بدون کمترین تردید یکی از مشکلات کشور اعلام آمارهای تحت عنوان آمار حجم نقدینگی توسط بانک مرکزی است.
مساله اصلی اقتصادی کشور، بیشک فقدان سرمایه کافی برای سرمایهگذاری جدید برای رشد و اشتغال است و یکی از موانع جدی ذهنی مواجهه با این مساله اصلی در نظر و عمل، توهم قابلیت سوق دادن نقدینگی مثبوت در بانکها به سمت سرمایهگذاری است. طبق آخرین گزارش بانک مرکزی، آمار حجم نقدینگی در انتهای آبان ۱۳۹۶، بیش از ۱۴۲۴ هزار میلیارد تومان اعلام شده است. بدون کمترین تردید یکی از مشکلات کشور اعلام آمارهای تحت عنوان آمار حجم نقدینگی توسط بانک مرکزی است. زیرا با توجه به فقدان درک معنای این آماره و دنیایی از توهم که حول آن، به خصوص در درجه اول در ذهن مقامات در نهادهای مختلف و در اذهان برخی ناظران اقتصادی شکل گرفته است، اعلام آماره فوق همواره با توهمات تکرار شوندهای همراه است، به نحوی که به نظر میرسد تنها چاره رفع این توهمات، عدم اعلام این آماره یا اعلام آن تحت عنوان درست و علمی آن یعنی آماره M2 است.
توهم اصلی برخاسته از آماره حجم نقدینگی این است که کسانی تصور کردهاند آماره نقدینگی، نشاندهنده وجود پول نقد (Cash) یا دارایی فراوانی در بانکها یا در جایی دیگر در کشور است که فعلا در حال خاک خوردن است! یا در سرگردانی مانده است و میتوان با یک مدیریت صحیح! با استفاده از آن دست به سرمایهگذاری زد، نقدینگی را به سمت تولید سوق داد، صدها پروژه اقتصادی راه انداخت و رشد اقتصادی بالا را محقق کرده و میلیونها فرصت شغلی ایجاد کرد. تمام این موارد، دقیقا و کاملا توهم خالص و خرافه محض است. نقدینگی مثبوت در بانکها یا به عبارت صحیح M2، نه به معنای پول نقد است، نه یک دارایی واقعی است، نه هرگز سرگردان میشود و نه میتوان به آن برای سرمایهگذاری امید بست.
اول: به لحاظ علمی در اقتصاد به مجموع اسکناس و مسکوک در دست مردم، سپردههای جاری و سپردههای پسانداز بخش خصوصی نزد بانکها، آماره M2 گفته میشود، اگرچه بین کشورها اندک تفاوتهایی در جزییات اجزای M2 وجود دارد. کلمه برساخته نقدینگی که ظاهرا از ترکیب نقدینه + گی ساخته شده، اما کلمهای کاملا بیمحتوا و بیربط به مفهوم آماره M2 است و معلوم نیست به تجویز چه کسی، چنین کلمهای به جای M2 رایج شده است. وجود پیشوند نقد در اصطلاح مجعول نقدینگی، به اذهان بسیاری اینگونه القا میکند که گویا آماره M2 یعنی همان ۱۴۲۴ هزار میلیارد تومان کذایی، پول نقد و نقدینهای است که دارد در گوشهای خاک میخورد و باید آن را از خاک خوردن و سرگردانی نجات داد و در راه تولید و سرمایهگذاری به کار برد. اگرچه گاها در زبان انگلیسی نیز از M2 و M1 تحت عنوان Liquidity، تعبیر شده است، اما این کاربرد به خاطر اشاره به ویژگی و سرعت نقدشوندگی سپردههای جاری و غیرجاری در سطح خرد است. علیالنهایه در درجه اول بهتر است کلمه نقدینگی- که میتواند گمراهکننده باشد- را کنار گذاشته و به لحاظ دقت علمی از اصطلاح رسمی و علمی آماره M2 استفاده کنیم.
