شیپور ورود ژنرالها

رضا لیاقت ورز*: شمارهانداز روزها، حکایت از گذر زمان دارد و این یعنی مهلت ۱۰۰ روزهای که رئیس جمهوری وعده بررسی و مطالعه روی ساختارهای اقتصادی و نیز حل برخی مشکلات اقتصادی مردم داده بود، در حال حرکت به سمت نقطه پایان است. اما در این زمان و این مقطع، در حوزه انرژی – با توجه به اهمیت و جایگاه خطیر آن در اقتصاد کشور – چه باید کرد؟
وقتی هیجانات گسترده عمومی که به دنبال برپایی جشنواره بزرگ جمهوریت نظام در میان مردم متجلی می شود، هنگامه گمانه زنی های رسانه ای پیرامون هیات دولت رئیس جمهور منتخب از راه می رسد و این زمان به طور یقین، زمانی است که باید از یک سو غرور و سرمستی ناشی از پیروزی را به گوشه ای گذارد و حس انتقام جویی متاثر از رخدادهای ایام مبارزات انتخاباتی را نیز در سویی دیگر پنهان کرد و برای انتخاب وزیران لایق، به چیزی جز استفاده حداکثری از ظرفیت های موجود در بدنه نخبه و کارشناس کشور فکر نکرد. تردیدی نیست که این مشی و این سبک نگاه، چیزی جز اولویت دادن به منافع و مصالح ملی نیست و شکی هم وجود ندارد که دولت جدید، برای برخورداری از حداکثر حمایت نخبگان و البته عموم مردم، ملزم است که تمامی سلایق را بدون درنظر گرفتن مناسبات شخصی و صرفا با بها دادن به تخصص و تجربه و بهره وری، به کار بگیرد.
اگر قرار باشد که مهم ترین و استراتژیک ترین وزارت خانه های دولت جمهوری اسلامی ایران را برشماریم، قطعا نام «نفت» و «نیرو» را – که به لحاظ حروف الفبایی در انتهای فهرست معرفی کابینه اعلام می شوند – در صدر جدول خواهیم گمارد چراکه از یک سو، آب و برق و گاز و سوخت که این روزها با نام حامل های انرژی شناخته می شوند از نیازهای اساسی مردم برای معاش روزانه هستند و از دیگر سو نیز این دو وزارتخانه نقش و جایگاه مهمی در مکانیسم اجرایی هدفمندسازی یارانه ها دارند. صد البته نمی توان انکار و فراموش کرد که ماهیت این دو مجموعه بزرگ دولتی اگرچه اقتصادی است اما به لحاظ شمار بالای نیروی انسانی شاغل در آن دارای ابعاد اجتماعی گسترده و به دلیل اهمیت و نقش آن در مدیریت داخلی و نیز دیپلماسی، وجهه سیاسی نیز دارا است.
اکنون که «تدبیر» حسن روحانی در گزینش وزیرانی نامآشنا سبب شده تا «امید» به میان صنعتگران بیاید، «چیتچیان» و «زنگنه» کار دشواری در پیش دارند. این دشواری از دو زاویه قابل بحث است؛ یک زاویه حل و فصل میراث به جای مانده از دوران «محمود احمدینژاد» است و زاویه دیگر چینش مدیرانی است که بتوانند نیمه دوم سال را بدون مشکل بگذرانند. «شرکت ملی گاز»، همانقدر دارای اهمیت است که «شرکت آب و فاضلاب»؛ جدای از این مسائل هم پرداخت بدهی به پیمانکاران صنعت برق از سوی دولت، به همان میزان نیازمند توجه است که تلاش برای تقویت بخش خصوصی شاغل در صنعت نفت. این موارد را که در نظر بگیریم، متوجه میشویم که این دو وزارتخانه نیازمند ژنرال هستند. مدیرانی که نامشان به مانند «زنگنه و چیتچیان» بزرگ باشد و خیال فعالان این عرصه را آسوده کند.
از یاد نبریم که هر دوی این وزارتخانهها به قدر یک دولت، گسترده و بزرگ هستند و همین هم دلیلی است برای اینکه بدانیم انتخاب معاونان اصلی و مدیران شرکتهای مادر در این وزارتخانهها باید با حساسیت بسیار بالایی صورت گیرد و کسانی در نهایت برگزیده شوند که وزارتخانه را میدان آزمون و خطا نکنند و مدیریت اتوبوسی را الگوی خود قرار ندهند.
فراموش نباید کرد که وقت مردم و نظام، ارزشی دارد که بهای آن را با میلیون ها بشکه نفت و میلیون ها کیلو وات برق، نمی توان سنجید.
* روزنامه نگار
منبع: تحلیل ایرانی