست
در نهایت، ورود نسل Z را نباید تهدید دانست، بلکه باید آن را فرصتی برای بازنگری در فرهنگ و ساختار سازمانی تلقی کرد. سازمانهایی که بهجای مقاومت در برابر تغییر، آن را در آغوش میکشند، در آیندهای نهچندان دور از مزیت رقابتی پایداری برخوردار خواهند بود. نسل Z صدایی تازه در محیط کار است؛ صدایی که خواهان معنا، شفافیت، رشد و احترام است و این پرسش پیش روی رهبران امروز قرار دارد: آیا ما آماده گفتوگو با این نسل هستیم، یا همچنان میخواهیم با روشهای دیروز، دنیای فردا را مدیریت کنیم؟
* پژوهشگر حوزه منابع انسانی
بسیار ممنون و سپاسگزارم از اشتراک گذاری اطلاعات جامع و ارزشمندتان. بسیار آموزنده بود