دوم: برای تقریب به ذهن ناچاریم از یک مثال ملموس و ساده استفاده کنیم. فرض کنید خانم الف، همسر آقای ب است و از طریق فروش طلا مبلغ ۱۰۰۰ دلار تهیه کرده و آن را برای سفر خارجی مهمی مثلا یک سفر درمانی در اختیار شوهرش قرار داده است و در عوض یک رسید مبنی بر طلب ۱۰۰۰ دلاری از همسرش دریافت کرده است، بنابراین اکنون بخشی از دارایی خانم الف، طلب ۱۰۰۰ دلاریاش از آقای ب است، حالا آیا این خانواده میتوانند این هزار دلار را در امر مناسبی سرمایهگذاری کنند؟ پاسخ طبعا منفی است، ۱۰۰۰ دلار، طلب خانم الف از همسرش است، اما این طلب به معنای ۱۰۰۰ دلار نقد (Cash) نیست. این طلب را نه میتوان سرمایهگذاری کرد و نه میتوان آن را به سمت تولید یا هر امر دیگری سوق داد. M2، عینا و دقیقا مشابه این طلب است. آماره M2 – یا حجم نقدینگی در تعبیر مشتبه رایج- عملا مجموع طلب ثبت شده سپردهگذاران بانکی از وامگیرندگان و سایر بدهکاران بانکی را نشان میدهد. این طلب در دفاتر و رایانهها در بانک ثبت شده است و در جایی دیگر وجود ندارد. همچنان که در یک خانواده نمیتوان طلب خانم از همسرش را صرف سرمایهگذاری کرد، در یک خانواده بزرگتر یعنی کشور هم نمیتوان مجموع طلب سپردهگذاران از وامگیرندگان یعنی M2 را سرمایهگذاری کرد، یا به سمت چیزی منجمله تولید سوق داد. تنها چیزی که قابل سرمایهگذاری است، پسانداز است. چه در مورد خانواده و چه در مورد کشور تنها راه سرمایهگذاری، پسانداز است ولاغیر. توضیح اینکه آمارههایی نظیر M2 و M1 ظاهرا به مجموع داراییهای پولی (Monetary Assets) در یک زمان اشاره میکنند، اما به معنای دقیقتر، مجموع رابطههای پولی مثبوت بین شهروندان را نشان میدهند. به عبارت سادهتر، مهمترین ویژگی دارایی پولی در قیاس با دارایی فیزیکی، وجود دو طرف بدهکار و بستانکار و حاصلجمع صفر بودن آن است. به عبارت دیگر وقتی خانم الف در مثال بالا، طلا داشت یک دارایی مثبت واقعی و فیزیکی به ارزش ۱۰۰۰ دلار با قابلیت سرمایهگذاری داشت، اما زمانیکه او طلا را فروخت و صرف درمان همسرش کرد، دیگر تنها برگه طلب ۱۰۰۰ دلاری از همسرش را دارد، که یک دارایی فیزیکی واقعی نیست، این برگه فقط یک رابطه پولی بین دو طرف را نشان میدهد که حاصلجمعاش هم صفر است. ۱۴۲۴ هزار تومان کذایی هم صرفا رابطه است، یعنی نشان میدهد که اقسام بدهکاران بانکی چقدر بدهکاراند. جزییات این بدهی بزرگ، اسامی بدهکاران و طلبکاران و… در دفاتر بانکی و در اوراق نزد بدهکاران و طلبکاران ثبت شده است. درست نظیر بدهی آقای ب به همسرش که در دو نسخه روی کاغذ ثبت شده است. داراییهای پولی همه همین گونهاند، داراییهای پولی، روابط بین بستانکاران و بدهکاران را نشان میدهند و طبعا به دلیل ماهیت حاصلجمع صفر، قابلیت سرمایهگذاری هم ندارند. چنانکه گفته شد؛ آماره M2، حجم و مجموع طلب سپرده گذاران از وامگیرندگان و بدهکاران بانکی را نشان میدهد و لذا صرفا یک رابطه مالی است که نه قابل سرمایهگذاری است و نه هرگز در جایی سرگردان میشود. یک خانه، یک کارخانه، مقداری طلا یا یک وسیله نقلیه، یک دارایی واقعی است که سند آن، رابطه تملک فرد نسبت به دارایی فیزیکی مثبت را نشان میدهد. این دارایی به این معنا واقعی است که حاصلجمعاش صفر نیست. اما یک دارایی پولی مثل سپرده بانکی یک دارایی واقعی نیست، نه به این معنا که دارنده سند سپرده، واقعا صاحب آن نیست، بلکه به این معنا که به ازای هر صاحب سند سپرده، یک وامگیرنده وجود دارد که صاحب دفترچه اقساط است، دارایی پولی، معرف یک بدهی است (نظیر بدهی آقای الف به همسرش در بالا) که حاصلجمعاش به دلیل دو طرف درگیر آن، دقیقا صفر است.
سوم: بهترین مشابه برای داراییهای پولی، مهریه است. مطابق سرشماری سال ۱۳۹۵، در کشور ۱۴/۲۱ میلیون خانم متاهل وجود دارد، اگر متوسط مهریه هر یک از این خانمها را تنها ۱۰۰ سکه به ارزش، حدود ۱۵۰ میلیون تومان در نظر بگیریم، مجموع دارایی مهریه بانوان ایرانی، اکنون بالغ بر ۳۱۷۰ هزار میلیارد تومان شده است، که البته با توجه به ازدواج حدود ۷۰۰ هزار خانم دیگر در یکسال گذشته، فقط در فرجه یکساله، هزاران میلیارد تومان دیگر به مجموع دارایی بانوان ایرانی افزوده شده است. چطور است این دارایی عظیم که بیش از دو برابر کل حجم نقدینگی است را به سمت تولید سوق دهیم؟ آیا میتوان این دارایی بالغ بر ۳۱۷۰ هزار میلیارد تومانی را از سرگردانی و رکود نجات داد و با سرمایهگذاری آن در امور پربازده، زمینه اشتغال جوان ایرانی را فراهم آورد؟ پاسخ روشن است. کل مهریه بانوان، از منظر اقتصاد کلان ایران یک دارایی حاصلجمع صفر است و فقط رابطه بدهی مردان به بانوان را نشان میدهد ولاغیر. آماره M2 یا آنچه در ایران نقدینگی مینامیم، از منظر اقتصاد کلان ایران، دقیقا همین ماهیت حاصلجمع صفر را دارد و لذا مشابها قابل سرمایهگذاری نیست.
چهارم: ممکن است خواننده، تا اینجا با استدلال بالا همراه شود، اما با تعجب از خود بپرسد اگر داراییهای پولی، حاصلجمع صفر است و با آن نمیتوان سرمایهگذاری کرد، چگونه میتوان این همه سرمایهگذاری انجامشده از طریق وامهای بانکی را نادیده گرفت؟ پاسخ آن است که تمام این سرمایه-گذاریها از طریق پسانداز درآمد انجام شده است و نه از طریق دارایی پولی.
مجددا برای تفهیم از یک مثال ملموس استفاده میکنیم. یک بانک در یک شهر کوچک را در نظر بگیرید که حدود ۱۰۰ میلیارد سپرده دارد و همین حدود هم وام داده است. مدیر بانک میداند که در ماه گذشته حدود ۴ میلیارد از وامها به بانک برگشته است که ۲ میلیارد آن را آقای الف و ۲ میلیارد دیگر را آقای ب، بازپرداخت کردهاند. مدیر همچنین میداند که از محل بازگشت این ۴ میلیارد، دو وام ۲ میلیاردی داده است که دریافتکنندگان یعنی خانمها جیم و دال به ترتیب اقدام به ساخت یک واحد تولیدی کوچک و خرید یک واحد تولیدی دیگر در شهر کردهاند. حالا آیا این دو سرمایهگذاری هم از طریق پسانداز انجام شده است؟ یا از طریق وام بانکی؟
برای پاسخ به این سوال باید به ریشه بازگردیم، یعنی باید منبع بازگشت ۴ میلیارد به بانک را بشناسیم. فرض کنیم آقای الف، با داشتن درآمد بالا توانسته ۲ میلیارد پس انداز کند و لذا وامش را برگردانده، حالا بانک این ۲ میلیارد را به خانم جیم داده که توانسته با آن یک واحد تولیدی جدید راهاندازی کند. بنابراین تا اینجا روشن شد که منبع این سرمایهگذاری جدید، پسانداز آقای الف بود و نه دارایی پولی و بانک فقط کانال انتقال این پس انداز به خانم جیم بوده است. اما فرض کنید آقای ب نتوانسته پسانداز کند و ۲ میلیارد وامش را از طریق فروش تولیدیاش برگردانده است، بانک این ۲ میلیارد را به خانم دال داده که البته در واقع خریدار همان واحد تولیدی آقای ب است. در واقع در اینجا یک جابهجایی کوچک در بانک صورت گرفته است، قبلا آقای ب به بانک، ۲ میلیارد بدهکار بود، اکنون بدهیاش صفر شده و خانم دال به بانک، ۲ میلیارد بدهکار است و البته مالکیت تولیدی هم جابهجا شده است. در اینجا برعکس مورد اول چون هیچ پسانداز واقعی جدیدی در کار نبود؛ لذا امکان سرمایهگذاری واقعی جدیدی هم در کار نیست و فقط مالکیت واحد تولیدی به کمک یک فرآیند بانکی، جابهجا شده است. بنابراین در هر حال، فقط پسانداز واقعی جدید و نه دارایی پولی بانکی، منجر به سرمایهگذاری واقعی جدید میشود.
پنجم: نه تنها کاربرد کلمه نقدینگی، اشتباه و توهمزا است، بلکه منجر به ساختن کلمات جدید و مجعول دیگری نظیر اصطلاح نقدینگی سرگردان نیز شده است که یکسره ساختگی و مجعول است. با جستوجوی این کلمه در موتورهای جستوجوی فارسی، با دهها هزار لینک مواجه میشوید، اما در هیچ کتاب یا منبع معتبر اقتصاد کلان، معادل لاتینی برای این اصطلاح مجعول نمییابیم. کسانی این اصطلاح مجعول را جدی گرفته و به صورت تحتاللفظی آن را Wandering Liquidity ترجمه کردهاند. باری با جستوجوی این اصطلاح لاتین در موتورهای جستوجو، با تنها ۴۴ لینک مواجه میشوید که نشانگر این است که این اصطلاح مجعول، در زبان فارسی ادبیات بسیار غنیتری نسبت به زبان انگلیسی، تولید کرده است. متاسفانه اگر لینکهای معدود لاتین فوقالذکر را باز کنید، متوجه خواهید شد که منبع داخلی دارند!
ششم: نگاهی به کشورهای دیگر هم در این زمینه، درسآموز است. طبق اعلام فدرال رزرو، آخرین رقم M2 در اقتصاد امریکا، ۱۳۶۹۰ میلیارد دلار گزارش شده است، همزمان تولید ناخالص ملی (GDP) امریکا نیز ۱۸۵۷۰ میلیارد دلار گزارش میشود. یکی از نگرانیها در اقتصاد امریکا، نسبت پایین سرمایهگذاری نسبت به تولید ملی است، به نحوی که خالص سرمایهگذاری در اقتصاد امریکا، تنها ۸/۱۲ درصد از GDP گزارش شده است. به عبارت دیگر خالص سرمایهگذاری در اقتصاد ۱۸۵۰۰ میلیارد دلاری امریکا، فقط اندکی بیش از ۲۰۰۰ میلیارد دلار است. اما چرا کسی در امریکا، به فکر افزایش سرمایهگذاری از طریق سوق دادن نقدینگی ۱۴۰۰۰ میلیارد دلاری به سمت سرمایه-گذاری نیست!؟ پاسخ با توجه به توضیحات بالا روشن است.
هفتم: نتیجه نهایی اینکه در بانکها داراییای وجود ندارد، جز کامپیوترهایی که در آنها اسامی و مبلغ طلب طلبکاران= سپردهگذاران و اسامی و مبلغ بدهی بدهکاران= وامگیرندگان و سایر بدهکاران ثبت شده است. به مجموع این طلب و بدهی، نقدینگی یا M2 گفته میشود که با وجود بزرگی رقمش، از دید اقتصاد کلان، حاصلجمع آن صفر است؛ لذا از ارقام بزرگ ثبت شده در کامپیوترها، معجزهای ساخته نیست. حجم نقدینگی، یا به تعبیر درست M، نه دارایی واقعی است، نه قابل سرمایهگذاری است، نه سرگردان است، نه میتوان آن را به سمت تولید سوق داد، نه با آن میتوان تولید را افزایش داد و نه میتواند شغل ایجاد کند. برای سرمایهگذاری، افزایش تولید، رشد اقتصادی و ایجاد شغل، فقط و فقط میتوان به پسانداز واقعی جدید در داخل و البته جذب سرمایهگذاری خارجی اتکا کرد ولاغیر. الغفله طرب، غفلت، مایه سرمستی است. تنها زمانی که از سرمستی ناشی از غفلت و توهم تکیه بر نقدینگی مثبوت در بانکها برای سرمایهگذاری و اشتغال بیدار شویم، این امکان را مییابیم که با مساله اصلی کشور، یعنی فقدان سرمایه برای سرمایهگذاری جدید، جدا و واقعا مواجه شویم انشاء الله
منبع: اعتماد